صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام:

«علی لاریجانی» به گونه‌ای رفتار نکرده که امید اطلاح‌طلبان تلقی شود/ روحانی و مرحوم هاشمی بعد از سال ۸۸ بیشتر چهره‌های فراجناحی بودند/ رفتار انتخاباتی برخی افراد فردگرایانه است

۱۳۹۷/۱۰/۱۱ - ۰۵:۳۰:۳۳
کد خبر: ۷۹۴۶۳۶
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: آقای روحانی شخصیت مستقلی دارد و اگر هم در دوره ای بر روی حمایت اصلاح طلبان حساب باز کرده به این معنا نیست که دربست در اختیار آنها خواهد بود.

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری برنا، حجت الاسلام والمسلمین «غلامرضا مصباحی مقدم»، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، تاکید دارد که شاید درست تر این بود اصلاح طلبان تحلیل درست و دقیقی از آقای روحانی می داشتند و می دانستند آقای روحانی شخصیت مستقلی دارد و اگر هم در دوره ای بر روی حمایت اصلاح طلبان حساب باز کرده است به این معنا نیست که دربست در اختیار آنها خواهد بود؛ همچنین حاضر است آنچه را که آن ها رهنمود می دهند، تبعیت کند. این استقلال شخصیت آقای روحانی نیز طبعا نتایجی را به بار آورده است.

متن مصاحبه خبرگزاری برنا با حجت الاسلام والمسلمین «غلامرضا مصباحی مقدم»، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، به شرح زیر است:

در هفته های اخیر شاهد ادبیات جدیدی بین آقای حجاریان  به عنوان تئوریسین جریان اصلاحات  و آقای واعظی رییس دفتر آقای روحانی درباره موضوع ائتلاف اصلاح طلبان و رئیس جمهور در دو انتخابات اخیر ریاست جمهوری بودیم. بسیاری از چهره ها از جریان اصولگرایی این ادبیات را پایان فصل همگرایی دولت و اصلاح طلبان خواندند. ارزیابی جنابعالی از موضوع چیست؟

البته بهتر است این سوال را خود جریان اصلاحات پاسخ دهند. اما آنچه من از آقای حجاریان به ذهن دارم این است که ایشان ایدئولوگ جریان اصلاح طلب هستند و خیلی ها روی تحلیل ها و مواضع ایشان حساب باز می کنند از این جهت اظهارات ایشان را نمی توان دست کم گرفت.

این که ایشان مطرح کرده اند که اصلاح طلبان با آقای روحانی ائتلاف نکرده اند، ای بسا دور از واقعیت نباشد. چرا که جناب آقای روحانی شخصا کاندیدا شدند و اصلاح طلبان از ایشان حمایت کردند. اما این که اصلاح طلبان بخواهند سرنوشت سیاسی خود را در این دوره ریاست جمهوری از آقای روحانی جدا کنند واقع بینانه نیست. بالاخره اصلاح طلبان با همه نیرو خود هم در دوره اول و هم در دوره دوم به پای حمایت از آقای روحانی آمدند از این جهت جدا کردن سرنوشت اصلاح طلبان از نتایج انتخاب آقای روحانی نوعی فرار به جلو است که هیچ کس، نه از نخبگان و نه عامه مردم زیر بار این موضوع نمی روند و قبول نمی کنند. معتقدم نمی شود سرنوشت این ها را از هم جدا کرد.

پس دلیل این ادبیات از جانب برخی چهره های اصلاح طلب به دولت آقای روحانی چیست؟

شاید درست تر این بود که اصلاح طلبان تحلیل درست و دقیقی از آقای روحانی می داشتند و می‌دانستند آقای روحانی شخصیت مستقلی دارد و اگر هم در دوره ای بر روی حمایت اصلاح طلبان حساب باز کرده است، به این معنا نیست که دربست در اختیار آن ها خواهد بود و حاضر است آنچه را که هر آنچه آن ها رهنمود می دهند تبعیت کند. این استقلال شخصیت آقای روحانی نیز طبعا نتایجی را به بار آورده است. شاید انتظار آن ها از ابتدا این بوده که آقای روحانی کابینه اش را یک کابینه اصلاح طلب شکل بدهند و این اتفاق نیافتاده است، نه در دوره اول و نه در دوره دوم.

البته به اعتقاد من علاوه بر این، شعارهایی هم که جریان اصلاح طلب داشت و وعده هایی که آقای روحانی در بخش سیاست داخلی و بخش فرهنگی دادند، محقق نشده و طبعا این مطالبات برای جریان اصلاح طلب باقی مانده است. آقای روحانی با واقعیت های کشور ما روبه رو شده و اساس این واقعیات، مشکلات اقتصادی کشور است که حل این مشکلات اقتصادی باید در اولویت و در دستورکار قرار می گرفت.

