یکی از نکات موثر در جذب مخاطب برای ساختارهای نمایشی که در رسانه ملی تولید میشوند توجه به سلایق مختلف مخاطبان و رنگارنگی ژانرهای نمایشی است.
سریالها و آثار نمایشی تلویزیون بعد از اخبار، پربینندهترین تولیدات سیما محسوب میشوند و مخاطبان انبوهی را به خود جذب میکنند. از آنجاییکه امروزه مخاطبان تلویزیون به انواع رسانهها و مدیاها دسترسی دارند و این امکان برای آنها در انتخاب سریال و فیلمهای مدنظر در ساختارهای مختلف فراهم است لذا میل او برای دیدن سریالهای تولید داخلی تحت تأثیر این دسترسی وسیع قرار میگیرد. لذا بهانهای را برای دیدن انتخاب میکند که برانگیزاننده میل او باشد.
در سالهای گذشته مخاطبان تلویزیون به ناچار مجبور به دیدن آثار نمایشی تولید سیما بودند و دسترسی به رسانههای دیگر نداشتند اما اکنون با تکثر و تنوع تولیدات رسمی و غیر رسمی شبکههای ماهوارهای، فضای مجازی و شبکه خانگی رسانه ملی باید این نقیصه را حل و چاره اندیشه کند. یکی از نقاط ضعف ما در تولید سریالهای تلویزیونی، محدودیت در تولید ژانر کمدی و طنز و ملودرام های خانوادگی است. تعدد خطوط قرمز و ممیزی، تعریف موضوعات در یک جغرافیای نامعلوم و شخصیتهای غیرواقعی از نقاط موثر در عدم ارتباط مخاطب با کاراکترهای نمایشی است چرا که مخاطبان برای همذات پنداری و جذب شدن به این آثار باید با فضایی ملموس و واقعی درگیر شوند تا به باور برسند.
وقتی در ساختار داستانی شخصیت سازی تصنعی، غیرواقعی و قهرمانهای پوشالی شکل میگیرد طبیعتا همذات پنداری مخاطب با سیر روایی داستان و اجزا تشکیل دهنده آن به سختی امکانپذیر میشود. نکته دیگر که باید به آن توجه نمود محدودیت در انتخاب مشاغل، لهجهها، لباس و مواردی است که به لحاظ عرفی در رسانه مشابه تابو عمل میکنند در صورتیکه این صفشکنی و عرفی سازی برخی مفاهیم دیر یا زود اتفاق خواهد افتاد.
در رسانه در حال حاضر خود را از داشتن آن محروم نموده است. لذا نویسندگی در این عرصه برای تولید سوژههای جذاب با مخاطرات جدی روبرو است. این ملاحظات در تولید آثار ملودرام نیز مشهود است. روایت موضوعات واقعی جامعه و تجسم علل به وجود آمدن آسیبهای اجتماعی نیاز امروز آثار رسانهای در حوزه سریالسازی است.
محدودیت در نمایش آثار با تم (مثلث عشقی) نموده بارزی از این خطوط قرمز است در حالیکه میتوان، ظرافت و رعایت اصول و مبانی اخلاقی به این نکات پرداخت و در جهت پیشگیری از آسیبهای اجتماعی نظیر اعتیاد، طلاق، خشونت و ... قدمهای موثری برداشت.
معیارهای عرفی در جامعه یکی از منطقی ترین و موثرترین مولفههای موجه در یک جامعه هستند. در حالیکه رسانه با تابو دانستن بسیاری از آنها خود را دچار محدودیت خود ساخته کرده و اثرگذاری خود را در عرصه فرهنگی کم رمق نموده است.
بی شک موضوعاتی میتوانند ذهن مخاطب را به خود درگیر نمایند که واقعی و ملموس و از درون جامعه استخراج و با مدیریت و مهندسی مناسب پیام در حد اعلای اثر بخشی ایفای نقش نمایند.
نکته دیگری که قابل توجه است عدم اقبال برنامهسازان و سیاستگذاران رسانهای به تولید ژانر پلیسی در سالهای اخیر است این در حالی است که توجه به این ساختار نمایشی پرمخاطب در سالهای نه چندان دور نظیر سریال خواب و بیدار مهدی فخیمزاده توجهات زیادی را از سوی مخاطب معطوف به رسانه نموده بود. پرواضح است که محدودیتهای خودساخته تلیویزون و نیز حساسیتهای بعضا غیرضروری از سوی مراجع مربوطه مخاطبان و تلویزیون را از این ژانر پرمخاطب محروم نموده است. داستانهای پلیسی، قصههای جذاب، پرکشش و پر از تعلیقات مخاطب پسند است ژانر جنگی در حوزه دفاع مقدس، تولیدات در حوزه ژانر وحشت سیاسی و... از جمله موضوعات جذاب و دارای پتانسیل بالا برای افزایش سطح مخاطب و نیز اثرگذاری سیاستهای رسانهای و رقابت با رقبای بزرگ در عرصههای ماهواره و فضای مجازی و شبکههای خانگی است.
لذا به نظر میرسد وقت آن رسیده است تا با تأسی به عنصر میل مخاطب و با ذائقهسازی هوشمندانه و در جهت نیل به اهداف یک رسانه طراز جمهوری اسلامی ایران به این مهم همت گماشت. انشالله آثار و برکات این تصمیمگیریها موجب افزایش مخاطبان و اثرگذاری بیشتر رسانهای برای کاهش آسیبهای اجتماعی و نیز کنار رفتن رقبا از عرصه رسانه خواهد شد. به امید آن روز
مجید هاشمی فرا