«عرق سرد» دومین فیلم سهیل بیرقی در فضایی کاملاً متفاوت از نخستین فیلمش «من» ساختهشده است. این فیلم اگرچه در خلق درام و قصهگویی از فیلم قبلی فیلمساز بهمراتب بهتر و گامی رو به جلویی محسوب میشود اما در شخصیتپردازی چندان موفق نبوده است.ولی به دلیلی جسارتش در طرح موضوع و به چالش کشیدن قانونی یکجانبه که هیچ استثنایی را قابل نیست قابلتأمل است.
فیلم با الهام گرفتن از قصهای واقعی ساختهشده و به نظر میرسید تا با وامگیری از چالشها و اوج و فرودهای داستان اصلی میتواند از این بزنگاه مهم عبور کند اما با اغراق بیشازحد و سو استفاده از احساسات مخاطب در خلق شخصیتهای و داستان ناکام میماند. فیلمساز با درشتنمایی برای اعاده حقوق زنان در جامه به سراغ داستان زندگی «نیلوفر اردلان»، کاپیتان فوتسال بانوان میرود. شخصیتی که به دلیل عدم رضایت همسرش «مهدی توتونچی» از حضور در مسابقات قهرمانی آسیا بازمانده است. این داستان واقعی اما بر پرده سینما بسیار غیرواقعی، بیمنطق و غیرعقلانی نمود پیدا میکند. چراکه جزئیات عمداً یا سهواً از پیش چشمان فیلمساز و فیلمنامهنویس دورمانده است. فیلمساز بدون بیان علل مخالفت همسر در فیلمی احساسی از او شخصیت منفی کلاسیک ساختند که مانع پیشرفت و موفقیت همسرش شده چراکه او به نظر بیماری ذهنی و روانی است که حکم طلاق را نیز پاره میکند.
نویسنده و کارگردان این موضوع را محملی برای ساخت فیلمی در مظلومیت زنان جامعه و ظلم سنتی و عرفی مردان علیه زنان قرار داده است، ازاینرو همه داستان نیلوفر اردلان را به نمایش درنمیآورد؛ زیرا در این میان موارد ازجمله دلایل و علل منطقی درخواست شوهر ازقلمافتاده است.
موضوع مظلومیت زنان در جامعه سنتی ایرانی امری انکارناپذیر است اما زمانی که فیلمساز به سراغ داستان واقعی از مشکلات «نیلوفر اردلان و مهدی توتونچی» میرود باید به داستان اصلی پابند و بهتمامی آن را روایت کند. البته در برخی جزئیات و تعدادی از دیالوگها این اصل را رعایت کرده است. بهعنوانمثال دیالوگ شخصیت اصلی قصه «افروز اردستانی» درباره احقاق حقوق زنان که عیناً گلایه نیلوفر اردلان در یک مصاحبه مطبوعاتی است اینکه «مقامات چرا راهی برای احقاق حق بانوان پیدا نکردهاند تا مانند «سرباز قهرمان» موردحمایت دولت قرار گیرند و بتوانند از حقوق قانونی برخوردار باشند.» اما اینها همگی پوسته ظاهری ماجرا است و تنها اشاره به آن جنبهای شعاری پیداکرده است در حقیقت فیلمساز با معرفی جایگاه اجتماعی مرد قصه و خصوصیات رفتاری و اخلاقی و عدم ثبات رأی، او را به قشر خاصی از طبقه اجتماعی و مردان نسبت میدهد و قصد دارد بگوید این گروه از افراد که همسر افروز (یاسر شاهحسینی) آنها را نمایندگی میکند. به دلیلی نگاه مردسالارانهشان با آینده حرفهای زنان بهطورکلی و به شکل خاص زنان ورزشکار بازی میکنند.