دکتر روحانی با مشکلاتی در مدیریت اقتصادی و همچنین مسائل ناشی از خروج آمریکا از برجام و نارویی که ترامپ نسبت به این توافقنامه نشان داد رو به رو شد و توفیق مورد انتظار را به دست نیاورد. انتظار آقای روحانی این اتفاق نبود اما رخ داد. حالا که این اتفاق افتاده می باید قبول کنند که چندان واقع بینانه نسبت به آمریکا تحلیل نداشتند و باید احتمال چنین اتفاقی را می دادند و حالا که چنین احتمالاتی را محاسبه نکردند ای بسا بد نبود که می گفتند که تصور دیگری داشتیم و واقعیت خلاف آن درآمده است. به هر حال اصلاح طلبان نمی توانند خود را قید آنچه به حمایت آن برخواسته‌اند، آزاد کنند.

برخی چهره های سیاسی مطرح می کنند که اگر اصولگرایان با آقای روحانی تندخویی نمی کردند و از او حمایت می کنند بعید بود آقای روحانی حمایت اصلاح طلبان را قبول کند. به خصوص این که برخی افراد می گویند آقای روحانی با رگ و ریشه هایی از جامعه روحانیت مبارز انتظار رفتار گرم تری از جانب اصولگرایان داشت؟

بنده این موضوع را نسبت به اصولگرایان نقطه ضعف تلقی نمی کنم. درست است که آقای روحانی برخواسته از جریان اصولگرایی بوده و ریشه اش در جامعه روحانیت مبارز است اما ایشان طبعا در مدت مدیدی یعنی از سال 1388 به بعد در عمل، از نظر سیاسی از جریان اصولگرایی فاصله گرفت.

این فاصله گرفتن تنها از جانب آقای روحانی اتفاق افتاد؟ یعنی جامعه روحانیت هیچ تغییر رفتاری نسبت به آقای روحانی و چهره ای چون مرحوم آیت الله هاشمی نداشت؟

طبعا این موضوع دو طرفه بود. ما شاهد چرخش مرحوم هاشمی از جریان اصیل روحانیت بودیم و ایشان در دوره بلند مدت تری خواستند این طور وانمود کنند که فراجناحی عمل می کنند، آقای روحانی هم با ایشان همراهی کردند. طبعا این مسائل در این که ایشان کاندیدای اول جامعه روحانیت مبارز و جریان اصولگرا نباشند، بی تاثیر نبود. البته این دو نفر در مورد کاندیداتوری با جریان اصولگرا مشورت نکردند و شخصا به میدان آمدند و چون شخصا به میدان آمدند، انتظار حمایت هم نداشتند. در مقابل جریان اصلاح طلب دید عنصری از جریان اصیل اصلاح طلب که برای انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا شود ندارد یا اگر دارد از فیلتر شورای نگهبان عبور نمی کند. بر این اساس به یک انتظارات حداقلی که در شخصیت آقای روحانی می دیدند، اکتفا کردند. این تحلیل را من قبول ندارم که اگر اصولگرایان از آقای روحانی حمایت می کردند ایشان به سمت جریان اصلاح طلب تمایل پیدا نمی کرد.

می فرمایید که بعد از سال 88 این مسائل پیش آمد اما جامعه روحانیت مبارز در انتخابات ریاست جمهوری 84 دور دوم که رقابت بین آقایان احمدی نژاد و هاشمی بود از آقای هاشمی حمایت نکرد. البته از آقای احمدی نژاد هم حمایت نکرد اما از عضو رسمی خود و چهره ای که به نوعی شناسنامه این جریان محسوب می شد نیز حمایت نکرد؟

این گذاره تاریخی درست است اما به معنای جدا شدن آقای هاشمی از روحانیت مبارز نبود به این معنی بود که خود را در جایگاهی تعریف کردند که " فراجناحی"باشند. این خواسته خود آقایان هاشمی و روحانی بود. علاوه بر این که در دوره اول انتخابات 84 جامعه روحانیت از آقای هاشمی حمایت کرد اما موضوع عدم حمایت در دور دوم معلول یک سری رفتار انتخاباتی بود که آقای هاشمی نشان داد و هنوز خیلی این تمایز و جدایی ظهور و بروز پیدا نکرده بود.

