اخلاق رسانه ای، مفهومی ذهنی و نظری نیست، بلکه مقوله ای کاربردی است و بیش از آن که در حوزه فلسفه اخلاقیات مطرح باشد در حوزه اخلاق مطرح است. شاید برای رسانه ها این امکان وجود نداشته باشد که یک مربی خوب اخلاق برای مردم باشند ولی می توانند اصول اخلاقی را رعایت کنند. در واقع ضرورت رعایت اخلاق در رسانه ها به دلیل قلمرو گسترده آن ها نسبت به سایر الگو ها اهمیت بیشتری دارد.
رسانه ها واسطه و حلقه ارتباطی میان مردم و حکومت هستند و میزان زیادی از وقت مردم در اختیار رسانه ها است، به همین دلیل نیاز است که رسانه ها بیش از پیش به اخلاقیات و اصول اخلاقی پایبند باشند. در عصر حاضر و در بستری که از آن به جهانی شدن تعبیر می گردد، شرایط و تحولات جهانی با شتاب فزاینده و جهت گیری های خاص اتفاق افتاده و بسیاری از مختصات اخلاقی، فرهنگی و استانداردهای این حوزه به هم ریخته و نظام فرهنگی و اخلاقی داخل مرزها و محدوده های بومی و فرهنگی، از این تشتت و به هم ریختگی رنج می برند.
در این بین، نظام اخلاق اسلامی که در تعالیم و حیات پیامبر اکرم (ص) تبلور و در منابع اصیل اسلامی تجلی یافته، عامل هویت بخش و سعادت آفرین انسان مسلمان و کامل ترین منبعی است که با مراجعه به آن می توان سبک زندگی اصیل اسلامی را پی ریزی کرد. از دیگر سو، لزوم استفاده از ابزارهای جدید فرهنگی و تبلیغاتی نظیر رسانه های جمعی، با توجه به گستردگی، برد و عمق تأثیر آنها بر مخاطبان، بر کسی پوشیده نیست.
پایبندی رسانه ها بر اخلاق که در اصطلاح به آن اخلاق رسانه ای می گویند، تأثیر به سزایی در پیاده سازی اخلاق اسلامی در جامعه دارد. رسانه ملی از دیدگاه رهبر معظم انقلاب بعنوان یک دانشگاه عمومی برای آحاد مردم وظایف خطیری دارد که غفلت از آن خواسته یا نا خواسته در این برهه حساس میتواند ضربات جبران ناپذیری بر پیکره نظام مقدس جمهوری اسلامی وارد نماید . مسِئله کاملا مشخص است .رسانه ای که خود باید بعنوان معیار و طراز اخلاقیات که رکن انسانیت انسان است راهنما و راهگشای مخاطبان باشد به دلایل معلوم و نامعلوم دچار آفاتی سخت و پیچیده گردیده و تنها راه علاج آن عمل به نسخه های شفا بخش بزرگان عرصه اخلاقی است.
اگر ما نتوانیم در این نبرد رسانه ای از مزیت های خود درست استفاده کنیم بی شک قافیه را به رقبا با خته ایم. اتفاقات اخیر در صدا و سیما تنها نمونه ای کوچک از کوه یخی است که در منظر و مرعای مخاطب قرار گرفت و دیدیم که واکنش ها به این رویداد بسیار سخت و شکننده بود .
در اینجا برای تذکار خود و دیگران بخشی از منشور اخلاق رسانه ای در بیانات رهبر معظم انقلاب یاداور میشوم:
نقد و نظارت:
تعریف نقد و انتقاد:
نقد یعنی عیار سنجی، یعنی :
یک چیز خوب را، آدم ببیند خوب است؛
یک چیز بد را نیز ببیند؛
و بعد جمعبندی کند.
جمعبندی کار یک مجموعه هم آن وقتی است که ضعفها و قوتها را منصفانه کنار همدیگر قرار بده انتقاد معنایش این است که هر انسانی بنشیند عیارسنجی کند .
ببیند نقطه ی ضعف کجاست
ببیند نقطه ی قوّت کجاست بعد ببیند این نقطه ی ضعف - اگر می تواند علّتیابی کند- به کجا برمی گردد، سراغ آن جا برود؛ یعنی آن ریشه را پیدا کند، اصل را پیدا کند. اگر این کار انجام شد، درست است
اگر انتقاد به معنای عیبجویی باشد
1- نه چیز خوبی است؛
2- نه خیلی هنر زیادی میخواهد؛
3- نه خیلی اطلاعات میخواهد؛ بلکه انسان با بیاطلاعی بهتر هم میتواند انتقاد کند
4- انتقاد به معنای عیبجویی اصلاً هیچ لطفی ندارد، هیچ فایدهای هم ندارد.
