به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری برنا؛ در سال جدید وجود انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی موجب این شده است که سال ۹۸ در سپهر سیاسی و اجتماعی ایران رنگ و بوی دیگری پیدا کند و از سویی دیگر هم به دلیل مشکلات و مسائلی که اقتصاد کشور با آن روبروست پیش بینی مشارکت مردم در انتخابات ابعاد پیچیده ای پیدا کند.
انتخابات در کشورهای دیگر اگر تنها ابزاری برای انتخاب حاکمان و صاحبان قدرت در کشور است اما در کشور ما انتخابات فراتر از پدیده ای سیاسی کنشی اجتماعی بوده که با نظر به آن می توان به درکی از وضعیت سرمایه اجتماعی کشور و روان جامعه رسید.
آذر منصوری، قائم مقام حزب اتحاد ملت به عنوان یکی از احزاب موثر در جریان اصلاحات به گفتگو با خبرنگار اجتماعی برنا نشسته است و درباره تاثیر اوضاع و احوال کشور در سال ۹۷ بر میزان مشارکت مردم در انتخابات سال جاری گفته است. به باور این چهره سیاسی در سال جاری با سخت تر شدن وضعیت اقتصادی کشور، به احتمال زیاد مردم نسبت به صندوق های رای بی میل خواهند شد. منصوری در این گفتگو همچنین درباره میزان اتصال و ارتباط اصلاح طلبان در مقطع فلی با مردم و همچنین مطالبات نسل چهارم انقلاب و تاثیر نگاه اصلاح طلبان برای افزایش مشارکت رای اولی ها گفته است. متن کامل این گفتگو به شرح ذیل است:
وضعیت اقتصادی مردم مشارکت در انتخابات مجلس را کاهش خواهد داد
با توجه به اینکه در سال ۹۸ ما انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی را خواهیم داشت و سرمایه های اجتماعی تاثیر بسیار زیادی بر کیفیت این اتفاق سیاسی دارند بنظر شما وضعیت اجتماعی مردم ایران در حال حاضر چقدر آماده برای مشارکت در انتخابات هستند؟
در سال ۹۸ ایران، شاهد یکی از جدیترین تحولات در صحنه سیاست داخلی و سیاست خارجی است. به نوعی بعد از توافق برجام که یکی مهمترین دستاوردهای دولت آقای روحانی بود اتفاقی که در سال ۹۷ افتاد این بود که یکی از شرکای این توافق و همپیمانان این توافق که از قدرتهای بزرگ دنیا هم هست از برجام خارج شد و ایران را تحت شرایط جدیدی قرار داد. شرایطی سخت که با توجه به تحولات جهانی و ارتباطات گستردهای که امروز دنیا را به یک دهکده جهانی تبدیل کرده است، تأثیر روانی آن به مراتب بیشتر از تأثیرات دیگری است که انتظار میرفت با خروج ترامپ از برجام بر ایران سایه بیاندازد. این اتفاق کار را هم برای دولت و هم برای مجلس شورای اسلامی سخت کرد و اثر مستقیمش را روی زندگی مردم گذاشت.
بنظر شما وضعیت اقتصادی کشور در سال جدید چقدر بر وضعیت اجتماعی مردم تاثیر می گذارد؟
میشود پیشبینی کرد که وضع اقتصاد ایران در سال آینده سخت تر و پیچیدهتر خواهد بود و طبیعتا به طور مستقیم این شکاف عمیق تر خواهد بود. مجموعه تحولات به طور قطع و یقین اثر خود را بر انتخابات خواهد شد. یعنی ما چنان چه این روند و فرایند بخواهد ادامه داشته باشد از هم اکنون قابل پیشبینی است که ما انتخابات پرشوری نخواهیم داشت و قابل پیشبینی است که نگاه مردم نسبت به صندوق رأی و انتخابات نسبت مستقیمی با زندگیشان برقرار نخواهد کرد.
در سال 96 ما شاهد مشارکت خوب مردم در انتخابات ریاست جمهوری بودیم، می توان با مقایسه این دو انتخابات به چرایی کاهش احتمالی مشارکت مردم رسید؟
به طور مشخص سال ۹۶ ما یکی از پرشورترین انتخابات یک دهه اخیر را در کشور برگزار کردیم. انبوهی از مطالبات مردم که به دلیل فقدان نهادهای مدنی و مشارکت سازمانیافته مردم، ظرفیت برای تغییر ما فراهم نیست، ناگزیر در مقطع انتخابات مطرح میشود، کاندیداها بر محور این مطالبات تمرکز میکنند، انتخابات رقابتی میشود و در نهایت یک جریان پیروز میشود. ما با همین رویکرد در انتخابات ۹۶ شاهد یکی از رقابتی ترین انتخابات بودیم، مشارکت بالای مردم در انتخابات، کاندیدای منتخبشان اگر در حوزههای رأی بسته نشده بود ممکن بود ۲۷ میلیون رأی بیاورد یعنی در حد یک رفراندوم به یک نفر و یک دیدگاه و شعار و رویکرد رأی دادند.
