شیوه انتخاب و روایت سوژهها توسط کارگردان همیشه به گونهای بوده که آثار او را در میان سایر آثار متفاوت میکند. در هم آمیختن ژانرهای متضاد و متناقض (همچون جنگ و رویاهای فانتزی کودکی (نفس)، جنگ و احساسات لطیف مادرانه (شیار 141) و تروریسم و عشق (شبی که ماه کامل شد)) را میتوان از شاهکارهای ویژه و صنابع بدیع این کارگردان جوان دانست و این حاصل توانمندی و جسارتی است که کمتر در میان کارگردانان داخلی با آن مواجه هستیم.
نرگس آبیار در آثار سینمایی که خلق میکند هیچ گاه خود را مقیود و دربند فرمالیسم نمیکند و داستانهای خود را با سبک ویژه و اصول مورد نظر خود به تصویر میکشد و قالبهای رایج خلق اثر هنری را به چالش میکشد. ساخته اخیر او که هم اکنون در حال اکران است نیز نمونه بارز این سبک از فیلمسازی است.
این فیلم روایت متفاوتی از زندگی یک تروریست (عبدالحمید برادر عبدالمالک ریگی) وابسته به گروهی شبه نظامی به نام جنداله است که در دهه 80 و به فرماندهی عبدالمالک مسئول بمبگذاریها و جنایات هولناکی در سیستان و بلوچستان بود. این فیلم از آن جهت متفاوت است که تلاش کرده است تا با انتخاب یک سوژه واقعی پردازشی غیر واقعی از آن داشته باشد. فیلمی که شروع آن با یک عشق و عاشقی کوچه بازاری پر شور همچون فیلمهای هندی آغاز شده و در نهایت پایانی هولناک را انتظار میکشد.
آنچه از نحوه روایت و ساخت فیلم قابل ملاحظه میباشد این است که کارگردان به هیچ عنوان به دنبال به تصویر کشیدن زندگینامه کامل عبدالمالک ریگی و صرفا معرفی او به مخاطب نبوده است چرا که شخصیت او در فرع محور داستان روایت میشود. تمرکز و هدف اصلی سازنده فیلم صرفا نمایش گوشهای از سیر تحول تفکر یک فرد (عبدالحمید) است و قصد دارد چگونگی تبدیل شدن یک فرد به ظاهر سالم از نظر روانی و مملو از عشق و محبت را به فردی تروریست و سنگدل نشان دهد. تلاشی که با همکاری تیم تولید و ایفای نقش بینظیر بازیگران آن بهویژه الناز شاکردوست و هوتن شکیبا به طرز مطلوبی به ثمر نشسته است.
اگرچه این فیلم در جشنواره بین المللی فیلم فجر تقریبا در اکثر آیتمهای مسابقه نامزد و برنده شده است ولی نقدهای تندی علیه این فیلم توسط برخی از منتقدان سینما مطرح شده است. از جمله نقدهای صورت گرفته مربوط به فیلمنامه میشود. به نحوی که برخی معتقدند فیلمنامه بسیار بد نوشته شده است. اما باید اذعان داشت که اگرچه فیلمنامه در شخصیتپردازیها کمی با مشکل مواجه است که شاید علت اصلی آن زمان محدود یک اثر سینمایی است ولی دلیل اصلی چنین ادعایی به بسته بودن ذهن این دسته از منتقدانی بر میگردد که خلق یک اثر هنری را فقط در قالب فرم میبینند و لاغیر و خلاقیتهای این چنینی را به ناتوانی خالق آن تسری میدهند. انتقاد دیگر نسبت به این فیلم این است که در دفاع از ریگی و تطهیر او و خانوادهاش ساخته شده است و در عمل علیه منافع ملی تهیه شده است و سازنده سر سفارشدهنده آن را کلاه گذاشته است چون مخاطب با ریگی سمپات (همدرد) است.
متاسفانه نگاه کلیشهای بلایی است خانمان سوز برای منتقدان آنهم منتقدان عرصه هنر. ظاهرا این منتقدان فراموش کردهاند که رسالت هنر صرفا خلق آن چیزی نیست که ما دلمان میخواهد بلکه هنر تبلور تجربه زیستی و تخیلی خالق آن است در قالب یک اثر هنری. شبی که ماه کامل شد فقط و فقط قصد دارد سیر یک تحول آنهم در زمان محدود یک فیلم سینمایی را به نمایش بگذارد. تحولی که در پایان فیلم مخاطب سمپات با عبدالحمید و نه عبدالمالک را به اوج نفرت از او میکشاند به نحوی که تعلیق پایان فیلم تا ساعتها و روزها بعد از مشاهده آن ادامه مییابد. اگرچه این کار خلاف اصول فرم در فیلمسازی است ولی در این فیلم به خوبی میبینیم که چگونه با نقض این اصول میتوان اثری تأثیرگذار خلق کرد. در این فیلم ما هیچ قهرمان یا ضد قهرمانی نمیبینیم بلکه روایتی است از زندگی دو خانواده ایرانی که یکی از آنها گرفتار تفکر سلفیگری شد و جنایات هولناکی را برای هممیهنان خود رقم زد. بعلاوه، درست است که برادران ریگی مسئول این چنین حوادثی در برههای از تاریخ ما بودهاند ولی قرار نیست که تمام خانواده آنها را نیز متهم کنیم. نقش انفعالی و مخالف پدرخوانده و مادر ریگی نیز برای انتقال همین مفهوم طراحی شده است.
در مجموع نرگس آبیار در اثر جدید و متفاوت خود علی رغم اینکه چندان به فرم نرسیده است ولی به خوبی توانسته است اثری خلق کند که نه تنها مخاطب را در طول تماشای فیلم جذب کند بلکه تلنگری باشد بر نظام فکری انسان و پتانسیل تیدیل شدن خیر به شر در هر یک از ما بر اساس اصل استدراج.
دکتر بهزاد حسن نژاد کاشانی
دکترای مدیریت رسانه و مدرس رشته ارتباطات دانشگاه امام رضا(ع)