تفاوت نقد کردن و نق زدن:
فرق است بین نقد کردن و نق زدن:
الف) نقد کردن یعنی:
یک نکتهی تاریک را گفتن،
و با جنبهای مثبت به جنگ آن رفتن،
و برآن فایق آمدن.
ب) نق زدن یعنی:
یک نکتهی منفی را گرفتن،
و مدام آنرا تکرار کردن،
و سیاه نمایی کردن،
و یأس پراکندن
تفاوت تخریب و انتقاد:
یک مسأله هم، مسألهی انتقاد و تخریب است؛ مرز انتقاد و تخریب چیست؟ تخریب بکنند و اسمش را بگذارند انتقاد؛ یا از ما انتقاد بشود و ما تلقیِ تخریب از آن داشته باشیم؟ خب، باید مشخص بشود تخریب کدام است و انتقاد کدام است:
الف) معنای انتقاد آن ارزشیابیِ منصفانهای است که یک آدم کارشناس میکند؛ نقادی هم، همین است. وقتی شما طلا را میبرید پیش یک زرگر که نقادی کند، او میگوید:« آقا! این عیارش بیست است»؛ یعنی عیار بیست را قبول میکند؛ حالا از بیست و چهار عیار - که طلای خالص است - چهار عیار کم است. این شد نقادی. البته زرگر هم هست و وسیلهی نقادی را هم دارد.
ب) اما اگر چنانچه طلا را بردید مثلاً پیش یک آهنگر و او یک نگاهی کرد و آن را انداخت و گفت: «آقا! اینکه چیزی نیست.» این اسمش نقادی نیست. اولاً اصل طلا بودن شیی، انکار شده. خب، بالاخره مرد حسابی! حالا عیار بیست و چهار ندارد، عیار بیست که دارد؛ این را قبول کن! ثانیاً: شما که اهل این کار و آشنای این کار نیستی!
تعریف تخریب:
تخریب
یعنی: انکار امتیازات؛ قبول نکردن برجستگی ها و کارهای خوب؛ درشت کردن و برجسته کردن ضعفها. انتقاد تخریبی یعنی آن انتقادی که قصد آن اصلاح نیست، بلکه به قصد تخریب است
واقعیت، غیر واقعیت، خلاف واقع، ضد واقع و همه چیز در آن هست؛
گاهی یک چیز کوچک را بزرگ میکنند؛ گاهی یک چیزی که نبوده به عنوان یک حقیقت مسلم جلوه میدهند. هیچ بنای اصلاح ندارند، این تخریب است.
طیف وسیع خط تخریب داخلی:
1- بعضیها واقعاً خبری ندارند؛ یعنی مغرض نیستند، اطلاعاتشان کم است و بر اثر بیاطلاعی چیزی میگویند.
2- بعضیها غرضهای شخصی و غرضهای سطحی دارند.
3- بعضیها غرضهایشان عمقی است. یعنی با نظام مسأله دارند، کینهی امام در دلشان است. حرفهای امام را یا از اول قبول نداشتهاند یا حالا قبول ندارند.
وظایف نقد کننده:
1- باید در انتقاد از یک شخص یا دستگاه دچار بیانصافی نشویم. باید با انصاف بود، با انصاف عمل کرد، با انصاف حرف زد. اگر با کسی دشمن هستید نباید موجب شود حتی نسبت به دشمن بیعدالتی و بیانصافی کنید. نگرانی من از انتقاد کردن نیست. یکی انتقاد میکند یکی هم جواب میدهد، نگرانی من از رایج شدن اخلاق بیانصافی در جامعه است.
2- زیاده روی نباید کرد. در فریب خوردن از هوای نفس به خودمان سوءظن داشته باشیم. ببینیم کجا هوای نفس است، کجا احساس تکلیف؛ و دقت بکنیم که حتی پا از دایره تکلیف آنطرف تر نباید گذاشت.
3- نباید به کسی تهمت زد یا بخاطر یک امر از همه چیزهایی که صلاحیت محسوب میشود، او را نفی کرد.
4- در حرف زدن، در تصمیمگیری و قضاوت، عدالت را رعایت کنید.
5- انتقاد با نظر خیرخواهانه است. و آن جایی واقعاً انتقاد است که کسانی با نظر خیرخواهانه، نقاط مثبتِ کاری را توجه میکنند و نقاط اشکالش را هم ذکر میکنند.
6- نقد را با عیبجویی و با عصبانیت و با بهانهگیری نباید اشتباه کرد. اما نقادی باید کرد. در عین حال نقد پذیر هم باید بود.