بنابراین جدا شدن دو چهره ای که به نوعی شناسنامه این جریان تلقی می شوند را نقظه ضعف جامعه نمی دانید؟

خیر، جامعه روحانیت از مواضع خود عدول نکرد. نه قبل از این انتخابات و نه بعد از این انتخابات. یعنی در انتخابات سال 84 همان مواضع قبلی خود را حفظ کرده بود و به این جمع بندی رسید که از دو طرف رقبات حمایت نکند.

تصور می کنید با آنچه از سال 84 در جریان اصولگرایی شاهد بودیم برای انتخابات آتی، اصولگرایان می توانند به یک کاندید واحد برسند؟

راه اندازی جمنا در انتخابات دوره قبل ریاست جمهوری به ما این را الهام می کند که جریان اصولگرا نمی خواهد با تک روی ها به انتخابات وارد شود بلکه می خواهد به صورت جمعی عمل کند؛ گرچه آن حرکت هم حرکت تمامی نبود و ناقص بود. جمنا خواست حرکتی صرفا مردمی راه بیاندازد اما از احزاب فعال در جریان اصولگرا استفاده نکرد. من امیدوارم این دوره از همه ظرفیت خود استفاده کند و البته در حال حاضر کسانی برای انتخابات دور آینده ریاست جمهوری مشغول کار شده اند اما من خیلی این ها را موفق نمی بینم چرا که حرکت هایی فردگرایانه و با محوریت فرد است نه یک جریان. با ادامه این حرکت ها شاهد جدایی و شکاف در ارائه کاندیداها برای ریاست جمهوری آتی خواهیم بود.

البته جمنا از ابتدا هم چندان مورد توافق نبود. جبهه پایداری مدت کوتاهی بعد از آغاز به فعالیت جمنا گفت که جمنا از نظر آن ها مورد تایید نیست؟

بنده وزن آن ها را چندان زیاد نمی بینم.

اما جبهه پایداری اخبار زیادی در عرصه سیاسی کشور و جریان اصولگرایی دارد؟

وزن آن ها در کل جریان را مورد توجه قرار می دهیم.

برخی از چهره های روحانی و البته فعال سیاسی در سال های اخیر مطرح می کنند که از اساس جامعتین و جامعه روحانیت مبارز نباید به مصادیق انتخاباتی ورود پیدا می کردند و شأن آن‌ها نبود که اسامی کاندیدا را برای حمایت مطرح کنند؟

معنای این سخن که البته مورد تایید بنده نیست این است که جامعه روحانیت، مردمی که به جامعه روحانیت اعتماد می کنند بلاتکلیف بگذارد. مرحوم مهدوی کنی می فرمودند که ما بالاخره یک جریان سیاسی هستیم و یک جریان سیاسی نمی تواند تنها دعوت کننده مردم برای شرکت در انتخابات باشد، و می خواهد بگوید که فلانی الا و لابد به عنوان کاندیدا است. اما اگر جریان اصولگرا به یک جمع بندی برسد و آن فرد لایق باشد حتما آن فرد را ترجیح خواهد داد.

آقای کدخدایی گفت و گویی اخیرا داشته اند و در آن مطرح کرده اند که مشخصا هیات عالی نظارت نمی تواند به صورت مستقیم با مجلس مکاتبه داشته باشد و تنها زمانی موضوعی در شورای نگهبان در حال بررسی است، مجمع می تواند نظر خود را به ما اعلام کند و راسا نمی تواند با مجلس در این خصوص مکاتبه ای داشته باشد، نظر شما چیست؟

در ظاهر رویه به این صورت شکل گرفته و بر اساس آیین نامه داخلی مساله همین است که زمانی که طرح یا لایحه ای در کمیسیون های مجلس در دست بررسی است هیات عالی نظارت می تواند آن را مورد تطبیق قرار دهد با سیاست های ابلاغی و اگر آن را با سیاست های ابلاغی نامنطبق می بیند، آن ها را به مجلس و کمیسیون منتقل تا آن ها در جریان قرار بگیرند که نگاه هیات عالی نظارت چیست تا در زمان بررسی اصلاحات لازم را اعمال کنند تا آنچه در صحن علنی در نهایت تصویب می شود مورد انتقاد هیات عالی نظارت قرار نگیرد. اگر در این مرحله مجلس اقدامی را که باید صورت بدهد به هر دلیلی انجام ندهد، طبعا بعد از طی کردن مراحل خود پس از تصویب در صحن و تبدیل شدن به مصوبه مجلس به شورای نگهبان می رود و اینجا جایی است که هیات عالی نظارت نظر خود را باید از طریق شورای نگهبان منتقل کند.

