قدرتالله صلحمیرزایی، کارگردان سینما و تلویزیون، در گفتوگو با خبرنگار برنا، اظهار داشت: سوژههای اجتماعی مورد نیاز جامعه است و امروز میبینیم بسیاری از این سوژهها و روایتها با مردم فاصله دارند و این فاصله باعث میشود مخاطب مجذوب آثار نشود و خود و زندگیاش را نبیند. قطعاً برای ایجاد ارتباط بین مردم و آثار نمایشیمان باید فاصلهها را کم کرد و سازندگان آثار نمایشی باید به سمت سوژههایی بروند که به زندگی مردم نزدیک بوده و با آنها ارتباط داشته باشد.
صلحمیرزایی خاطرنشان کرد: از دلایل فاصله گرفتن آثار نمایشی از مردم و واقعیات جامعه میتوان به چند مقوله مهم اشاره کرد. یکی از اصلیترین دلایل نبود جسارت کافی در هنرمندانمان است که این مسأله اجازه نمیدهد به سراغ سوژههای حساس بروند در حالیکه اگر سوژهها شناسایی شوند و معضلات جامعه را در قالب هنرمندانه مطرح کنیم قطعاً خیلی از معضلات جامعه حل میشوند. به عنوان مثال اعتیاد که خود یک معضل بزرگ در جامعه ما به حساب میآید هنوز برخورد آثار نمایشیمان به خصوص در تلویزیون به شکلی است که در سالهای دهه 1360 شاهدش بودیم در حالیکه شکل و نوع اعتیاد تغییر پیدا کرده و فرد معتادی که در آن سالها در جامعه میدیدیم با یک معتاد امروزی تفاوتهای بسیاری دارد.
وی افزود: قطعاً قصهها در سریالها و فیلمها نشأت گرفته از تخیل نویسنده هستند اما همین تخیل که برآمده از واقعیات جامعه است باید با تحقیق و پژوهش همراه باشد. امروز یکی از اصلیترین مشکلات ما در فیلمنامه، تحقیق و پژوهش و تکراری بودن اکثر سوژهها است در حالیکه میتوان به سوژههای تکراری با نگاهی نو پرداخت.
کارگردان مجموعه تلویزیونی «دختری به نام آهو» اظهار داشت: از طرفی نظام آموزشی ما دچار ایرادات بسیاری است که آن عدم هماهنگی بخشهای مختلف است. در مدرسه نوعی آموزش وجود دارد که در دانشگاه دقیقاً عکس آن اتفاق میافتد. ما هنوز در نظام آموزشیمان به کتابمحوری بودن تأکید داریم ما این روش امروز دیگر منسوخ شده است. متأسفانه در همه مسائل آموزشی، تربیتی، فرهنگی و هنری ما از روشهای منسوخ شده استفاده میکنیم و این منجر به عدم تأثیرگذاری میشود. ما نباید در سینما و تلویزیون فقط مسائل مثبت و خوب را ببینیم و در قرآن، که کتاب مقدس ما مسلمانان است، بدیها و خوبیها کنار هم قرار گرفته و معرفی شده، بدون بیان بدیها چطور میتوان خوبیها را شناسایی کرد؟ قطعاً باید بدیها و زشتیها را نیز نشان دهیم.
صلحمیرزایی در ادامه گفت: فیلمهای ما قهرمان ندارند و این نیز یکی دیگر از مشکلات ما در شخصیتپردازی و قصهگویی است. تماشاگر در مواجهه با یک اثر نمایشی اگر با یک قهرمان همزادپنداری کند و همراه شود بهتر میتواند مضمون مورد نظر را دریافت کند و در نتیجه تأثیرگذاری اثر بیشتر است. جامعه امروز با جامعهای که دیروز میشناختیم تفاوت بسیاری دارد و مردم در بسیاری مواقع چند قدم از هنرمندان جلوتر هستند و یک هنرمند باید برای آگاهیبخشی و برقراری ارتباط با مخاطب فرد بسیار بهروزی باشد.
این کارگردان تصریح کرد: آثار هنری قطعاً میتوانند در جامعه تأثیرگذار باشند اما قطعاً این مسأله نیاز به دقت در بیان دارد به این معنی که باید سوژههای نو و جذاب انتخاب و مسائل را هوشمندانه مطرح کرد. با ساخت آثار جذاب و دیدنی میتوان کاری کرد که مردم از دیدن برنامهها و سریالهای ماهوارهای فاصله بگیرند. اگر در سینما و تلویزیون ما آثار خوبی ساخته شود قطعاً مردم دیدن آثار ایرانی که به فرهنگ و سبک زندگیشان نزدیکتر است را ترجیح میدهند.