وظایف مخاطب:
1- شنوندهی تهمت یا غیبت باید (نسبت به کسی که دارد غیبت او میشود یا به او تهمتی میزنند) حسن ظن داشته باشد و آنرا قبول نکند. قرآن کریم میفرماید: «لّوً لا اذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمنات بانفسهم خیرا»؛ وقتی میشنوید که یکی را متهم میکنند، چرا به همدیگر حسن ظن ندارید؟
2- بحث درست بکنید، بحث منطقی بکنید. سخنی را بشنوید، سخنی را بگویید؛ بعد بنشینید فکر کنید. این همان دستور قرآن است. «فبشّر عباد الّذین یستمعون القول فیتّبعون احسنه». سخن را باید گوش داد، بهترین را انتخاب کرد.
3- من به بزرگان هم نصیحتی بکنم. Tr
- مواضع درست گرفتن،
- حرف درست زدن،
- و تحت تأثیر خبرهای دروغ قرار نگرفتن،
این هم وظیفه است. هزاران نفر در نظام اسلامی دارند محض رضای خدا زحمت میکشند و تلاش میکنند و شب و روز خودشان را میکُشند، برای اینکه طبق حرکت اسلامی یک کاری انجام بگیرد، نظام اداره شود، وظایفِ بسیار سنگین انجام بگیرد؛ اما انسان یک خبر دروغی را بشنود، بنا کند همه ی اینها را زیر سؤال بردن - مسؤولین دولتی را، دیگران را - این هم مصلحت نیست، این هم خلاف است.
نبایدها :
* نباید عده ای با قلم ، بیاندر رسانه ها و مطبوعات و عده ای هم با ابراز مخالفت با فلانی، فضا را آلوده کنند.
* نباید ایجاد یأس بشود؛ اشکال تراشیهای غیرمنطقی، یک نمونه از ایجاد یأس است.
* همه ی این ها کارهای ممنوع و ضد ارزش و خلاف مشی جمهوری اسلامی و خلاف حق است:
• کارشکنی،
• سخن پراکنی علیه دیگران،
• بدگویی کردن،
• افشاگریهای بیپایه و اساس نسبت به اشخاص
* شایعه سازی و شایعه پراکنی نکنند. کسانی که مصالح کشور را میخواهند و مایلاند حقایق را غالب کنند، از اختلافات جزیی و غیراصولی صرف نظر کنند.
* اخلاق اهمیتش از علم هم بیشتر است. اگر فضا، فضای:
اشاعهی فحشا،
تهمت زدن،
دیگران رامتهم کردن به شایعات و خیالات باشد؛
و فضای جامعه را فضای سوءِ ظن و بدگمانی قرار دادن،
دلها را تاریک و فضای زندگی را ظلمانی می کند.
- یک شخص یا یک جریان را به طور مطلق مورد تهاجم قرار دادن (حتی به قصد اصلاح) جایز نیست و در بسیاری موارد غیبت است.
انتقاد منطقی، گفتن حرف صحیح، غیر از غیبت است.
گفتن حرفهای آشکار و نقد آن به هیچ وجه غیبت نیست. (نیازی هم به افترا و تهمت نیست.)
- بعضی از این گونه تهاجمها علیه اشخاص یا جریانها، مصداق:
تهمت،
افترا،
قول به غیر علم،
و سب و شتم است؛
حتی اگر به قصد اصلاح باشد. (تمام وسایل مدرن امروز - از جمله سایت و وبلاگ و ... - هم مشمول همین حکم است. خواندن وبلاگ مانند خواندن کاغذ، است، کتاب است، نامه است، مثل شنیدن حرف است. دوربین هم همین جور است.)
- تهمت زدن به یک شخص گناه است، تهمت زدن به یک نظام اسلامی، به یک مجموعه، گناه بسیار بزرگتری است.
- نباید اختلاف به وجود بیاید؛ همه با هم برادرند. فضا را نباید از تهمت و از گمان سوء پر کرد.
- شفافیت این نیست که ما بیایم این و آن را بدون اینکه اثبات شده باشد، بگیریم زیر بار فشار تهمت.
- ممکن است چیزهایی را که نسبت میدهند در واقع راست باشد؛ اما تا مادامی که اثبات نشده حق بیان وجود ندارد.
چارچوب اصول، اصول انقلاب است
«به هیچ وجه انتقاد کردن را مخالفت و ضدیت نمیدانیم اما انتقاد باید در چارچوب اصول باشد و -اگر این باشد- این اصلاً یک مخالفت مضری نیست. چارچوب اصول، اصول انقلاب است. اصول انقلاب هم سلیقهای نیست.»
