به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری برنا؛ آموزش و پرورش یکی از اصلیترین نهادهایی است که از سنین کودکی بر شکلگیری هویت افراد تأثیر دارد. مدرسه میتواند مکانی باشد که از ما انسانهایی پرسشگر، خلاق، منتقد، حقطلب و متفکر بسازد، در عین حال همین مدرسه میتواند صورتی دیگر به خود بگیرد و از ما کسانی را بسازد که زبان گفتوگو را بلد نباشیم، راه انتقاد را ندانیم، قدرت استدلال و انتقاد را نداشته باشیم و در نهایت هم تبدیل به افرادی شویم که به عالم و آدم پرخاش میکنند. ضعف در سیستم آموزشی میتواند باعث شود که شهروندانی که قرار بود مسئول سرنوشت خود و دیگران باشند، تبدیل به دشمن درجه یک برای خودشان و دیگران شوند.
حال این سؤال مطرح میشود که سیستم آموزش و پرورش در کشور ما کجای کار ایستاده است؟ در بررسی وضعیت آموزش و پرورش در کشور ما گفتوگویی با یک کارشناس آموزش و پرورش داشتهایم که در ادامه میخوانید:
مهدی بهلولی، کارشناس آموزش و پرورش، با بیان اینکه مهمترین مشکل آموزش و پرروش در کشور ما این است که یک آموزش و پرورش القایی است، یعنی آموزش و پرورشی که بنیاد و مبنای آن بیشتر از آنکه استدلال باشد، تلقین است، به برنا گفت: «بعد ایدئولوژیک آموزش و پرورش در کنار سایر عوامل دست به دست یکدیگر دادهاند و باعث شدهاند که آموزش و پرورش در کشور ما نتواند شهروندانی سنجشگر، پرسشگر، نوآور و نواندیش پرورش دهد. این مسئله باعث شده است که مدرکگرایی در کشور ما رواج پیدا کند؛ مدرکهایی که از نظر محتوایی کم ارزش هستند. فردی که در این شیوه تربیتی به جامعه تحویل داده میشود نمیتواند در موقعیتهای مختلف زندگیاش خلاقانه برخورد کند و منتقد باشد. این افراد در مدرسه تابع مدیر، معلم، کتاب درسی هستند و وقتی هم که از فضای مدرسه بیرون میآیند همین رفتار تابع بودن را ادامه میدهند.»
وی با تأکید بر اینکه در آموزش و پرورش کشور ما شیوه تدریس به صورتی است که درسهای علوم انسانی به صورتی استدلالی و منتقدانه آموزش داده نمیشوند و افراد تفکر کردن و پرسشگری را در فضای کلاس یاد نمیگیرند، افزود: «شیوه آموزش دروس در کشور ما به صورتی است که معلم کتاب را باز میکند و در راستای محتوای کتاب مطالبی را به دانش آموزان میگوید. وظیفه دانش آموز در این شرایط این است که محتوا را با کمترین چالش یاد بگیرد. حتی خود معلم هم فرصتی برای به چالش کشیدن محتواهای درسی ندارد و این شیوه القایی را پذیرفته است. به حدی که در بعضی از موارد مشاهده شده که یکسری از معلمها اظهار کردهاند که با محتوایی که ارائه میدهند موافق نیستند ولی تلاشی هم برای انتقاد از این وضعیت و تغییر کتابهای درسی نمیکنند. معلمی که خودش هم شرایط موجود در آموزش و پرورش القایی را پذیرفته است، نمیتواند دانش آموزانی بار بیاورد که منتقد و پرسشگر باشند.»
وی با اشاره به اینکه در بسیاری از کتابهای درسی محتوا بهصورتی است که وجه القایی آن بر وجه استدلالیاش غلبه دارد، تصریح کرد: «این مشکل تنها به علوم انسانی محدود نیست، حتی در درسهای مربوط به رشتههای ریاضی و تجربی هم شرایط به همین صورت است، در این رشته ها هم آموزش به صورت القایی است، حتی در مواردی هم که دانش آموزان به یادگیری در محیط تجربی نیاز دارند، توجهی به این نیاز نمیشود. از پیامدهای چنین روشی این است که جزوه نویسی، نکته نویسی و مهارتهای تستزنی در سطح وسیعی در آموزش و پرورش رواج پیدا میکنند.»
بهلولی با بیان اینکه، روح انتقادی بر آموزش و پرورش کشور ما حاکم نیست، تأکید کرد: «حتی در سطح کلان هم شرایط به همین صورت است و مسئولان کشور برای اینکه نظام آموزشی انتقادی رواج پیدا کند تلاشی نمیکنند. برای معلمها در سیستم آموزشی کشور ما فضایی در نظر گرفته نشده که بتوانند انتقاد کنند، و این معلمها نمیتوانند دانش آموزانی بار بیاورند که روح پرسشگری و در آنها وجود داشته باشد. فضایی بر آموزش و پرورش در کشور ما حاکم شده که میتوان آن را آموزش و پرورش القایی نامید، و چنین آموزش و پرورشی نمیتواند شهروندان خلاق و منتقد بار بیاورد. کسانی که از این سیستم بیرون میآیند افراد مطیع و حرف گوشکن هستند که نمیتوانند تغییری در شرایط خودشان ایجاد کنند.»
وی ادامه داد: «حتی فضای کلاسهای ما و چینش میز و صندلیها بهصورتی است که متناسب با سپهر آموزش و پرورش است؛ سپهری که گفتوگو محور و انتقادی نیست. میزها و نیمکتها در کشور ما به صورتی نیستند که بتوان آنها را به صورت میزگردی چید. در مدارسی هم که میزها و نیمکت ها به صورتی هستند که میتوان آنها را میزگردی چید، فضای آموزشی به معلم ها این اجازه را نمی دهد که این کار را بکنند. برای نمونه در برخی از مدارس مشاهده شده که وقتی معلمها چینش کلاس را تغییر دادهاند و فضا را میزگردی کردهاند، مدیر مدرسه به این شیوه اعتراض کرده و گفته است که این شیوه باعث میشود که فضای کلاس شلوغ شود. مدیرهای مدارس در کشور ما کلاسی را کلاس خوب میدانند که از آن صدایی بیرون نیاید و معلم به عنوان یک متکلم وحده یکسری از مطالب را برای دانش آموزان بیان کند و دانش آموزان هم فقط به حرف معلم گوش کنند و جزوه نویس های خوبی باشند. سیستم آموزشی ما به صورتی است که اگر در یکی از کلاسها دانش آموزان با یکدیگر شروع به صحبت و گفتوگو کنند، به وضعیت آن کلاس اعتراض میشود و معلمی هم که در آن کلاس مشغول تدریس است به عنوان معلمی که کار خود را بلد نیست، شناخته میشود.»
وی در پایان تأکید کرد: «چینش تمامی اجزاء در سیستم آموزشی ما به صورتی است که با سپهر القایی آن سازگار باشد. در سیستم آموزشی ما جایی برای یک ذهن جستجوگر، خلاق، هوشمند و منتقد نیست.»