شهرهای بزرگ و جامعه شهری امروز با دهها مشکل ریز و درشت در زمینههای مختلف مواجه است که هر روز ابعاد و زوایای جدیدی را همگام با پیشرفت های بشری و بزرگ شدن شهرها شاهد هستند که یکی از آنها در بعد اجتماعی موضوع کودکان کار و حواشی مربوط به آن است که موجب شده است تا چهره برخی خیابان های پر تردد در کشورهای مختلف از جمله ایران جلوه ناخوش آیندی به خود بگیرد.
کودکان کار از نظر جامعه شناسی به افرادی گفته می شود که به صورت مستمر مستقل و یا با اجبار خانواده به کار گرفته می شوند و این فعالیت مانع از آن می شود تا مانند دیگر کودکان بتوانند تجربه این دوران را به صورت عادی و معمول سپری کنند.
بهطور کلی علت اصلی شکلگیری کودک کار و مشغول شدن این کودکان در اموری مانند دستفروشی، خدماتی، زبالهگردی و نظایر آن را باید در فقر و درآمد کم خانواده، جنگها، مهاجرت از روستا به شهر، شوک اقتصادی، بیسرپرستی و بد سرپرستی، طلاق و اعتیاد والدین، مرگ آنان جست وجو کرد.
بر اساس اعلام سازمان جهانی کار (آی. ال. او) سالانه ۲۵۰ میلیون کودک بین ۵ تا ۱۲ سال در جهان محروم از کودکی و ۱۲۰ میلیون نفر از آنان وارد بازار کار میشوند که ۶۱ درصد در آسیا، ۳۲ درصد آفریقا و هفت درصد در آمریکای لاتین هستند.
در ایران به خاطر نبود متولی موضوع کودکان کار، آمار دقیقی در ارتباط با رقم این کودکان و تابعیت آنان وجود ندارد..
برخی منابع، رقم آنان را سه میلیون نفر و برخی دیگر ۸۰ هزار نفر اعلام می کنند که ۲۰ هزار نفر از آنان در تهران حضور دارند و به نظر آمار آخر معقولتر است.
از نظر تابعیت نیز بر اساس اعلام کارشناسان مرتبط، ۹۰ درصد از این کودکان خارجی و از کشورهایی چون افغانستان، پاکستان، سوریه و ... هستند که اتباع خارجی به صورت قاچاق و یا به خاطر مهاجرت به ایران مشغول کار هستند و فقط ۳۵ درصد از کودکان کار تهران از اتباع شهرهای مختلف افغانستان هستند.
کودکان کار که اکثریت آنان را پسران تشکیل می دهند به خاطر مجبور شدن به فعالیت های اقتصادی و کسب درآمد برای خانواده بیسواد یا کم سواد هستند و اصلاً مدرسه نرفته و یا مدرسه را ندیده اند و مطابق برخی آمارها ۷۲ درصد از این کودکان بیسواد و یا کم سواد و مابقی اصلاً مدرسه نرفته اند.
وجود این مشکل، سبب نداشتن ساعات کار مشخص و برخی مواقع شبانه روزی، اجبار و ترس از کاهش درآمد، اندام ضعیف، فعالیت بدون دردسر برای کارفرمایان به صورت مخفی و عیان و زمینه های سوء استفاده از آنان در سطح جامعه نظیر توزیع مواد مخدر موجب شده است تا آنان به انواع بیماری های متعارف و نامتعارف مبتلا شوند.
علاوه بر این آنان تجارب ریز و درشتی را در این سنین می آموزند که خارج از عرف معمول اجتماع است و همین موضوع نیز آنان را به مسیرهایی رهنمون می کند که آینده ای نه چندان روشن را تعیین می کند و نمی توانند مانند افراد همسن و دیگر کودکان رشد، روند تربیت و آموزشی صحیح را در جامعه دنبال کنند.
در چنین وضعیتی آنچه که ضروری است و می تواند با استفاده از آن در کاهش این معضل اجتماعی را که به نوعی مرتبط با معضلات اقتصادی روز جامعه نیز هست، تقویت نظام رفاهی کشور در درجه نخست، مقابله با قاچاق این کودکان از خارج و از بین بردن بستر موجود و تعیین متولی مشخص، اقدامات کارشناسانه، دقیق، منظم و مستمر برای کاهش و از میان بردن این مشکل اجتماعی امروز است.
تعیین یک نسخه واحد برای مقابله با این معضل نیز نمی تواند کارساز باشد و بر اساس اعلام خانم «لیلی ارشد» عضو انجمن حمایت از حقوق کودکان تاکنون بیش از ۳۱ برنامه برای مقابله با این مشکل اجرا شده که نتوانسته به سرانجام برسد.
البته از سال ۱۳۷۸ برنامه ساماندهی کودکان خیابانی از سوی هیات دولت تصویب و بر این اساس سازمان بهزیستی مسئول اصلی ساماندهی به این موضوع تعیین شد و قرار است با همکاری دیگر نهادهای اجتماعی نظیر شهرداریها و سازمانهای مردم نهاد موضوع را دنبال کنند ولی وجود مشکلات اقتصادی و جمعآوری کودکان که شماری زیادی از آنان دارای خانواده نیز هستند موجب شده تا به همین خاطر پس از جمعآوری تحویل خانوادهها شده و بهخاطر مشکل درآمد خانواده نیز پس از تحویل بار دیگر کودکان به اجبار در خیابانها ظاهر میشوند.
در همین حال انجام برخی اقدامات مانند حمایت از خانوادههای کودکان کار، جذب از سوی سیستمهای آموزشی برای تغییر روند زندگی آنان، مهارت آموزش و توانمندسازی و افزایش آگاهی های این کودکان و استفاده از تجارب دیگر کشورهای جهان با کمک و مساعدت همه دست اندرکاران دولتی امور و یاری سمنها موجب میشود تا بسیاری از زمینه های برای اعتراض برخی سازمانهای حقوق بشری و افزایش کودکان کار در جامعه از بین رفته و تا حدودی امور سامان یابد و نباید فراموش کرد که کودکان امروز آینده سازان جامعه هستند و این آینده از همین امروز ساخته می شود.