وظیفه ی سوم؛ طرح و تبادل آرا و افکار:
شاخصهای نظام برای تبادل آرا و افکار:
- به هیچ وجه انتقاد کردن را مخالفت و ضدیت نمیدانیم اما انتقاد باید در چارچوب اصول باشد و-اگر این باشد- این اصلاً یک مخالفت مضری نیست. چارچوب اصول، اصول انقلاب است. اصول انقلاب هم سلیقهای نیست. اصول انقلاب: اسلام است؛
قانون اساسی است؛
رهنمودهای امام است- وصیت نامه ی امام است؛
سیاست های کلی نظامی است که در قانون اساسی معین شده؛
در چارچوب اصول، اختلاف نظر، اختلاف ممشا، اختلاف سلیقه، عیب نیست که حسن است، مضر نیست که مفید و نافع است. اختلاف نظر، اختلاف رأی، اختلاف سلیقه، در مسایل گوناگون، شخصی و عمومی، یک امر طبیعی است.
- من با مناظره، معارضه، گفت وگو و انتقاد مخالفتی ندارم اما سعی کنید این در چارچوبهای درست شرعی و دینی انجام بگیرد. نباید منتهی بشود به دشمنی و ایجاد نقار (مردم از فضای تخریب خوششان نمیآید.)
- آنجا که کسی انتقادی را پرتاب کند، حق نمایان نمیشود.
- ایجاد فضای آشفتهی ذهنی و لفاظیها هیچ کمکی به پیشرفت کشور نمیکند.
- نظام آنجایی که مخالف در چارچوب اصول باشد، یعنی:
دنبال خشونت نرود،
درصدد بر هم زدن امنیت جامعه نباشد، آسایش جامعه را نخواهد برهم بزند ( تهمت و دروغ پراکنی و شایعه نکند)، با هیچ کس برخورد نمیکند.
- آن کسانی که نظرهای مخالف با نظرهای رسمی دارند خود را در چارچوب اصول مقایسه کنند. اگر کسی:
• با مبانی نظام معارضه کند،
• با امنیت مردم مخالفت کند، نظام مجبور است در مقابل او بایستد.
- آنجایی که لازم است باید انتقاد شود و همراهی با مسؤولین به انتقاد نکردن نیست اما بی اعتماد کردن مردم نسبت به مسؤولین، ترفند دشمن است.
- جنجال فکری به غیر از مباحثات صحیح است.
- بنده هم از نقد استقبال میکنم و هم نقد را وسیلهی تکامل میدانم؛ ما در این تردیدی نداریم و معتقدیم که نقد منصفانه و پاسخگویی منصفانه به نقد:
انسان در مقام رقابت و نقد بهتر کار میکند؛
لیکن این نباید با درگیریها، گفت وگوها و بگو مگوهای لفظی اشتباه شود.
- فضای اهانت و هتک حرمت در جامعه، یکی از آن چیزهایی است که اسلام مانع از آن است؛ نباید این اتفاق بیفتد. فضای هتک حرمت:
هم خلاف شرع است،
هم خلاف اخلاق است،
هم خلاف عقل سیاسی است.
- انتقاد، مخالفت، بیان عقاید، با جرأت، هیچ اشکالی ندارد؛ اما دور از هتک حرمتها، اهانتها، فحاشی و دشنام و این چیزها؛ همه، در این زمینه مسؤولند. این کار:
- هم فضا را آشفته میکند؛
- هم اعصاب آرام جامعه را به هم میریزد (که امروز احتیاج به این آرامش هست)؛
- هم خدای متعال را هم از ما خشمگین میکند.
- مخالفت کردن، استدلال کردن، یک فکر سیاسی غلط یا یک فکر دینی غلط را محکوم کردن، یک حرف است،
- مبتلا شدن به این امرِ خلاف اخلاق، خلاف شرع و خلاف عقل سیاسی، یک حرف دیگر است؛ ما این دومی را به طور کامل و قاطع نفی می کنیم؛ نباید این کار انجام بگیرد.
خب مطالب فوق برگرفته از بیانات فصل الخطاب ولی فقیه جامعه اسلامی است . براستی مدیران و دست اندرکاران رسانه ملی در مصادیق و مفاهیم این نکات اندیشیده اند؟ آیا عملا قدمی برای اصلاح ذهن و فکر و عمل خود و اطرافیان برداشته اند؟
ولایتمداری با رعایت اخلاق اسلامی و توجه عملی به نصایح پدرانه بزرگان تبلور می یابد. نویسنده معتقد است برای احیای ارزش های اخلاقی در رسانه و در تدوین سیاستگذاری جدید رسانه ای که جای آن جدا در رسانه ملی خالی است ، توجه عملی به اخلاق رسانه ای باید رکن رکین و حبل المتین و کانون توجهات عزیزان و مدیران ارشد رسانه ملی باشد.