به گزارش خبرگزاری برنا؛ محمود رضاخانی در عنفوان جوانی به دلیل علاقه وافری که به سینما و تئاتر داشت همکاری خود را در این زمینه با مراکز هنری کرمانشاه آغاز کرد و به ایفای نقشهای متفاوتی در تئاتر پرداخت.
با وجودی که دورههای آموزشی را نزد اساتیدی چون عباس بنیعامریان گذرانیده بود اما به همین اکتفا ننمود و تصمیم به ادامه تحصیل در رشته سینما گرفت و به همین خاطر به تهران آمد و در این شهر سکنی گزید.
در این سالها افراد زیادی از همشهریان او بعدها جزو نامآوران این رشته شدند که میتوان از آنها به پوران درخشنده، فخری خوروش و خیلیهای دیگر اشاره نمود.
اوایل دهه پنجاه دوره دراماتیک سینما را میگذراند و فارغالتحصیل این رشته میشود با وجود فراهم شدن فعالیت در سینما ولی به دلیل فساد گستردهای که در آن روزگار این صنعت را فراگرفت با مخالفت پدر که یکی از معتمدین کرمانشاه بود مواجه میشود.
اما استاد رضاخانی میخواست از تنها هنری که داشت کسب درآمد کند و به همین خاطر دور از چشم پدر با گروهی که مشغول فیلمبرداری از خاندان سلطنتی بودند به عنوان نورپرداز مشغول همکاری شود. نخستین بار وقتی که در کاخ نیاوران رفتار تحقیرآمیز درباریان را نسبت به گروهی که در آن کار میکرد را مشاهده نمود خلق و خوی کرمانشاهی او تاب نیاورد و به همین دلیل این گروه را ترک نمود و رنج بیکاری تا مدتها به او تحمیل شد.
شاید رگههائی از این رفتار تحقیرآمیز در بارگاه سلطنت پهلوی را بعدها در نوشتههای خود به کار گرفت و هیچ وقت نتوانست تصویری که از این خاندان در ذهنش ایجاد شده بود را عوض کند.
سینمای آن روزها با وجودی که از هنر مردان بزرگی چون محمدعلی فردین، بهروز وثوقی و ناصر ملک مطیعی بهره میبرد ولی بخش وسیعتری از آن در سیطره ناهنرمندانی قرار گرفته بود که سعی داشتند این هنر را به سمت و سوی فحشاء سوق بدهند که در پارهای حتی محمدعلی فردین نسبت به نشو چنین فاجعهای معترض گردید و با وجود این که اتحادیه صنفی آن شکل گرفت و قوانین و چارچوب آن تدوین گردید اما هیچ توانی نتوانست دامنه این فساد را محدود نماید.
محمود رضاخانی از این دوران به سختترین دوران زندگی خود نام میبرد. دورانی که از یک طرف مجبور بود زیر بار حکم پدر و خاندان متعصبش برود و از طرفی با علاقه و انگیزهای که به سینما داشت دست و پنجه نرم کند.
تا اوایل انقلاب امورات زندگی را با فیلمبرداری در مجالس عروسی، فیلمهای کوتاه و مسابقات ورزشی گذرانید اما هیچ یک نمیتوانست آن عشق و علاقهای که به سینما داشت را برآورده نماید. بعد از انقلاب به امید تغییر در ساختار سینما، برطرف شدن تحکیم پدر و شرایطی که میرفت برای او هموار بشود ولی وضعیت بغرنج جنگی که به ایران تحمیل شد دوباره عرصه را برای ورود در سینما به او تنگ نمود و با اینکه از جمله محدودترین افراد تحصیلکرده آن زمان سینما بود ولی کارهای به او محول شد که هیچ یک با تخصص اصلی او همخوانی نداشت.
استاد رضاخانی را میتوان یکی از مظلومترین افراد سینما نامید که به گفته خود او حتی نام خانوادگی او بارها برایش دردسر آفرید و بیشتر از پیش او را به حاشیه راند.
در این فاصله کتاب فیلمنامه آخرین شمشیر زن ایران که به زندگی لطفعلیخان زند پرداخته بود را به نگارش درآورد و با تجربهای که در امر سینما داشت کتاب دیگری تحت عنوان تصویربرداری به روش آسان را نوشته و منتشر نمود.
نقش کوتاهی در بهترین بابای دنیا به کارگردانی داریوش فرهنگ، دستیار تولید در فیلم مسافران به کارگردانی بهرام بیضائی، نورپردازی در فیلم گودال به کارگردانی علی شاه حاتمی، تصویربردار پشت صحنه فیلم سرعت به کارگردانی محمدحسین لطیفی و در گروه فنی فیلمهائی چون؛ آخرین پرواز به کارگردانی احمدرضا درویش، برهوت به کارگردانی محمدعلی طالبی، شاید وقتی دیگر به کارگردانی بهرام بیضائی همه حاصل او از سینمائی بود که برای آن عمر و زندگی خود را وقف کرده بود.
محمود رضاخانی در سال 1392 کتابی را تحت عنوان تگرگ در بیش از هزار و پانصد صفحه به نگارش درآورد و موجب ظهور یک سبک کلاسیک در نوع خود شد که رخدادهای واقعی 1290 تا 1320 را در قالب یک زندگی واقعی اما تلخ از زندگی دو جوان به نام سروین و شیرکوه به نگارش درآورد که مقدمه آن را پرفسور سیدحسن امین حقوق دان و فیلسوف کشور نوشت. این کتاب توسط برومند شکری محقق و نویسنده کرمانشاهی نقد بلند و مفصلی به آن پرداخته شد که در بخشی از مطالب منتقد آمده است؛
قهرمان تگرگ با برخورداری از نیروی مادی و معنوی در بستری از واقعیات تلخ زمان خود قرار دارد. واقعیاتی از نظام سیاسی حاکم و جبری که نسبت به اجتماع دارد و از همه مهمتر مردمی که برای کسب استقلال و حفظ ارزشها راهی جز مبارزه ندارند. و آن چیزی که این کتاب دنبال میکند و هدف والای نگارنده محسوب میشود، زنده کردن روح جوانمردی و جانفشانی گذشتگان است.
نگارنده روزهای سخت و دشوار مردمانی زجر کشیده و شجاع که درگیر و دار جنگ جهانی دوم و اشغال قوای متفقین لای منگنه فشارهای سیاسی قرار گرفته بودند را روایت میکند و میتوان گفت همه توصیفات از شخصیت تا موقعیت درست و دقیق است.