به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری برنا؛ «سرسره، تاب، الاکلنگ» این سه لغت که به گوشمان میخورد، ناخودآگاه تمام خاطرات کودکی جلوی چشمهای ما رژه میروند. خاطراتی که ردپای خوشی های تمام ناشدنی کودکی را در دل خود دارند و طعم لبخند میدهند.
با این مقدمه شروع کردیم که بگوییم کودکی ما لا به لای قلدری های بزرگسالی گم شده است، تنها چیزی هم که یاد کودکی را در دل ما زنده میکند زمین های بازی ساده ای هستند که از آن بهره ای نداریم.
این جمله را که می گویم احتمالا گوشه لب خیلی ها لبخندی نشسته است، چون اولین چیزی که در ذهنشان تداعی شده است قیافه عصبانی و سرزنشگر پارکبان است که می گوید با این سن و سالت خجالت نمی کشی سوار وسایل بازی بچه ها می شوی!
و حال سوال اینجاست که راستی چرا زمینهای بازی ما جایی برای بزرگسالان ندارد؟ انگار بزرگسالان را لابهلای دیوار آهنی زندگی حبس کردهایم و برای آنها سهمی از خوشی های کودکانه نگذاشتهایم. اینکه چرا پارکهای ما جایی برای خوشی بزرگسالان ندارند، مسئله است که نیاز به توجه بیشتری دارد.
ظاهرا هم این بی توجهی به حال دل بزرگسالان تنها مختص به کشور ما نیست و در بسیاری از کشورهای دیگر هم از این مسئله غفلت می شود. در دنیا تنها تعداد کمی پارک را می توان یافت که کودکی را در دل بزرگسالان زنده می کنند و به آنها فرصتی می دهند تا تاپ بازی کنند ؛ سرسره را سر بخورند و بتوانند احساس سرزندگی کنند.
در مورد نبود وسایل بازی بزرگسالان ازنوع (تاپ و سرسره و الا کلنگ) در پارکها گفتوگویی با یک روانشناس داشته ایم تا تاثیر بازی های کودکانه را بر روح بزرگسالان بدانیم که در ادامه می خوانید:
سهیل رضایی، روانشناس در مورد اینکه چرا در کشور ما پارک های مناسب برای بزرگسالان وجود ندارند، به برنا میگوید: «در این زمینه مشکل اصلی بیشتر از اینکه به نبود امکانات بازگردد، به مشکلات فرهنگی باز میگردد. برای نمونه اگر یک مرد یا زن بزرگسال بخواهد که در پارکها بازی کند برای او چالشهای مختلفی ایجاد می شود.»
او دلیل عدم اقبال از پارک ها را به مسائل کلان تری مرتبط می می داند و می افزاید: «نداشتن پارک برای بزرگسالان ریشه در یک مشکل فرهنگی بزرگ در کشور ما دارد که آن نداشتن خوشی و شادی است. ما در کشورمان غم جمعی داریم ولی برای شادی جمعی برنامه ای وجود ندارد و همین باعث شده است، برنامه ای برای بالابردن امکانات در این زمینه وجود نداشته باشد. اگر ما پارک های بازی داشته باشیم، فرح بخشی در جامعه بالا می رفت.»
این روانشناس با بیان اینکه در جامعه ما شناخت درستی از بازی وجود ندارد، تصریح می کند: «در کشور ما بازی به خوبی شناخته نشده است و زمان بازی را به عنوان زمانی برای تلف کردن وقت در نظر می گیرند. هنوز بازی به عنوان یک موضوع جذاب و معنابخش برای زندگی جای خود را در زندگی ما باز نکرده است و هنوز آن را به رسمیت نمی شناسیم. اگر ما روی این مسئله کار کنیم که بازی بخشی از حیات انسان است و باعث فرح بخشی روحیه می شود، دیدگاه ها و عملکرد در این زمینه تغییر می کنند.»
رضایی با بیان اینکه، والدینی که خود فرصت بازی داشته باشند، می توانند به فرزندانشان هم در این زمینه کمک کنند و زمان مفرحتری را برای آنها فراهم کنند، ادامه میدهد: «بهترین فرهنگسازی برای گسترش استفاده از بازی برای بزرگسالان در پارکها این است که وسایل و امکانات لازم را در پارکها ایجاد کنیم تا افراد بتوانند از آن استفاده کنند. نیاز به انجام کار خاصی نیست، همین که محیط را ایجاد کنیم خود افراد شروع به استفاده از امکانات می کنند و متعاقب آن تغییرات چشمگیری در روحیه افراد ایجاد میشود. در ذات انسانها گرایش به شادی وجود دارد، وقتی محیط و فضا را برای آنها فراهم کنیم از آن استفاده میکنند.»
وی در مورد اینکه پارکها چه تأثیری در روحیه افراد دارند میگوید: «پارکها، روستا و طبیعت گمشده انسان شهری هستند. پارک ها چندین کارکرد متنوع دارند، که تنها بخش از آن به طبیعت و فضای سبز پارک باز می گردد. در آنها می توان امکانات مختلفی برای شاد بودن و تفریح افراد در نظر گرفت.»