صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

در برنامه شب سینما مطرح شد؛

سینما، صورت تفکر انسان جدید است

۱۳۹۷/۰۸/۰۳ - ۱۲:۰۴:۰۸
کد خبر: ۷۶۸۹۰۳
برنامه شب سینما شبکه 4 ، چهارشنبه شب با موضوع ارتباط سینما و فلسفه و اجرای مسعود فراستی روی آنتن رفت. مهمان برنامه سید مهدی کاظمی، پژوهش گر فلسفه هنر، مدرس فلسفه وسینما بود.

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، در برنامه شب سینما، کاظمی در تعریف فلسفه فیلم گفت:"اصطلاح فلسفه فیلم یک شاخه از مطالعات فلسفه و سینماست. اما کسانی که در حال حاضر آن را به کار می برند، در مورد فلسفه تحلیلی کلاسیک حتی گرایش علوم شناختی و امثال آن صحبت می کنند." 

فلسفه باید جایگاه هنر را تعریف کند

فراستی در ادامه پرسید آیا هنر امر خود بسنده ای است یا امر حقیری است که نیاز به یک پدر خوانده مثل فلسفه دارد چون فلاسفه سینما را تحقیر کرده اند که اولین آنها افلاطون است.کاظمی در پاسخ با اشاره به اینکه به نظرش افلاطون اولین فرد مقابل سینما نیست گفت:" افلاطون به ظهور سینما کمک کرد چون او اولین کسی است که بحث دیدن را در تفکر انسان برجسته کرد و ما را به دیدن جهان متقاعد می کند.افلاطون اولین کسی است که به خود بنیادی هنر اعتراض می کند و می گوید فلسفه باید جایگاه هنر را تعریف کند و این چالش تا امروز ادامه پیدا کرده است." 

کاظمی در پاسخ به اینکه آیا کار هنر همان کار فلسفه، مفهوم سازی،و داشتن جوابهای پسینی است گفت:" اگرمنظور از هنر، هنر بزرگ باشد و منظور از فلسفه، فلسفه های موسس و تاریخ ساز مثل افلاطون و دکارت و فارابی، اینجا یک شهود اولیه داریم که بین هنر و فلسفه مشترک است.فلسفه بزرگ باید با یک شهود آغاز شود. فلسفه بعد از هنر و ادبیات بوجود آمده و همواره با بیان و عقل بوده واین بعد از هنر و ادبیات رشد کرده یعنی از ادبیات بهره گرفته تا خودش فلسفه بشود." ایشان در تعریف هنر بزرگ گفت:" هنری است که می تواند تاریخی را دور خود جمع کند که معمولا با یک هنر متنی وگاهی یک سازه مثل معبد است. هنر بزرگ موسس یک تاریخ است و سینما هرگز هنر بزرگ نیست." 

وی در واکنش به تصویر سازی از فلسفه گفت:" اساس سینما تصویر است ولی تصویر سازی هر چیزی را سینما و فیلم نمی کند.سینما برای سینما شدن باید جهان داشته باشد." 

فلسفه معاصر ناقد رئالیسم است

فراستی با اشاره به اینکه بعضی فلاسفه تصویر واقعیت را از سینما می خواهند، این سوال را مطرح کرد که آیا کار سینما دادن تصویری از جهان و واقعیت است یا آفریدن تصویر دیگری. کاظمی در پاسخ گفت:" فلسفه معاصر ناقد رئالیسم است." فراستی در مخالفت به این نکته اشاره کرد که تمام فلاسفه بیش و کم روی بازنمایی واقعیت هستند. 

برانگیختگی حسی نیاز به خیال دارد و این خیال باید بتواند یک جهان معنایی خلق بکند تا اسمش بشود هنر

کاظمی در مورد بحث تصویر حرکت و تصویر زمان برکسون گفت:" در توضیح فیلم در زمان کلاسیک که همان تصویر حرکت است خوب عمل کرده.در توضیح زمان مدرن یا همان تصویر زمان به هایدگر نزدیک می شود. دولوز تاکید می کندکه سینماست که زمان دارد اما تئاتر و موسیقی زمان ندارند اما دولوز متوجه نیست که عینیتی جدا از ما به نام سینما وجود دارد و سینما برای خودش زمان دارد و ما می توانیم به زمان کیفی و دوری برویم ولی باید از زمان این سینما رد شد تا به آنجا رسید." فراستی در ادامه این نکته را یاد آور شد که به نظر می رسد در تفکر دولوز غیبت ریاضیات است ومی گوید زمان در سینما زمان گذشته است و این فاجعه است. کاظمی در ادامه این بحث افزود:" او هم زمان هایدگر را خوب نفهمیده و هم تکنولوژی را." در مورد ادراک حسی از سینما کاظمی گفت:" دولوز آنجا که می گوید انقلاب علمی بود که ما را از امر استعلایی نجات داد کمی به ادراک حسی نزدیک می شود اما افلاطون می گوید ادراک حسی ممکن نیست." 

در ادامه این بحث مسعود فراستی پرسید آیا کار سینما مفهوم سازی شبیه فلسفه است یا برانگیختگی حسی ؟ کاظمی پاسخ داد:" برانگیختگی حسی نیاز به خیال دارد و این خیال باید بتواند یک جهان معنایی خلق بکند تا اسمش بشود هنر." وی در مورد اینکه آیا فورم معنا میسازد گفت:" ارسطو میگوید صورت بر ماده مقدم است." 

کاظمی در توضیح توهم بودن هنر سینما گفت:" سینما از همه چیز استفاده می کند اما پایه آن صراحت طلبی است که صورت تفکر انسان جدید است بنابراین سینما ابهام نیست." 

کاظمی فیلم فلسفی را اینگونه توضیح داد که:" نیازی نیست که فیلمساز حتی یک صفحه فلسفه خوانده باشد بلکه او در نتیجه حضورش در جهان یا مطالعه میتواند عمق پیدا کند. برای تفسیر هر سینمایی فلسفه همان جا را باید خواند.فیلم باید اول مخاطب داشته باشد و بعد می توان فلسفه را در آن دید." فراستی افزود:" این چیزهای فلسفی جان اثر هستند و اگر بیرون اثر باشند اثر متلاشی می شود." 

کاظمی در ادامه حرف مجری برنامه که گفت اگر بخواهیم سینما را تشبیه به چیزی کنیم آن رویاست افزود:" اینگونه صحبت کردن از رویا توانی برای بیدار شدن چشم عقل می دهد و چشم عقل آغازی برای فعالیت فلسفی است." 

در پایان کاظمی اینگونه جمع بندی

کرد که: "

هنر

و فلسفه خود بنیاد هستند و تعاملشان هنگامی موفقیت آمیز است که منجر به اتفاق جدیدی در خودشان بشود.ضمن اینکه این تفاوتها باید لحاظ شود می توانند به هم کمک کنند."ودر آخر حرف فراستی را که گفت فلسفه بیشتر نیازمند هنر است تا هنر به فلسفه، را تایید کرد.

نظر شما