تصور نمی کنید شورای نگهبان به مجمع تشخیص به عنوان نهاد موازی نگاه می کند؟

من چنین تصوری ندارم. شورای نگهبان به صورت کامل بر اساس دستورات رهبری عمل می کند. دستورات رهبری هم به صورت رسمی به آن ها ابلاغ می شود و از جمله آیین نامه مصوب مجمع تشخیص مصلحت نظام در مورد نظارت این آیین نامه که به تصویب رهبر نقلاب رسیده است بنابراین حتما این موضوعات و چارچوب، مَبنی و اساس برای رفتار شورای نگهبان قرار می گیرد.

بنابراین این مجلس است که نمی خواهد یک شورای نگهبان دیگر بر موضوعات و مصوباتش نظارت کند؟

نمی توان چنین برداشتی را مطرح کرد. تا پیش از موضوعات پیش آمده درباره لوایح مرتبط با موضوع پولشویی همواره بین مجلس و مجمع تشخیص درباره مصوبات مکاتباتی صورت می گرفت و هیات رییسه مجلس هم در این خصوص نهایت همکاری را داشت. آنچه که بروز و ظهور کرده اظهارات جناب آقای مطهری بوده و ایراد ایشان نیز این است که چرا بعد از مهلتی که شورای نگهبان برای رسیدگی داشته، هیات عالی نظارت به موضوع ورود کرده است.

تصور می کنید مجلس بعدی چنین ترکیبی خواهد داشت. به خصوص درباره سهم اصلاح طلبان در مجلس فکر می کنید این روند رو به رشد باشد یا کاهش؟

ممکن است بتوانند من احتمال می دهم اما نه چندان قوی. در کل تصور نمی کنم مجلس بعدی ساختاری سه فراکسیونی شبیه مجلس فعلی داشته باشد. حتی اگر اصلاح طلبان بتوانند در انتخابات بعدی به صورت گسترده حضور پیدا کنند که الان این موضوع مورد تشکیک خود جریان اصلاح طلب است، بعدی می دانم که آن ها بخواهند حتی همین تعداد نماینده در مجلس داشته باشند. اما اگر بخواهند همین تعداد فعلی هم در مجلس نماینده داشته باشند بقیه کسانی که به مجلس ورود پیدا می‌کنند به طور عمده از جریان رقیب آن ها خواهد بود.

بحث هایی در این باره که علی لاریجانی می تواند کاندیدای اصلاح طلبان برای انتخابات ریاست جمهوری بعدی باشد را چطور می بینید؟

من بسیار بعید می دانم. آقای لاریجانی به گونه ای رفتار نکرده است که امید اطلاح طلبان تلقی شود. این اتفاق در حالی می افتد که آن ها از خودشان کاندیدای قابل قبول برای خروج از فیلتر شورای نگهبان نداشته باشند.

شاید برخی درگیری ها به خصوص در مجلس قبل بیشتر و در مجلس فعلی کمتر بین آقای لاریجانی و جبهه پایداری صورت گرفت، این فضا را به وجود آورد که ممکن است علی لاریجانی به سمت جریان اصلاح طلب برود؟

ای بسا بشود چنین تحلیلی داشت و این موضوع را ریشه در چنین برداشتی دانست.

تصور می کنید چه اتفاقی رخ داده که چهره های اصولگرا توسط جریان اصلاح طلب جذب می شوند. این فقط تمایل و تغییر رفتار خود چهره ها است یا جریان اصولگرا هم در جاهایی کوتاهی هایی در حق چهره هایش داشته است؟

به نظرم موضوع دو طرفه است. از طرفی اصلاح طلبان فاقد چهره هایی هستند که آن چهره ها رای باشند و از سویی این چهره رای آور امکان حضور در عرصه انتخابات و تایید صلاحیت را داشته باشد. از این جهت طبعا آنچه اندکی مورد بی مهری جریان اصولگرا قرار گیرد، می ربایند. طرف دیگر مساله این است که بخشی از جریان اصولگرا قدرت دافعه بسیار بالایی دارد به طوری که کسی اندکی بخواهد از مواضع آن ها عدول کرده و فاصله بگیرد، او را جزو جریان رقیب تلقی می کند و به سمت جریان رقیب هل می دهد.

اگر چه ممکن است این بخش از جریان اصولگرایی وزن قابل توجهی نیز نداشته باشد؟

گرچه این بخش از نظر عدد، وزن قابل توجهی ندارد اما از نظر پروپاگاندا بسیار تاثیرگذار است.

نظر شما