صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

«روزهای نارنجی» باز هم اصرار زن برای سرپانگاه‌ داشتن زندگی!

۱۳۹۷/۱۱/۱۶ - ۰۳:۰۲:۰۰
کد خبر: ۸۰۸۴۱۳
یادداشت ــــ امیر رضا نوری پرتو

مروری بر فیلم‌های نمایش‌‌داده‌ شده در چهارمین‌ روز از جشنواره ی فیلمِ فجر:

روزهای نارنجی: آرش لاهوتی

باز هم فیلمی دربارۀ ایستادگیِ یک زن در دلِ محیطی خشن و شبه‌بدوی و مردانه برای اثباتِ خودش و با هدفِ سرِپانگاه‌داشتنِ زندگی! «روزهای نارنجی»  نخستین تجربۀ سینماییِ «آرش لاهوتی» همین دست‌مایۀ دراماتیک را در فیلم‌نامه‌ای مشترک که با «جمیله دارالشّفایی» نوشته، به‌کار گرفته و فیلمی ساخته که می‌شود دید و با آن سرگرم شد؛ امّا زمانی‌که تمام می‌شود، ذهن و دل و روحِ آدم را درگیرِ خود نمی‌کند.

فیلم‌نامۀ «روزهای نارنجی» کوشیده که ساختاری الگومند و درست و کلاسیک داشته باشد. امّا پردۀ نخست‌اش طولانی شده و گرۀ آن دیر رُخ می‌دهد (فاصلۀ زمانیِ آگاهیِ «آبان» با بازیِ «هدیه تهرانی» از عقب‌افتادنِ قسطِ بانک‌ها برای آزادکردنِ سندِ انبار تا دزدیده‌شدنِ پرتقال‌ها از انبار) و از پول‌نزول‌کردنِ «آبان» از «پسرخالۀ خود» تا آوردنِ کارگرانِ جدید و حتّی شک‌کردن به رابطۀ احتمالیِ شوهرش «مجید» (علی مصفّا) با یکی از زنانِ کارگر به نامِ «فیروزه» (ژیلا شاهی)، همه‌وهمه عطفِ نخستِ فیلم‌نامه را رقم می‌زنند.

امّا مشکلِ «روزهای نارنجی» را باید در پردۀ میانیِ فیلم‌نامه‌اش جست‌وجو کرد. بحران‌ها، خیلی درست و الگومند، یک‌به‌یک بر سرِ راهِ قهرمانِ داستان سبز می‌شوند؛ امّا هیچ‌یک امتداد و دوامی ندارند و پی‌آمدی در پردۀ میانی، در قالبِ روی‌دادها و موقعیت‌ها و بحران‌هایی، هم‌راهِ خود ندارند. مهم‌تر آن‌که در خلالِ این بحران‌های دراماتیکِ متوالی، کِش‌مَکشی جدّی میانِ «آبان»‌ و «مجید» پدید نمی‌آید.

نقطۀ اوج و گره‌گشایی در پردۀ سوّم نیز خیلی ساده‌انگارانه و باسمه‌ای به‌نظر می‌رسند و پردۀ نهاییِ فیلم را به ضعیف‌ترین و خنثی‌ترین بخشِ درامِ اثر تبدیل کرده‌اند.

تأکیدِ فراوان بر دوربینِ روی دستِ آزاردهنده و اشتیاقِ بی‌کارکردِ «آرش لاهوتی» برای برداشتِ بیش‌ترِ صحنه‌های فیلم به‌شکلِ پلان‌صحنه یا در قالبِ نماهای تعقیبیِ طولانی این زمینه را فراهم می‌کند که به کارگردانیِ «روزهای نارنجی» نمرۀ قبولی داده نشود.

نگاه کنیم به تیلتِ خام‌دستانۀ دوربین روی دستانِ لرزانِ «مصفّا» در صحنۀ دعوای او با «هدیه تهرانی» که توی چشم و ذوق می‌زند و شبیه است به کارگردانیِ فیلم‌های آماتوری و کوتاه. البته از دیدِ توجّه به میزانسن، فیلم یک صحنۀ بسیار تأثیرگذار دارد و آن صحنۀ حضورِ «آبان» و «مجید» در باغ و کنارِ کارگران و آتش‌های برپاشده است. در این صحنه، کارگردان به‌خوبی ارزشِ رنگ و نور و کنش را در میزانسن دریافته و از این اِلِمان‌های تصویری به‌خوبی بهره گرفته و نگاه‌های عمیق و معنادارِ «هدیه تهرانی» و «علی مصفّا» نیز به حال‌وهوای درخشانِ این صحنه کمک کرده است.

شاید در نگاهِ نخست، «هدیه تهرانی» انتخابی خوب برای نقشِ «آبان» به‌نظر نرسد؛ امّا او تمامِ تلاشِ خود را کرده که یک‌تنه بارِ این فیلمِ شبه‌ تلویزیونی را بر دوش بکِشد؛ و اگر بگوییم بازیِ «هدیه تهرانی» یکی از بهترین نقش‌آفرینی‌های جشن‌وارۀ امسال بوده، اغراق نکرده‌ایم.

امتیازِ «روزهای نارنجی»، برپایه‌ی سیستمِ امتیازدهی از پنج‌ستاره:

۱/۲* (میانِ ضعیف و متوسّط)

 

نظر شما