به گزارش گروه اجتماعی برنا؛ علی 24 ساله 17 شهریور ماه سال 96 به بهانه نشان دادن کبوتر ابوالفضل 11ساله را به پشت بام خانه پدری اش در نزدیکی خیابان رباط کریم در جنوب تهران کشاند و پسر بچه را با 89 ضربه چاقو کشت.
وی که با همدستی برادرش جنازه پتوپیچ را به 60 کیلومتری جاده قم برده و آنجا رها کرده بود بعد از ناپدید شدن ابوالفضل به عنوان مظنون بازداشت شد.
زخم های تازه روی دست این مظنون شک پلیس را دو چندان کرد و وی چهار روز بعد از دستگیری لب به اعتراف گشود.
علی گفت: چون سالها پیش وقتی هم سن و سال ابوالفضل بودم در پارک رازی مورد آزار قرار گرفتم و زندگی ام تباه شد، تصمیم گرفتم ابوالفضل را بکشم تا سرنوشت تلخی مانند من نداشته باشد.
در حالی که سلامت روانی این متهم از سوی کمیسیون پزشکی قانونی تایید شده بود وی دیروز در شعبه 9 دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.
در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده پدر و مادر ابوالفضل در جایگاه ویژه ایستادند و برای قاتل پسرشان حکم قصاص در ملاعام درخواست کردند.
سپس علی روبه روی قضات ایستاد و اتهام قتل عمدی را گردن گرفت. وی در تشریح جزییات ماجرا گفت: من سالها پیش در پارک مورد تجاوز قرار گرفتم. این ماجرا تاثیر بدی در روحیه ام گذاشت و وقتی به سن نوجوانی رسیدم اوضاع روحی ام بدتر شد. من حتی در این سالها 2 بار دست به خودکشی زدم. یکبار قرص برنج خوردم که مرا به بیمارستان لقمان منتقل کردند و نجات پیدا کردم. یکبار هم با چاقو خودزنی کردم. من از این زندگی خسته بودم و می خواستم خودم را بکشم.
وی که لکنت زبان دارد و گاهی اوقات به سختی صحبت می کند ادامه داد: آن روز حال روحی ام بهم ریخته بود. مادر و برادرم در خانه نبودند که به بهانه نشان دادن کبوتر ،پسر همسایه را به پشت بام بردم. ولی یکباره دچار جنون شدم و با چاقو به جانش افتادم. حالم آنقدر بد بود که هنگام وارد کردن ضربه ها چند ضربه هم به دست خودم زدم.
وی گفت: بعد از قتل بود که برادرم به خانه برگشت. ماجرا را به او گفتم و او از من خواست تا خودم را به پلیس معرفی کنم اما قبول نکردم. من جنازه خونین را لای پتو پیچیدم .سپس جنازه را داخل چمدان گذاشتیم و با یک ماشین کرایه ای به جاده قم بردیم.
سپس برادر علی که با قرار وثیقه آزاد بود به اتهام اختفای ادله جرم و کمک در از بین بردن جسد از خود دفاع کرد.
این جوان گفت: من و مادرم از کمپ ترک اعتیاد به خانه برگشته بودیم که علی مرا صدا زد و ماجرا را برایم توضیح داد. من شوکه شده بودم. از او خواستم تا خودش را به پلیس معرفی کند اما قبول نکرد. به همین خاطر ناچار شدم در حمل جنازه به او کمک کنم. من در شرایط بدی گرفتار شده بودم و نمی دانستم چکار می کنم. فقط می خواستم هر طور شده از شرایط بدی که در آن گرفتار بودم رها شوم. ما خانواده مذهبی داریم و در چندین ماه در سال در خانه مان مراسم روضه خانی برپاست. من هنوز نمی دانم چرا برادرم دست به چنین جنایتی زده است.
سپس قاضی ملکی از مادر ابوالفضل خواست تا درباره جدایی از همسرش برای دادگاه توضیح دهد.
زن جوان گفت: من و همسرم 10 سال قبل وقتی که ابوالفضل یکساله بود از هم جدا شدیم. ابوالفضل و پدرش با هم زندگی می کردند و من ماهی یکبار پسرم را ملاقات می کردم.
وی در پاسخ به سوال قاضی درباره اینکه به پسرت درباره محافظت از خودش و اینکه با افراد غریبه رفت و آمد نداشته باشد آموزش و هشدار داده بودی گفت: من و پدرش هر کدام بارها به ابوالفضل گفته بودیم نباید به بهانه دیدن پرنده یا سایر حیوانات به خانه افراد غریبه برود و یا حتی با آنها صحبت کند.
در پایان جلسه وکیل مدافع علی به دفاع پرداخت و گفت: پزشکی قانونی در گزارشی اعلام کرده است موکلم جنون ندارد ولی مرتبه ای از اختلال شخصیت را در وی تایید کرده است. از آنجا که تجاوز در کودکی شرایط روحی و روانی بدی را برای موکلم ایجاد کرده و موجب تشدید اختلال در شخصیت وی شده است تقاضا دارم تا علی به کمیسیون 7 نفره پزشکی قانونی معرفی شود تا این کمیسیون درباره وضعیت روانی وی اظهار نظر کنند.