به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی برنا؛ حالا که سر حرف باز شد، بد نیست برای چند دقیقه هم که شده است دکمه ایست زندگی را بزنیم و برای چند ثانیه توقف کنیم و از خودمان بپرسیم، راستی چه شد که کودکان کنار خیابان، زنان دستفروش، کارتن خواب ها، آزارهای جسمی و هزار و یکی بلای وحشتناک دیگر برای ما دیگر دردآور نیستند؟ ریشه این بی حسی از کجا می آید؟ ما داریم به کجا می رویم؟
در واکاوی این مسئله به سراغ علم جامعهشناسی و کارشناسان این رشته رفتهایم تا بپرسیم چه شد که عادت کردیم به چیزهایی که عادت کردنی نبودند؟
محمود حریرچی، جامعهشناس، دلیل عادت کردن به بحرانها و آسیبها را در کشور اینگونه تبیین میکند: «اگر مردم بتوانند نیازهای اولیه خود را با خیال راحت برآورده کنند به مرور زمان به آزادیهای مدنی دست پیدا میکنند. وقتی در یک جامعه حقوق شهروندی داشته باشیم، به مرور زمان تکالیف شهروندی هم شکل میگیرند. حقوق و تکلیف شهروندی دو واژه همگام هستند، که همزمان با هم ایجاد میشوند. در حال حاضر تکالیف و مسئولیتهای شهروندان به حداقل رسیدهاند و یکی از پیامدهای آن همین بی فعالیتی مردم و سکوت آنها در مورد مشکلاتی است که وجود دارند.»
وی ادامه می دهد: «در کشور ما بهانه برای کار نکردن روز به روز بیشتر می شوند. افراد در کشور ما از همدیگر مراقبت نمیکنند و نگران همدیگر نیستند. در کشورهایی که حقوق شهروندی توسط دولتها و حاکمیتها محترم شمرده میشود، فعالیتهای داوطلبانه هم بیشتر است. بنابراین اگر در کشور ما هم به دنبال افزایش فعالیتهای داوطلبانه هستیم باید حقوق شهروندی بیشتر محترم شمرده شود.»
حریرچی با بیان اینکه، وقتی در جامعه ای عزمی برای مقابله با آسیب های اجتماعی وجود ندارد افراد به مرور زمان امید خود را برای تغییر از دست می دهند، تصریح می کند: «اقدامات تأثیرگذار در رفع آسیبهای اجتماعی بسیار کم هستند. این مسئله باعث میشود که به مرور زمان عدم اعتماد و ناامیدی در جامعه افزایش پیدا کند. یکی از پیامدهای این وضعیت این است که تقصیر را به گردن افراد می اندازند و می گویند، اینکه کودکی در خیابان کار می کند، به این دلیل است که والدینش معتاد بوده اند. ساختارهای کلان از این طریق از خود سلب مسئولیت می کنند.»
او عامل دیگری را که در این زمینه تأثیرگذار است، شبکه های اجتماعی می داند، و می گوید: «اوج فعالیت افراد در این شبکه ها به گذاشتن چند پست و زدن چند هشتگ معطوف می شود. در موردی مثل کودکان کار با شعاری مانند «انقدر فوروارد کن تا برسد به دست مسئولین» شروع به ارسال عکس های کودکان کار به دیگران می کنند و وجدان خود را از این طریق آرام می کنند. این در حالی است که این اقدامات مجازی در تغییر سرنوشت این کودکان تقریبا هیچ نقشی ندارند. ما اگر به دنبال تغییر شرایط این کودکان هستیم باید فعالیت های داوطلبانه انجام دهیم. میانگین فعالیت داوطلبانه در کشور ما دو دقیقه است و همین نشان می دهد که مردم ما نگران سرنوشت دیگران نیستند. کار به جایی رسیده است که افراد برای این عدم کمک به دیگران دلیل های مختلفی می آورند و وجدان خود را هم برای کمک نکردن و سلب مسئولیت آرام می کنند.»
حریرچی با بیان اینکه، از پیامدهای این عادت کردن به بحران و بی واکنش شدن این است که همه ما به نحوی افسرده شده ایم.، می افزاید: «افراد به ظاهر، بی تفاوت از کنار آسیب های اجتماعی مانند کودکان کار و کارتن خواب ها می گذرند، در واقعیت این مسئله در روح و روان آنها اثر می کند و از پیامدهای آن آمار بالای افسردگی در جامعه ایرانی است. وقتی افراد بی تفاوت از کنار اینگونه مسائل گذر می کنند و کاری برای تغییر شرایط انجام نمی دهند، افسردگی شان بیشتر هم می شود.»
او با اشاره به اینکه، در جوامع مدرن و متمدن امروزی رشد یک جامعه به فعالیت های داوطلبانه شهروندان وابسته است، تأکید می کند: «اگر یک جوان یاد بگیرد که به دیگران کمک کند به طور قطع رشد می کند. مهارت های اجتماعی فرد از این طریق تقویت می شوند و او رشد شخصیتی پیدا می کند و رضایت خاطرش بالا می رود. جوان های ما چون هیچ فعالیت داوطلبانه ای ندارند، رضایت خاطر پایینی دارند و افسرده هستند.این شرایط وضعیتی را ایجاد کرده است که مردم ما در حین اینکه از خودشان راضی نیستند، از خودراضی شده اند. همین مسئله باعث شده است جوانان ما درگیری حاشیه ها و موارد بی معنایی مانند لاکچری ها شوند. جوانان اگر احساس کنند مسئولیتی در قبال جامعه ندارند، رشد نمی کنند و احساس رضایت پیدا نمی کنند. در جامعه ما کار به جایی رسیده است که افراد به حداقلی ترین فعالیت هایی که می توانند انجام دهند راضی شده اند، به نحوی که مهربانی هایمان را به یک دیوار مهربانی محدود کرده ایم.»