به گزارش سرویس فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا ، در دهه نخست انقلاب اسلامی سه عامل باعث شد تا فیلمهای ایرانی، آن چنانکه باید و شاید، در مجامع بینالمللی عرضه نشوند: تولیدات معدود قابلتوجه و مناسب، تعداد محدود جشنوارههای فیلم بینالمللی و مهمتر از همه، فقدان مرکزی تخصصی که تمرکزی جدی در زمینه معرفی و ارائه فیلمهای ایرانی داشته باشد.
این امر در سال ۱۳۶۵ و با راهاندازی بخش بینالملل در بنیاد سینمایی فارابی و تمرکز بر پخش تخصصی فیلمهای ایرانی محقق شد. در نیمه دهه ۷۰، امور بینالملل بنیاد سینمایی فارابی برای خروج از انحصار پخش پیشقدم شد و در ساماندهی بخش بینالملل در برخی سازمانهای دیگر، همکاریهای گستردهای انجام داد.
در آن سالها که کشور در وضعیت جنگی قرار داشت و رسانههای خارجی، ایران را بهعنوان ناقض حقوق بشر و قوانین بینالمللی، متهم میکردند، فیلمهای ایرانی با حضور در جشنوارههای جهانی توانست مورد استقبال مجامع سینمایی جهان قرار بگیرد. در طی این دوره برای اینکه فیلمهایی از ایران بتواند در جشنوارههای معتبر بینالمللی حضور پیدا کند تا واقعیتهای ایران را از دریچه سینما معرفی کنند، زحمات بسیاری کشیده شد.
مجله «تایم» در آخرین شماره سال ۱۹۹۹ میلادی، در شماره ویژه «هزاره جدید»، با انتخاب فیلم «رنگ خدا» بهعنوان یکی از ۱۰ فیلم برتر سینمای جهان، سینمای ایران را بهعنوان «قابل اتکاترین پایگاه صنعت فیلم هنری در جهان» معرفی کرد. از آن دوران به بعد، طی ادوار مختلف، سینمای ایران در تمامی جشنوارههای رده الف خوش درخشید. پیش از این هم البته با حضور فیلمهای کیارستمی و مهرجویی این امر محقق شده بود.
با این حال، سینمای ایران برای اقتصادیتر و بینالمللی شدن باید تلاش کند و با ارتقای کیفیت تولید و برنامهریزی صحیح در عرصه بازرگانی در طول زنجیره ارزش فیلم، در بازارهای بینالمللی صاحب سهم شود. سینمای ایران در سطح بینالمللی تا اندازه زیادی، بیشتر بهعنوان رسانه عمل کرده است تا اینکه بُعد اقتصادی آن مورد توجه قرار گیرد. فیلم ایرانی در جشنوارهها بهخوبی دیده و عرضه میشود ولی مهم این است که در سالنهای سینماهای دنیا اکران شوند و درآمدزا باشند. البته نقدهای جدی به نظریات فرهنگی غرب وجود دارد، «صنعت فرهنگ» بعد از جنگ جهانی دوم و در دایره مکتب فرانکفورت پردازش شد و برای توصیف صنعت قدرتمند فیلمسازی آمریکا بهوجود آمد. اینکه در دنیای امروز «شبکهسازی» صورت میگیرد یا اینکه بررسی میشود چه محصولی در چه سینمایی یا چه کتابی در چه انتشاراتی و در کجا باید تکثیر و تولید شود، بسیار تعیین کننده است. ما شهروندان یک جامعه جهانی هستیم که باید مناسبات آن را در نظر بگیریم. در بحث صنایع فرهنگی بدین گونه نیست که بپنداریم تنها ضعفهای فنی و تکنیکی سبب دیده نشدن سینمای ایران در بازارهای جهانی است.
بحث بازرگانی و دستیابی به کانالهای بینالمللی توزیع فیلم در سطح دنیا، یکی از موضوعاتی است که در طی سالهای گذشته در سینمای ایران نادیده گرفته شده است. تولید فیلم با کیفیت و دستیابی به جایگاهی مطمئن در نامآشناترین و معتبرترین جشنوارههای جهان تنها بخشی از فرآیندی است که در طول زنجیره ارزش فیلم باید اتفاق بیفتد و به معنای تضمین اکران گسترده نیست. مسئلهای که باید به آن توجه کنیم این است که فهرستهایی که از برترین فیلمها منتشر میشود، لزوماً بر اساس کیفیت آن فیلمها نیست، بلکه متکی بر نیاتی هستند که در پس آنها قرار دارند؛ چهبسا، فیلمهای خوبی که هیچگاه نامی از آنها در این فهرستها منتشر نمیشود. از سوی دیگر، کمپانیهای بزرگ فیلمهای بزرگ جشنوارهای را از سراسر دنیا خریداری میکنند، اما همه آنها اکران موفقی ندارند. شاید قرار نیست که آن فیلمها دیده شوند. خریداری میشوند تا از سوی کمپانیهای دیگر برای اکران آنها اقدامی صورت نگیرد. توزیع جهانی فیلم مسئلهای است که تاکنون آنطور که باید در کشور ما جدی گرفته نشده است. برنامهریزی و چیدمان صحیح کانالهای توزیع فیلمهای ایرانی در کشورهای مختلف دنیا نیز به همان اندازه مهم است. صرف خرید فیلم ایرانی از سوی یک کمپانی معتبر به این نتیجه منتهی نخواهد شد که اکران گستردهای را هم به دست خواهد آورد.
