صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

وقتی شبکه نمایش خانگی به روزمرگی می رسد!

افت شبکه نمایش خانگی و نارضایتی مخاطب

۱۳۹۸/۰۴/۲۲ - ۱۳:۵۷:۰۰
کد خبر: ۸۶۳۷۴۴
شبکه نمایش خانگی برای بردن گوی رقابت از دیگر رسانه‌های در دسترس مخاطب کار سختی پیش‌رو دارد.

توقع می‌رفت با وجود عدم پخش سریال جذاب از رسانه ملی (با توجه به پایان مناسبت‌های نوروز و ماه مبارک رمضان و اوج‌گیری شبکه نمایش خانگی با سریال‌های مهران مدیری و مجید صالحی و البته دیگر محصولات این مدیا) رغبت مخاطب به دیدن آثار در شبکه نمایش خانگی کوی رقابت را از رسانه ملی برباید. اما ماجرا به مسیر دیگری رفت. تولیدات شبکه نمایش خانگی با تبلیغات وسیع تا حدود زیادی می‌توانند مخاطب‌شان را پیدا کنند اما همانطور که در قبل گفتیم اگر داستان‌ها گرم و جذاب از آب درنیایند و در حقیقت کششی بین قسمت‌ها به‌لحاظ تعلیق داستان ایجاد نشود عملا مخاطب انگیزه‌ای ندارد به شکل پیوسته سریال را خریداری کرده و دنبال نماید.

بی‌تردید رمز موفقیت آثار در شبکه نمایش خانگی در قدم اول بازیگر و عوامل پروژه است اما در قدمی اصلی‌تر این داستان و نوع روایت است که مخاطب را حفظ می‌کند.

دو مجموعه تلویزیونی «شاهگوش» و «شهرزاد» نمونه‌هایی هستند که می‌توانند الگوی تولیدات در شبکه نمایش خانگی باشند که هم در فروش و هم در رضایت مخاطب موثر بودند. حتی سریال «شهرزاد» که جزو آثار پرمخاطب، پرفروش و البته پرحاشیه شبکه نمایش خانگی بود، در برخی از قسمت‌های فصل آخر به دلیل افت قصه و پیش نرفتن داستان و به اعتقاد بسیاری کنار رفتن شخصیت «بزرگ آقا» با افتی نسبی در جذب مخاطب روبه‌رو شد. یا سریال «شاهگوش» در دو، سه قسمت میانی به لحاظ پیشرفت قصه با افت روبه‌رو شد که به لطف شوخی‌ها و کمدی‌هایی که در موقعیت اتفاق می‌افتاد، از شکست جان سالم به در برد تا اینکه داوود میرباقری با تبحر تمام و تزریق قصه توانست سریالش را در اوج نگه دارد.

در حقیقت ستاره‌ها در شبکه نمایش خانگی تنها در چند قسمت، اولویت مخاطب برای پیگیری هستند و در قسمت‌های بعدی ستاره‌ها بایستی بر داستانی جذاب، گیرا، پر از تعلیق و کشمکش و... سوار شوند تا مخاطب را در هفته‌های متمادی نگه دارند. 

بی‌شک حتی در نگاه بیزنسی هم باید به بحث قصه نگاهی ویژه داشت چرا که داستان‌های بی‌رمق و ناگیرا مخاطب‌شان را از دست می‌دهند.

اینکه فکر کنی می‌شود با یک‌سری شلنگ تخته‌های بی سر و ته و تکرار یک درد و دل مشترک مدام با مخاطبان پاس کاری‌های بدون گل داشته باشیم قطعا فکری بلند پروازانه است که می‌تواند در اوج به زمین بخورد. باید دید دو مجموعه در اوج این روزها آیا در قسمت‌های آتی می‌توانند بار قصه و دغدغه‌های داستانی شخصیت‌ها را به مسیری برسانند که تماشاگر را پای اثر ماندگار کنند یا اینکه این اتفاق در این مسیر رخ نمی‌دهد و عملا تماشاگر این دو اثر نیز فارغ از هرگونه طرفداری از چهره‌های کاریزماتیک، از دنبال کردن این مجموعه‌ها سرخورده می‌شوند.

 

نظر شما