عدم اتصال اصلاحات و مردم به دلیل نگاه امنیتی و ضعف اصلاحات جامعهمحور
شما چندی پیش گفته اید اصلی ترین دلیل شکست ملت ها عدم اتصال نظام حاکم مستقر با آحاد مردم است؛ با توجه به حضور بیست و چند ساله اصلاح طلبان در نهادهای قدرت، در حال حاضر بین اصلاح طلبان و مردم اتصال وجود دارد؟
قاعدتا ما باید ببینیم ظرفیتهای این اتصال چی هست؟ یعنی آن چه که باعث میشود اصلاحطلبان با جامعه پیوند بخورند این است که آیا این جریان سیاسی دارای سامانه یا شبکههایی هست که بتواند مطالبات گروههای اجتماعی را نمایندگی کند یا نه؟ وقتی میگویم شبکه یا سامانه منظورم نهادها مدنی است، منظورم تشکل رسانهها است. جاهایی که در قالب آن گروههای اجتماعی سازماندهی شده باشند و آن سازماندهی بتواند یک ساختار شبکه ای را در کل کشور ایجاد کند که این شبکه به همدیگر متصل باشد و از یک ظرفیت رهبری و راهبری بتواند این مطالبات را پیگیری کند، من مقایسهای میتوانم تحلیل کنم، یعنی اصلاحطلبان در شرایط فعلی در مقایسه با رقیب یا رقبای خودشان تا چه حد از این ظرفیت برخوردار هستند و این ظرفیت تا چه حد قابل قبول است و با سطح مطلوب چقدر فاصله دارد؟ قاعدتا با سطح مطلوب خیلی فاصله دارد؛ به دلیل این که در واقع وقتی اعتراضاتی مثل دی ماه ۹۶ شکل میگیرد خود اصلاحطلبان هم غافلگیر میشوند. این نشان میدهد که ما به شدت ضعف سازماندهی و به نوعی اصلاحات جامعهمحور داریم یعنی سامانههایی که بتواند اصلاحات را در سطح جامعه نهادینه کند، این یعنی فقدان ارتباط موثر با مردم، این یعنی احزاب ما از آن برندینگ لازم در فضای سیاسی کشور برخوردار نیستند، یعنی شما اگر با ۱۰۰ درصد یک گروه اجتماعی راجع به احزاب صحبت کنی ممکن است از این ۱۰۰ درصد حتی ۲۰ درصد آنها هم شناختی نسبت به احزاب سیاسی در کشور نداشته باشند. سامانههای سیاسی و شبکههای سیاسی اصلاح طلب احزاب هستند. اینکه این احزاب تا چه حد توانستند گروههای مختلف را نمایندگی کنند، محلس سوال است. ما در مقایسه با جریان رقیب که پایگاههای خاص خودش را مثل مساجد و پایگاه های بسیج دارد و از این طریق میتواند ارتباط خودش را به صورت شبکهای با جامعه برقرار کند اما اصلاح طلبان در این زمینه هر چند تلاشهایی کردند برای این که ارتباط خودشان را با گروههای اجتماعی و مردم تقویت کنند، اما در این بخش به نظرم ضعف جدی دارند. یعنی فاقد ظرفیتهایی هستند که از طریق این ظرفیتها بتوانند مطالبات گروههای اجتماعی را پیگیری کنند. ظرفیتهای حداقلی وجود دارد. نافی ظرفیتهای رسانهای که اصلاح طلبان از آن برای ترویج گفتمان خودشان استفاده میکنند برای ترویج گفتمان خودشان و ارتباط مردم یا طرح مطالبات گروههای اجتماعی، نافی این هم نمیشوم اما به نظرم میرسد که اصلاح طلبان در این مسئله ضعف جدی دارند یعنی به نوعی نتوانستند در زمینه اصلاحات جامعه محور توفیق قابل توجهی داشته باشند. شاید رویکرد معطوف به قدرت سیاسی، یعنی تمام تلاشها سمت و سوی انتخاباتی پیدا کردند یا شاید این خودش دلیلی شده که اصلاحطلبان نتوانستند در این زمینه توفیق چندانی داشته باشند، یا اینکه نهادهای قدرت مستقر این ظرفیت را از اصلاحطلبان گرفتند، شما ببینید مثلا وقتی که نهاد مدنی در این کشور تبدیل میشود به یک تهدید امنیتی یعنی نگاه امنیتی سایه میگذارد بر فعالیت نهادهای مدنی، نمونه آن پرونده فعالان محیط زیست را اگر از آن ابتدا پیگیری کنید، چون محیط زیست یکی از غیر سیاسیترین فعالیتهای مدنی است که افراد داوطلب میتوانند جذب آن شوند و بخواهند گونههای حیوانی و گیاهی را نجات بدهند، این هم تبدیل میشود به یک مسئله امنیتی یعنی فقط ضعف نگاه و رویکرد اصلاحطلبان را نباید نگاه کنیم و اساسا نگاه ساختار قدرت به مشارکت سازمانیافته مردم نگاه ایجابی نیست. نه تها نگاه ایجابی نیست بلکه نگاه سلبی غلبه دارد؛ شما در مواجهه با احزاب ببینید، قانون جدید احزاب را اگر مطالعه کنید این دقیقا مشخص میشود، کاملا نگاه سلبی سیطره دارد به نگاه ایجابی یعنی رویکردی که اساسا به دنبال مشارکت مردم غیر از انتخابات نیست. اینها موانعی است که به نظر میرسد در مجموعه فعالیتهای اصلاحطلبان هم سایه انداخته اما این نافی ضعف اصلاح طلبان نمیشود.
