به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا؛ متن این یادداشت به شرح زیر است:
روزگار و تاریخ بشری همواره از پدیده‌های اجتماعی توصیف واحدی ندارد و فراز و نشیب زمانه و گذر زمان گاه عامل فراموش شدن تحولات بزرگ تاریخی است، ولی به تعبیر تدا اسکاچ پل که خود از متخصصان مطالعه انقلاب هاست انقلاب اسلامی ایران که بزرگ‌ترین تحول قرن لقب گرفت از این قاعده مستثناست که نه تنها با گذر زمان از عظمتش کاسته نشد، بلکه ثمرات نو‌ظهورش مستمراً ادامه می‌یابد و این تداوم منحصر به ایران یا جهان اسلام نیست. موجی است جوشان در پهنای عالم و نه صرفاً در عالم سیاست، بلکه در جهان اندیشه و تفکّر. انقلابی که با شعار احیای هویت آسمانی انسان کوشید او را در حیات فردی از مرداب تحجر خارج سازد و به آسمان معرفت و سپهر معنویت رهنمون شود و در عرصه حیات اجتماعی او را با مفهوم عزت بخش بندگی خدا مانوس کند و اعتراضی همیشگی در برابر سلطه مستکبران شرقی و غربی رقم زند. روی دیگر سکه انقلاب اسلامی آن بود که تحولات قابل ملاحظه‌ای در روابط بین‌الملل و معادلات سیاسی دولت‌های جهان پدید آورد.
«ساموئل هانتینگتون» نظریه‌پرداز آمریکایی «برخورد تمدن‌ها» می‌گوید: «پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357در ایران را می‌توان به‌عنوان نقطه آغاز احیای تفکر دینی در نظام جهانی معاصر قلمداد کرد و دقیقاً به همین سبب است که امروز شاهدیم، تمدن اسلامی مهم‌ترین بلوک ایدئولوژیکی است که سر راه تمدن غرب و شرق قدعلم کرده و این تمدن‌ها را مجبور کرده است از جاه‌طلبی‌های جهان‌شمولش دست بردارد.»
حقیقت آن است که در میان جنبش ها و انقلاب‌هایی که در دهه‌های اخیر با هدف گریز از سلطه یکی از قدرت‌های بزرگ شکل گرفته است هیچ نهضتی را نمی‌توان یافت که توانسته باشد استقلالش را حفظ و به دامان قدرتی دیگر پناهنده نشده باشد. در واقع کم‌تر حرکتی بدون هدایت و حمایت یکی از قدرت‌ها نضج گرفته است. در حالی‌که انقلاب ایران توانست راه سومی را ارائه دهد و این مرهون رهبری بود که آن را هدایت می‌کرد؛ هم او که در سراسر دنیا این انقلاب بی نام او شناخت نمی‌شود و شناسنامه این انقلاب نام اوست.
آدمی در طول تاریخ خود شاهد درخشش چهره‌هایی بوده است که در زمان حیاتشان توانسته‌اند برگ‌های زرینی از تاریخ را به خود اختصاص دهند. آنان نه تنها تاریخ را ساخته‌اند، بلکه مسیر تاریخ را متحول کرده‌اند. به باور بسیاری از اندیشمندان غربی یقیناً امام خمینی چهره درخشان تاریخ در قرن گذشته است که نه تنها با خلق انقلاب اسلامی یافته‌های نظری فرهنگ غرب و شرق را برهم زد، بلکه برای جامعه و انسان‌ها پیام تعالی و رهایی آورد.
او نظام سلطه جهانی را به مبارزه طلبید و اسلام را به عنوان اصلی‌ترین و بلکه تنها پناه بشریت معرفی کرد. در ستایش اندیشه، عمل و رهبری امام خمینی(ره)، متفکران بسیاری مقالات و کتب متعددی را به رشته تحریر در آورده‌اند. برای نمونه، کلاوس کینتسلر، نویسنده کتاب «بنیادگرایی نوین» معتقد است: اندیشه بنیادگرایی نوین، بیش از همه، متأثر از ایران انقلابی تحت رهبری خمینی است که این نهضت را پس از ایران، به بسیاری از کشورهای اسلامی صادر کرد.
کارستن کولپه (Prof.Dr.Carsten Colpe) در کتاب خود به نام «مشکل اسلام»، امام خمینی(ره) را آغازگر نهضتی می‌خواند که تأثیر جهانی دارد. وی می‌نویسد: انقلاب اسلامی و رهبرش (امام) خمینی که بسیاری از مسلمانان مقیم خارج جهان اسلام را در مسیر بازیابی هویت اسلامی خویش قرار داد، بدون تردید، آغازگر جنبش تجدید حیات اسلام است که اثرگذاری فرا ملیتی داشته است.
پیتر شول (Peter Scholl - Latour)، در کتاب «شمشیر اسلام، انقلاب به نام الله» که در سال 1990 منتشر شده است، می‌نویسد: پیام (امام) خمینی به میخائیل گورباچف این بود که کمونیسم از نظر معنوی و مادی شکست خورده و اکنون زمان آن فرا رسیده است که اتحاد شوروی، نجات خود را در اسلام جست‌وجو کند. این در واقع، یک دعوت ظریف سورئالیستی برای بازگشت به سوی خدا بود. دکتر ژیل کیپ (Dr.Gilles Kepel) ، جامعه‌شناس فرانسوی و استاد کرسی مطالعات عربی در مرکز پژوهش‌های بین‌المللی پاریس، تأیید کرد: تفکر دینی در فرانسه، به ویژه در میان مسلمانان، احیا شده است. وی می‌نویسد: اگر بنا باشد تاریخی را برای احیای هویت دینی در نظر بگیریم آن تاریخ 1979 میلادی است؛ یعنی مقارن با پیروزی انقلاب اسلامی ایران که خیزش عظیمی در تفکرات دینی تمام ادیان پدید آورده است. آخرین آمارها درباره احیای تفکر دینی که در سال 1990م صورت پذیرفته، نشان می‌دهد که تقریباً 70% مردم اروپا احساس دینداری می‌کنند. در تمام ادیان از هندوئیسم گرفته تا بودیسم و انواع فرقه‌های مسیحیت همه از نوعی بازگشت به تفکر دینی خبر می‌دهند و انقلاب اسلامی ایران موجب احیای فکر دینی در جهان شده است.