در بوستان انصاف و حقپذیری فضیلتی گرانقدر و ستودنی است. آیین کشورداری در بوستان مبتنی بر اصول و دقایقی باریک از قبیل آزمودن کسان قبل از به کارگماردن آنان، سودجستن از رأی و تجربه پیران و نیروی جوانان، سخن صاحب غرضان در حق درستکاران نشنیدن، شناختن کهتران و تماس داشتن با مردم، درشتی و نرمی با هم داشتن، شفقت با مردم و رعایت احوال دردمندان، رازداری، کیفردادن ظالم و دزد و خیانتکار، نواختن سپاهیان و آسوده داشتن آنان، توجه به اهل شمشیر و قلم، حقیر نشمردن دشمن خرد، تدبیر و مدارا با دشمن، هشیار و بیداری در صلح و جنگ، فرستادن دلیران به میدان رزم، امان دادن دشمن پناهنده، مردم شهرهای تسخیر شده را نیازردن، درنگ کردن در کشتن اسیران و اعتماد نکردن بر سپاهیان عاصی خصم استوار است. سعدی سیره خلفای راشدین را میپسندد و اتابک ابوبکر در نظر او از آن رو ارجمند است که دینپرور و دادگر و درویش دوست است. در ایام او کسی را جرأت بیداد نیست او میگوید :
به عهد تو میبینم آرام خلق
پس از تو ندانم سرانجام خلق
سراسر بوستان از فروغ انسانیت و جوانمردی و ایثار نورانی و دلگشا است و در هر گوشه آن اشخاص بزرگوار و جوانمرد وجود دارد. سعدی شیوه مردی و گذشت و جوانمردی را دوست میدارد در جهان بوستان عرضه میکند. در عالم بوستان همه افراد انسان و با یکدیگر همدلی و همدردی میورزند و آن کس که از این فضیلت بیبهره است شایسته این مدینه فاضله نیست.
و به همین سبب در قحطسالی و دمشق مردی با آن که خود دارا است و نیازمند نیست از رنج دیگران از او استخوانی و پوستی مانده است و غم بینوایان رخ او را نیز زرد کرده است. نگاه او بر دوستی که از درماندگی وی در شگفتی است، نگه کردن عالم اندر سفیه است. به نظر او وقتی دوستان در دریای مصیبت و تنگدستی غریقند بر ساحل سعدی چه آسایشی تواند داشت. بوستان سعدی انسان را تصفیه میکند هر جا به نوعی عواطف انسانی، همدلی و محبت و پیوستی افراد جلوهگر است. سعدی که خود در طفلی پدر را از دست داده است و از درد طفلان خبر دارد و نه تنها دلسوزی به یتیمان را دستور میدهد بلکه با عواطفی که از تعلیمات پیامبر اکرم و از کمال انسانیت سرچشمه میگیرد میگوید
چو بینی یتیمی سرافکنده پیش
مده بوسه بر روی فرزند خویش
الا تا نگرید که عرش عظیم
بلرزد همی چون بگرید یتیم
بوستان عالم انسانیت و تسامح به معنی کامل کلمه است بیآنکه این مفهوم عالی و شریف در مرز نژاد و رنگ و پیوند محصور بماند چون نه تنها افراد بشر گرامی و در خود شفقت هستند بلکه هر موجود زنده ای حق حیات دارد پس نه عجب که کسی سگی تشنه را در بیابان آب دهد و پاداشش آن باشد که خداوند گناهان او را عفو کند. خودبینان و خودپرستان در بوستان قدر و اعتباری ندارند بلکه سخن از فروتنی و ترک خودپسندی است و هر کاری پاداشی یا کیفری دارد و احسان و نیکوکاری بسیار شریف است. ارزش و فضیلت انسان به سود و خدمتی است که از او برای دیگران ساخته است آن که زر میاندوزد و دلش بر احوال آدمیان نمیسوزد از انسانیت بیبهره است چون نعمت و مال ماندنی نیست چون خوشرویی و خوشخویی و بیان خوش جلوه دیگری است؛ قناعت و استغنا و وارستگی اصلی معتبر و موجب سعادت است و مراد از قناعت و گوشهگیری و خودداری از سعی و عمل و ترک عالم نیست و کسی که خود را چون روباه شل بیفکند که دیگران دستش را بگیرند دغل و نامحترم است. شیری و مردانگی و دستگیری ارجمند است مقصود از قناعت ایستادن و وارسته زیستن است.
در سراسر بوستان عشق پرتوافکن و موجب تلطیف روح و زندگی است عشق به معنای عالی و عارفانه، از خود گذشتن و به دوست پیوستن است. سعدی طبع آدمی را خوب میشناسد و جهانی که میجوید عالم ایمان به خدا، نیکی، صفا، راستی پاکی، روشنی و حقیقت است چرا که سعدی بسیار پیشرو تراز عصر خود بوده و چنان میاندیشیده که خیلی از افکار او مورد قبول بشریت در روزگار ماست. این است سعدی و عالم فکر و آرمانهای او .....
منبع بوستان سعدی تصحیح و توشیح دکتر غلامحسن یوسفی تهران انتشارات خوارزمی