اصولا اتفاقات و حوادث طبیعی در هر کشوری با بازخوردها و پیامدهای متفاوتی همراه است. گاهی یک اتفاق با نگاهی از پیش تعیین شده قابل مدیریت است و گاهی حوادث طوری رقم میخوردند که کنترل آن امکانپذیر نیست و در حقیقت در این شرایط این آمادگی روحی و روانی هر کشور است که میتواند در به آرامش رسیدن جو، موثر باشد.
بیتردید حادثه رخ داده در کشورمان و پیامدهای حاصل از آن نه اولین اتفاق بوده نه آخرین خواهد بود. اما جدا از حوزه مدیریت بحران، هر کشوری پتانسیلهایی در مدیریت روحی و روانی اوضاع در به استیبل رساندن شرایط دارد که معمولا نقش موثر و کتمان ناپذیری دارد.
در حادثه سیلی که از اوایل امسال کشور را از شمال تا جنوب فرا گرفت، بی تردید عناصر مختلفی درگیر شدند و افراد با هر سمت و عنوان بر اساس مسئولیت و جایگاه اجتماعیشان گاهی تصمیمگیرنده بودند، گاهی مطاع و گاهی کنار گود بودند و دستور معروف را میدادند! «لِنگش کن!»
معمولا در چنین شرایطی که مدیریت اوضاع می بایست در آرامشی چند سویه رخ دهد چهره های متفاوت هر جامعه که هر یک به دلایلی از جمله محبوبیت و معروفیت یا اقبال عمومی دارای جایگاهی میان مردم هستند هم می توانند گوشه ای از کار را بگیرند و گاهی حتی نقشی موثر تر از مدیران داشته باشند چراکه آنها در ماموریت تعریف نشده شان مستقیما میتوانند با روح و روان مردم در ارتباط باشند و فضا را به لحاظ روحی در شرایطی قرار دهند که زودتر از آنچه باید فضا به حالت عادی بازگردد.
در اتفاق رخ داده هم؛
_برخی حرف زدند...
_برخی عمل کردند...
_برخی فقط «شو» داشتند...
_برخی راهکار دادند...
_برخی راهی محل شدند...
_برخی کمک مالی کردند...
_برخی واسطه ی کمک های عددی و رقمی شدند...
_ و برخی مداوم ایراد گرفتند و غر زدند و در شرایطی که نباید به جای از جا بلند شدن نشستند و انتقاد کردند و گله کردند و نه تنها قدمی از قدم برنداشتند که مانعی بودند برای دیگران تا آنها را هم از مسیر خارج کنند.
چهرههای بسیار سیاسی، ورزشی، هنری و... در سیل بهار 98 پا به میدان گذاشتند و عمل کردند هرکدام به اندازه تواناییشان و قدرت کلامشان و برخی حتی با هنرشان مسیر اتفاق را از فاجعه به یک رخداد طبیعی تعریف کردند و این روزها هم برای به آرامش رسیدن هموطنانشان فقط به انتشار عکس و تصویر در صفحههای شخصیشان اکتفا نمیکنند و اصولا نگاهشان خودنمایی نیست و این یعنی کماکان یک مملکت بر اساس سرمایه اجتماعی، یعنی همفکر و هم عقیده و هم نظر شدن آدمها برای رسیدن به یک هدف مشترک پای هم میایستند و هر آنچه در توان دارند میگذاردند تا نتیجه مطلوب به نفع مردم حاصل شود.
در سیلی که رخ داد برخی در برهوت بیآب و علف ذهن نامرغوبشان غرق شدند و فراموش کردند در بحبوحه اتفاق جایی برای انتقاد و خودنمایی وجود ندارد و در مقابل افرادی هم بودند که بدون هرگونه شو و نمایش و تبلیغات مجازی و واقعی برای خودشان تنها به بازگشتن شرایط به حالت عادی فکر کردند و به جای فاصله گرفتن از مردم به بخشی از مردم و خانوادههای درگیر حادثه تبدیل شدند تا نقش اجتماعیشان را در حد کسب سیمرغ بازی کنند و قضاوت را به شما بسپارند.