آزادی در انتخاب سبک زندگی مطالبه اصلی نسل چهارمی ها است
خانم منصوری در سال ۹۶ اعتماد نسل چهارمی ها به اصلاحات تا اندازه زیادی مخدوش شد، اول اینکه تصور می کنید مطالبه اصلی این نسل چیست که بتوان با شناخت آن مجددا این اعتماد را ایجاد کرد و در ثانی فکر می کنید ما در انتخابات سال ۹۸ چقدر مشارکت رای اولی ها را خواهیم داشت؟
نسل چهارم انقلاب تفاوت جدی که با نسل دوم و سوم دارد این است که در مقایسه با نسلهای پیشین خود یک مطالبه جدی دارد و این مطالبه متفاوت است با نسلهای پیشین خود و آن هم آزادی حق انتخاب و سبک زندگی است و پرسشهای متعدد بی پاسخی که به نظر میرسد که آن را در مقابل نسلهای گذشته به خصوص نسل اول انقلاب قرار میدهد. اتفاقی که افتاده این بوده که شاید ما توانستیم با نسل دوم و سوم به نوعی مواجهه کنیم که آنها را اغنا کنیم که به هر ترتیب آزادی سیاسی بر آزادی اجتماعی اولویت دارد یا توسعه سیاسی اولیت دارد بر آزادیهای اجتماعی اما به نظر می رسد زبان نسل چهارم و مطالبه ای که مطرح می کند متفاوت با آن چیزی است که نسل پیشین به دنبال آن بود، قاعدتا اصلاح طلبان هم اگر رویکرد خودشان را در خصوص به رسمیت شناختن حق انتخاب سبک زندگی اصلاح طلبان نتوانند حرفی بزنند سخنی را مطرح کنند و یا پیگیر مطالبه ای باشند که این مطالبه موضوع آزادی اجتماعی را هم در بر بگیرد این نسل را از دست خواهند داد. وقتی می گویم حق انتخاب سبک زندگی یعنی اینکه تنها کاری که حاکمیت می تواند با من در این زمینه بکند این است که حاکمیت بگذارد زندگی خودم را بکنم و در زندگی شخصی من دخالت نکند و من سبک زندگی خودم را داشته باشم و انتخاب کنم، این کار یک کار سختی است به دلیل اینکه اساسا نگاهی در ساختار قدرت و تصمیم گیری سیاست گذاری کشور ما غلبه دارد که اساسا مخالف به رسمیت شناختن این حق است، وقتی ۱۲ فقیه در شورای نگهبان حضور دارند یا ساختار مجلس خبرگان رهبری را که می بینید یا رویکردی که در مجمع تشخیص مصلحت نظام غلبه دارد اساسا معتقد هستیم ما مأموریتی جز به بهشت بردن مردم نداریم بنابراین ما مأموریم در ریزترین جزئیات زندگی مردم دخالت کنیم. این رویکرد به هیچ وجه این حق را به رسمیت نمی شناسد.
اصلاح طلب در صورت عدم پاسخ به نسل چهارم رای اولی ها را از دست می دهند
اگر اصلاح طلبان نتوانند به اقتضای مطالباتی و روحیاتی که این نسل دارد تولید محتوای لازم و متناسب با این اقتضائات بزنند بدون تردید رأی اولی ها را از دست خواهند داد. اگر اصلاح طلبان نتوانند روی پرسش ها و مطالبات جوانان حرف جدیدی بزنند علی القاعده رأی اولی ها را از دست میدهند. یکی از این حرف های جدید همان به رسمیت شناخت سبک زندگی است