نکته برجسته دیگری که در جایجای فیلم بر آن تأکید میشود تظاهر و تزویر است که مبتلابه، جامعه در سطوح مختلف آن شده است. اولین المان از ریاکاری، تغییر کلام و رفتار شخصیت یاسر در مقابل و پشت دوربین تلویزیون است. این سکانس به مخاطب میگوید نباید بازیچه احساسات شخصیت مرد اول (یاسر شاهحسینی) قصه قرار گیرد؛ زیرا این شخصیت از وجاهت و مقبولیت چهره و جایگاه اجتماعیاش بهعنوان مجری تلویزیون برای محدود کردن همسرش استفاده میکند. همچنین مهرانه نوری (سرپرست تیم ملی) با تظاهر سعی در اخراج افروز از تیم ملی دارد. نویسنده علت مخالفت مرد را بسیار سردستی مطرح و او را بهعنوان بیماری روانی که حرفش با عملش یکی نیست معرفی میکند. درحالیکه در داستان اصلی «مهدی توتونچی» عامل اصلی مخالفتش را عدم حضور همسر در نخستین روزهای به مدرسه رفتن فرزندشان عنوان میکند. به نظر میرسد باید این علت بهتر و بیشتر موشکافی میشد. در چنین حالتی مخاطب به بهترین شکل تصمیم میگرفت که چگونه نسبت به وقایع قصه واکنش نشان دهد. از سوی دیگر در داستان واقعی پس از دو ماه مشکل عدم خروج «نیلوفر اردلان» حل میشود اما فیلم «عرق سرد» به اصل داستان متعهد نیست. کارگردان برای رسیدن به هدف خود که در تیتراژ پایانی فیلم، یعنی احقاق حقوق زنانی که به دلیل مخالفت شوهرانشان هرگز نتوانستند زندگی حرفهای ورزشی خود را ادامه دهند نائل میآید. اگرچه هدف نویسنده و کارگردان بسیار محترم است اما اگر برای بیان قصه خودش داستان واقعی را دستآویز قرار نمیداد و یا قصهای را از شخصیتی حقیقی که ما به ازای خارجی دارد وام نمیگرفت و یا میکوشید تا تغییراتی در خصوصیات شخصیتی، رشته ورزشی و... ایجاد کند موفقتر بود؛ زیرا مخاطب به استناد دادههایی که فیلم از «افروز» به او میدهد داستان زندگی «نیلوفر اردلان» را به یاد میآورد و قصه فیلم را با آن واقعه میسنجد. در چنینی حالتی مخاطب یا داستانی که کارگردان به او داده را نمیپذیرد و یا در صورت باور آن ذهنش از داستان واقعی منحرف میشود.
درست است که لازمه دراماتیک شدن موضوعی واقعی، اغراق است؛ اما این اغراق نباید آنقدر درشتنمایی شود که غیرقابلباور شود. اینکه یاسر همسرش را از خانه و سرپناهش بیرون میکند تا او تمام زندگیاش را در ماشینش جابجا کند بازی با احساسات مخاطب است زیرا ظلم شوهر باعث میشود تا افروز بیپناه در خیابانها رها شود. حتی با اصرار همسر، افروز از تیم ملی هم اخراج میشود تا تنها محل امن برای زندگیاش (کمپ) را نیز از دست بدهد. اینها مواردی است که تنها برای درشتنمایی فیلم و دراماتیزه کردن بکار نرفته بلکه قصد دارد دلسوزی مخاطب و حس تنفر از مرد قصه را تقویت کند، اما باورپذیر نیست.
این فیلم زنان را نیز خطاب قرار میدهد که در موارد بیشتر از مردان به یکدیگر و همجنسان خود ظلم میکنند. شخصیت مهرانه نوری (سرپرست تیم) در اخراج و ظلم به «افروز» از «یاسر شاهحسینی» پیشی میگیرد. دیالوگ او با «مسی عطایی» دوست افروز هم در نوع خود جالب است. او معتقد است، «دوستی هیچ زنی تا ابد پایدار نیست» این تفکر از نگاهی زنانه بیرون میآید. نتیجه آن تلاش مهرانه نوری با چاشنی نوعی عقدهگشاییهایی است که به اخراج و حذف افروز از تیم ملی منجر میشود.
دلسوزیهای «پانتهآ آل داوود» وکیل افروز نیز رنگ و بویی منفعت طلبانه دارد؛ زیرا او ضمن مصاحبه با «صدای آمریکا» تنها با سوءاستفاده از موقعیت افروز درراه شهرت خود گام برمیدارد و با سیاسی کردن موضوع، پرونده را در دادگاه پیچیدهتر میکند و گرهی از مشکلات او باز نمیکند.فیلمساز معتقد است، بیشک ظلم به زنان در اشکال مختلف در جامعه سنتی و مردسالار دیده میشود اما این رویکرد در بسیاری موارد تنها از سوی مردان و تبعیض جنسیتی مردان به زنان نیست بلکه زنان نیز در سرنوشت و ظلم به همجنس خود نقش بسزایی دارند.
فیلم «عرق سرد» با چاشنی ظلم جامعه سنتی و مذهبی به زنان ساختهشده است. کارگردان موضوعی واقعی را با حذف و تعدیلی بخشهایی از آن در فیلم میگنجاند. اثر به لحاظ شخصیتپردازی و فیلمنامهنویسی به اصل داستان وفادار نبوده اما به دلیلی بیان این موضوع جسارت قابلتأملی دارد. اگر فیلم «عرق سرد» موفقیتی هم در گیشه به دست آورد به دلیلی جسارت در پرداخت به چنین سوژهای است. البته پرداختن به موضوعهایی که ما به ازای خارجی دارند و داستانهای واقعی با اوج و فرودها و چالشهای بحثبرانگیزی در جامعه ایجاد کردهاند میتواند دست فیلمساز را در خلق قصهای خوب و شخصیتپردازی درست باز گذارد اما بیرقی از این خصیصه ذاتی داستان واقعی در فیلمنامه سودی نبرده چرا آن موارد را نادیده میگیرد و درنهایت فیلمی شعاری میسازد.