سال 1397 هم با تمام آرزوها، غمها و شادیهایی که در خود جای داده بود، به سرعتِ چشم برهم زدنی پشت سر گذاشته شد و به خاطرهها پیوست. زین پس باید در گنجینه خاطراتمان و در پسِ ذهنمان دنبال اتفاقات خوب و بد این سال باشیم. سالِ پرماجرا و سرشار از رویدادهای منطقهای و جهانی که تقریبا در تمام امور، اتفاقهای دور از ذهنی را برای مردم رقم زد. فارغ از همه هیاهوهای سیاسی، اقتصادی، ورزشی و ... قطعا 98 هم غم و شادی خاص خودش را خواهد داشت. بدون شک دردسرها و شانس هایی را همراه دارد.
اما چه مظلومانه سال 1398 از راه رسید. سالی که پر از ابهام است. ابهام همراه با اتفاقات بسیاری که قابل پیش بینی نیستند. پیش بینی نشدههایی که به طبع خوب و بدشان هم مشخص نیست. سال 98 مظلوم است چون در شرایط سخت اقتصادی از راه رسید. در چنین شرایطی تنها باید امیدوار بود. باید از آن گوشهی نگاهمان که مثبت میبیند، ببینیم و نگاه کنیم. به قول سهراب چشمها را باید شست... جور دیگر باید دید...
بهار همیشه برای ما به معنی از نو شدن و از نو ساختن است ولی بد نیست در سال جدید به این باور برسیم که بهار همیشه هم از 1/1شروع نمیشود. به قول دوستی بهار شاید جایی در سر آدمهاست. بهار دقیقا زمانی شروع میشود که آدمی دنبال نقطهای برای تغییر میگردد.
نباید فراموش کنیم که این روزگار غم و شادیاش درهم است نه سوا کردنی. اگر با آغوش باز از غمها استقبال کنیم و بپذیریم که زندگی درکنار شادی و غمهایش معنای زندگی میگیرد، قطعا روزگار شیرینتر و آرام تری را سپری خواهیم کرد.
ایکاش این روزها بیشتر بهارِ دل انگیز را ببینیم. ایکاش بیشتر سلامتی مان را ببینیم. ای کاش بیشتر خانوادهمان و بودنشان را قدر بدانیم. ای کاش قدر باهم بودن هایمان را بدانیم. حتی در همین شرایط سخت. ای کاش بیشتر بخندیم، بیشتر قهقهه بزنیم. این ایکاشها زیادند ولی تنها کمی... تنها کمی دقت بیشتری نیاز دارند. ای کاش بیشتر قشنگیهای زندگیمان را ببینیم...
زندگی تان بهاری، بهارتان مبارک...