به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا؛ مرد جوانی از ماشین پیاده شد و با معرفی خود به عنوان مأمور پلیس از وی خواست تا سوار خودروشان شده و همراه آنها به اداره آگاهی برود. آنها گفتند میخواهند چند سؤال کوتاه بپرسند و بعد از آن میتواند به خانه برگردد. محمد به خواست آنها سوار خودرو شد اما هنوز چند کیلومتری نرفته بود که پرشیا سواران با تهدید دست و پا و چشمهای او را بستند و مرد افغان را زیر صندلی عقب خودرو انداختند.
گروگانگیری 5 میلیاردی
45 روز بعد از این ماجرا یعنی 19 بهمن مرد افغان به دادسرای جنایی تهران رفت و از ربوده شدنش توسط مردان خشن شکایت کرد. او گفت: سه ایرانی و یک افغانستانی مرا ربودند و ابتدا از خانوادهام درخواست 5 میلیارد تومان کردند اما درنهایت با دریافت 416 میلیون تومان مرا پس از شکنجه رها کردند.
با شکایت مرد جوان تحقیقات به دستور بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران آغاز شد. در بررسیهای صورت گرفته دو مرد افغان بازداشت شدند. درحالی که آنها منکر دست داشتن در این آدم ربایی هستند، گروگان جوانی مدعی است که صدای یکی از آنها را به خوبی در خاطر دارد. به دستور بازپرس رضوانی، تحقیقات برای شناسایی سایر اعضای این باند ادامه دارد.
گفتوگو با گروگان
30 سال دارد و از سالها قبل به همراه خانوادهاش به ایران آمدند. مرد افغان از 45 روز شکنجه و آزادیاش توسط مردان خشن گفت.
ماجرای ربودنت چه بود؟ کنار بساط سبزی فروشیام در محمود آباد استان مازندران ایستاده بودم که خودروی پرشیایی مقابل پایم توقف کرد و سرنشینان آن خودشان را مأمور معرفی کردند. من هم به ناچار سوار خودروی آنها شدم.
چه شد که رهایت کردند؟ آنها از خانوادهام خواستند که 5 میلیارد تومان پول در ازای آزادیام بدهند. اما ما توانایی پرداخت آن را نداشتیم. آنقدر خانوادهام با آدم ربایان صحبت کردند تا بالاخره راضی شدند که در ازای دریافت 416 میلیون تومان مرا آزاد کنند. 130 میلیون تومان قرض گرفتیم و مابقی را هم با فروش خانه و زمین هایمان در افغانستان فراهم کردیم.
چگونه این همه پول را به آدم ربایان دادید؟ قرار ما برای مبادله پول شهر مزار شریف افغانستان بود. پدر و مادرم مدتی قبل و بعد از 25 سال زندگی در ایران به افغانستان برگشتند. آدم ربایان از ما خواستند که پول را به یک صرافی در افغانستان برسانیم و از طریق آن افغان پول به حساب آنها واریز شود. ما هم طبق خواسته آنها عمل کردیم.
در مدتی که گروگان بودی آنها با تو چه رفتاری داشتند؟ در تمام 45 روز مرا به بدترین شکل شکنجه کردند. چشمها و دستها و پاهایم بسته بود و هیچ کاری نمیتوانستم انجام دهم. غذا در حد نان خشک و آب بود.
میدانی در کجا زندانی بودی؟ جایی که مرا بردند حدود دو ساعتی با محمود آباد فاصله داشت. اما به خانوادهام گفته بودند که مرا به پاکستان بردهاند. برای همین هم برادرم در تهران شکایت کرده بود. اما بعد از تحقیقاتی که صورت گرفته بود مشخص میشود که من از کشور خارج نشدهام و دو افغان هم که بازداشت شدهاند در همان شمال کشور دستگیر شدند.
چهره متهمان را دیدی؟ این 45 روز چشمهای من بسته بود اما صدای یکی از مردان افغان با صدای کسی که مرا زندانی کرده بود شباهت دارد.
در این مدت سعی نکردی فرار کنی؟ نمیتوانستم. در تمام این مدت دو نفر مدام مراقبم بودند و دست و پایم نیز بسته بود.
ازدواج کردی؟ بله، سه تا بچه هم دارم. دو تا دختر 6 و 5 ساله و یک پسر خردسال. در تمام این مدت نـــــــــگران بچه هایم بودم. آدم ربایان به غیر از شکنجههای جسمی مدام به من میگفتند که اگر خانوادهام با آنها همکاری نکنند و پول ندهند بلایی سر زن و بچهام میآورند و من از این موضوع بشدت عذاب میکشیدم.