نمایش فیلمهای ایرانی برای مخاطبان خارجی همیشه یک مسئله جدی بوده، حتی بخش خصوصی نیز با مساعدتهای بنیاد فارابی در مقاطعی به فکر تولیدات مشترک بود تا از این طریق اکران آثار در سایر کشورها انجام شود. چند تجربه پراکنده هم رخ داد، اما صادقانه باید گفت سینمای فرهنگی ایران در مقابل سینمای تجاری آمریکا، هند و اروپا نتوانسته سهمی از اکران را در خارج از کشور به خود اختصاص دهد. عدم توجه به این توفیق و عدم پیگیری راههای قبلی، باعث شده است تا حضور در این حوزه به آن رشد مطلوب نرسد.
باید اذعان کنم که ایران بهعنوان موفقترین کشور صادرکننده فیلم در حوزه کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا(MENA) برای مدتی طولانی در سالهای متمادی در سه دهه اخیر، کارکردی مناسب داشته است. سینمای ایران نشان داده که تحریمشکن است. بهرغم بروزِ جنگ هشتساله و محدودیتهای گوناگون، کاری کرد تا خلاقیت جوانه بزند. سینمای نوین ایران مانند جوانههایی است که از دل سنگ رویید. اما فارغ از این بحثها، تولید سینمای ایران باید به نحو درست در کشورهای دیگر دیده شود. سینمای ما میتواند بازار خوبی در خاورمیانه، آفریقا، آسیا، اروپا و کشورهای مسلمان داشته باشد. اگر در سینما به برنامه بلندمدت جدی فکر شود میتوان در عرصههای فرهنگی خوش درخشیده و به نیاز افکار و سلایق داخلی هم پاسخی در خور دهد.
سینما ابزاری برای تبادل تجربههای مشترک و فرهنگ میان کشورهاست. در دنیایی که آشنایی، مفاهمه و گفتوگو با فرهنگهای مختلف، ضرورتی اجتنابناپذیر به حساب میآید، سینما میتواند به جای واقعیتگریزی و سلطهجویی، راهی بجوید به سوی حقیقت و دفاع از فرهنگهایی که از دل آزمونهای بزرگ تاریخ سرفراز بیرون آمدهاند.
اگرچه اصالتِ فرهنگی و هنری ایران ناب است و مزیت محسوب میشود، اما تمایز و تفاوت در نگاه و رویکرد و ارائه در محتوا در صنعت سینما، مبنای رقابت است و حضور مؤثر در بازارهای بینالمللی با متمایزسازی سینمای ایران رخ خواهد داد. در زمانهای که سینماهای دنیا در اختیار محصولات کارخانههای رویاسازی و شعارپردازی قرار گرفتهاند، فیلمهای با اصالت میتوانند با نوگرایی در ساختار، روایت و رویکرد اخلاقی و انسانی به تجربههای بشری در گذشته و حال، پاسخگوی نیازهای مخاطبانی باشند که از سینما انتظاری متفاوت دارند. سینمای نوین ایران در راه شکلگیری هنری متفاوت است که در برابر سلطه سینمای عوامگرایانه میایستد و در چند دهه اخیر، گام به گام با سینماهای ارزشمند نقاط جهان به پیش آمده است.
سینمای ایران از اواخر دهه هشتاد میلادی، همیشه در بالاترین سطح رویدادهای جهانی حضور داشته و اگر در دورهای با بیمهری مسئولان برخی از جشنوارهها روبهرو شده، باز هم با استفاده از فرصتهای موجود در عرصههایی مهم خوش درخشیده است. نَفسِ حضور پررنگ سینمای ایران در جشنوارهها و بازارهای فیلم، نمودی از اعتبار و موفقیتی است که با اتکای به آن و البته با پشتوانه قدرت فیلمسازان توانمند ایرانی در چهار دهه گذشته، همواره سینما را در عرصه دیپلماسی عمومی، بهعنوان بهترین سفیر کشورمان در مجامع جهانی مطرح کرده است.
سینما بهعنوان یک رسانه تعیینکننده بهمنظور شکل دادن به تصاویر منحصربهفرد یک سرزمین در نگاه جهانیان و تبیین مناسبات فرهنگی و سیاسی بین کشورها نقش غیرقابلانکاری دارد.
در این سالها عباس کیارستمی با فیلم «زندگی و دیگر هیچ»، مجید مجیدی با فیلم «بچههای آسمان»، رضا میرکریمی با فیلم «زیر نور ماه» و اصغر فرهادی با آثار متفاوت خود، در میان خیل فیلمسازان و فیلمهای راهیافته به جشنوارههای معتبر جهانی، بر دیپلماسی فرهنگی تأثیر گذاشتند.
در زمان هجمه تبلیغاتی دولت آمریکا علیه ایران، دلنوشته سینماگر ایرانی هنگام اهدای جایزه اسکار توانست حس بخش عظیمی از ملت ایران را به جهانیان منتقل کند.
زمان آن رسیده تا سینمای ایران نزد مخاطبان عام در سینماهای جهان بیشتر از گذشته معرفی شود و فراهم شدن شرایط اکران فیلمهای ایرانی در سینماهای خارج از کشور موجب خشنودی سینماگران ایرانی و مخاطبان خاص خود خواهد بود. سینمای ایران از ورود به پروژههای مشترک استقبال میکند و باید همکاریها در زمینه «تولید مشترک» با اولویت بهرهگیری از توان فنی و هنری سینماگران ایرانی توسعه یابد.
منبع: ایرناپلاس، ۱۹ آذر ۱۳۹۷
روابط عمومی بنیاد سینمایی فارابی
۱۹ آذر ۱۳۹۷ ۱۴:۲۶