به گزارش خبرگزاری برنا دراصفهان،فیلم داستان پسر بچه ای است که پدر مادر او از هم جدا شده اند و با این سکانس شروع می شود که پدرش از اومی خواهد تابستان را با مادرش که سالها او را ندیده بگذراند.عکس العمل پسرامتناع از این خواسته و پنهان شدن است و در آخر پدر او را راضی می کند تا به سوئد همان جایی که مادر هست برود.
در صحنه ای که اولین بار پسر با مادر و خواهرو برادر ناتنی اش مواجه میشود مادر به سمت او می آید ولی پسر هیچ توجهی نمی کند.به کوهستانی می روند که متعلق به همسر مادر اوست.و در آنجا ده ها گوزن در حصاری می دوند.
پسر در تمام مدتی که آنجاست با خواهر برادر تعاملی نداشته و به مادر توجهی نمیکند و تنها خواسته اش بازگشت پیش پدر است وبرای همین حصار گوزن ها را باز میکند تا او را پیش پدر برگردانند.
و مادر مجبور می شود اورا با خواهر برادرش از کوهستان به خانه ببرد.این سکوت و کناره گیری دو جا شکسته
می شود.اولین بار وقتی خواهرش قفل اتاق اورباز میکند و درمورد دلتنگی برای پدرش با او همدلی میکند .
و دومین بار هنگامی است که با برادرش دعوایش شده و او را میزند.مادر بخاطر دعوا برخوردی قاطع با او میکند و می گوید :اینجا ما همو نمیزنیم ولی بعد از آن خواهر و برادرش را به کوهستان کنار پدرشان می فرستد و با او تنها میماند.
پسر فرار می کند و در حادثه ای به رودخانه می افتد و مادر او را نجات می دهدو در آغوش میگیرد و در این صحنه پسر برای اولین بار اورا مادر صدا زده و می گرید.
از اینجا به بعد داستان تغییر می کند و او می تواند با آن خانواده ارتباط برقرار کند،با برادرش بازی کند و با مادر تعامل داشته باشد و به دنبال ماده گوزن برود و اورا پیدا کند و بتواند شاد باشد.
در انتهای فیلم وقتی می خواهد از سوئد برود سوالی از مادر می پرسد که این سوال هنگام دیدن پدر دوباره تکرار میشود.
وقتی مادر از اوپرسید دوست داری دوباره برگردی پسر در جواب سوال می کند تو دوست داری که بیام؟
و وقتی به خانه بازگشته از پدر سوال می کند وقتی تابستان رفتم پیش مادر اگه دیر تر برگردم چکار می کنیو از هر دو پاسخی مشابه دریافت میکند که نشان از دوست داشتن و دلتنگی برای اوست.
در تمام طول این فیلم میتوان پسری را مشاهده کرد که در رفتار های واضح و گنگ اواجتناب موج میزند و در برابرکوچکترین احساس طرد واقعی یا فرضی از جانب دیگران عکس العمل کناره گیری نشان میدهد.
این پسرتنها وقتی در برابر بافتی از پذیرش و همراهی از جانب پدر ،مادر و خواهر و برادر قرار میگیرد می تواند با همه آنها ارتباط برقرار کند و سکانس پایانی فیلم با این حس که این پسر ،پسری شاداب است به اتمام می رسد.
سالها پیش جان بالبی کردارشناسی انگلیسی مفهوم "دلبستگی "را مطرح کرد.دلبستگی تمایل کودک به برقراری رابطه ای نزدیک با مادر یا مراقبت کننده اصلی است و احساس امنیت در حضور آن شخص . و این رابطه مبنایی برای تمام روابط بعدی است اگر این رابطه در بافت حضور و پذیرش مادر باشد دلبستگی امن ایجاد میشود و روابط بعدی نسبتاً سالم است.
ولی اگردر این حضور و پذیرش خللی ایجاد شود دنیا در برابر چشم کودک نا امن شده و این حس به تمام روابط بعدی منتقل می شود.حالا فکر کنید که ماده گوزن را همان پسر بچه پیدا کند و برگرداند اگر توله مادرش را بپذیرد دلبستگی امن بوده و امن مانده است ولی اگر پس از بازگشت مادر رفتار غیر از این نشان دهد احتمالاً دلبستگی ناایمن بوده یا در نبود مادر نایمن شده است.
ممکن است توله رنج نبود مادر خود را با کناره گیری از مادر و اجتناب از او حل کرده باشد.حالا میتوان گفت که او دارای دلبستگی ناایمن از نوع اجتنابی است.
این کودک مادر را نمیخواهد، در نبودش بهانه ای نمی گیرد و وقتی او را دید به او توجهی نمی کند.این اجتناب شاید تنها در بافتی از پذیرش و شفقت کمی برطرف شود.
یادداشت از حدیثه کرمی/خبرگزاری برنا دراصفهان