به گزارش خبرگزاری برنا از استان زنجان؛ سلام . حال شما چطور است؟ «حال همه ما خوب است» . وقتم را تنظیم کرده بودم برای دیدن نمایش «حال همه ما خوب است» . چیزی به ساعت 19 نمانده بود که خودم را به پلاتو ماندگار مرکز هنرهای نمایشی زنجان میرسانم. اولین کسی که خوشامدم می گوید کارگردان نمایش علیرضا همتیان است. سال هاست او را می شناسم و دوستی دیرینه ای با او دارم از جنس رفاقت.
کارشناس ارشد نمایش از دانشگاه تهران است و متولد 1350 از شهرستان بیجار و همین بس که به کرد بودن خودافتخار کند.
علیرضا همتیان تئاتر را از سال 1364 مثل خیلی ها با نمایش های دانش آموزی شروع کرده.
یادش به خیر. آن نمایش اشعث در کتاب های دوره ابتدایی، خیلی ها را تئاتری کرده است.
همتیان را به جهت گرایش تحصیلات آکادمیکش، نویسنده و کارگردان نمایش های عروسکی می شناسیم که هر از گاه نیز دست به کارهای غیر عروسکی هم می زند. مثل همین نمایش «حال همه ما خوب است».
وی که دبیر آموزش و پرورش است و با نوجوانان و جوانان سر و کله می زند شرکت در جشنواره های تاتردفاع مقدس، آیینی سنتی و مبارک یونیما، نمایش های شب بخیر عزیزم، بی بی جان خانم، ئاوایی، منم عروس بودم جیران و بازی در چندین نمایش را در کارنامه هنری خود دارد.
نمایش «حال همه ما خوب است» نوشته باقر سروش با کارگردانی علیرضا همتیان، روز جمعه 22 شهریورماه با حضور آرش دادگر، علی اسیوند و فریبا متخصص برای شرکت در جشنواره ملی تئاتر فتح خرمشهر در پلاتو ماندگار زنجان بازبینی شد. گفتنی است که این نمایش توسط گروه تئاتر پاپیلی و با حمایت انجمن هنرهای نمایشی استان زنجان تولید و آماده اجرا شده است. در این نمایش پریسا دوستی، امیرحسین محمدی، نازنین رفیعی و رضایاوری به عنوان بازیگر ایفای نقش میکنند.
این نمایش سعی دارد تا فجایع دوران جنگ خصوصا بمباران شیمیایی سردشت را به تصویر بکشد. فجایعی که دامنگیر مردم بی دفاع کرد شده و می توان گفت هنوز عواقبش موجود است.
کارگردان و نویسنده با توجه به آنکه فضای نمایش به نوعی با جغرافیای زندگی و حال و هوای روحی آنها سازگار بوده، سعی دارند گوشه ای از این فجایع را برای امروزیان بازگو کنند.
سروش نمایشنامه را به صورت مونولوگ و تک نفره نوشته است وهمتیان در مقام کارگردان فضای ذهنی ناصر را بیشتر به تصویر کشیده و به این نتیجه رسیده که همسر و فرزندان تنها بازیگر نمایش مونولوگ را نیز در صحنه مقابل دید ناصر و تماشاگر قرار دهد.
فرم و شکل اجرا در این نمایش برای کارگردان مهم بود. فرم و شکلی که در راستای متن و فضای کار باشد.
آنچه در نمایش «حال همه ما خوب است» قابل تامل است هوشیاری علیرضا همتیان در بروی صحنه آوردن عناصر و واقعیاتی از داشته های ناصر است که کار را برای تماشاگر بسیار باور پذیر و ملموس نموده است.
و نکته مهمتر اینکه با حضور راضیه و دختر و پسر و حتی اکسوار صحنه، تماشاگر در یک تعلیق زیبا قرار می گیرد که بالاخره چه زمانی راضیه سکوت را می شکند و عروسی با یک رقص کردی مهیج و شورآفرین صحنه را غرق شادی و سور می کند تا من تماشاگر هم دستی بر آتش داشته باشم و با همخوانی و هم جوشی، آنان را همراهی کنم. در واقع همتیان با این ترفند کار شایدخسته کننده مونولوگ را جانی تازه می بخشد و نکته ای قابل تامل در کارگردانی را به نمایش می گذارد.
بازی بسیار زیبا و پخته رضا یاوری چنان صحنه را پر می کند که گاهی ما چیزی غیر از ناصر روی صحنه نمی بینیم.
از مشکلات همیشگی نمایش های مونولوگ و تک نفره همراه نگهداشتن تماشاگر است توسط تنها بازیگر نمایش؛ تا مخاطب چشم در چشم و نفس به نفس با خستگی به خمیازه های پی در پی نرسد، و رضایاوری با توانایی مثال زدنی تا پایان نمایش تماشاگر را با خود دارد و کار را به انجامی زیبا میرساند. حس زیبای رضایاوری در شانه زدن به موهای پسرش که در آستانه عروسی است قدرت بازیگری او را به نمایش می گذارد.
و باز نباید فراموش کردترفند مناسب حضور عناصر خیالی در صحنه توسط همتیان را که کمک شایانی به بازیگر می نماید تا هدف نمایش و نمایشنامه راحت تر به تماشاگر منتقل گردد؛ اگرچه شهادت خود ناصر خیلی پر رنگ دیده نشد.
موسیقی متن نمایش نوای مردانه و غم انگیزی بود که هر ازگاه فضای نمایش را پر می کرد. مناسب بود و اگر می بود زنجموره های زنی کودک از دست داده، شاید هم حسی تماشاگر را بیشتر همراه خود می کرد.
وقتی از همتیان می پرسم کار جدید داری؟ عینکش را جابجا می کند و با نگاهی که ته لبخندی هم در آن موج می زند نگاهم می کند و سکوتی برای چند لحظه که؛ تو که خودت اهل دردی چرا می پرسی...و آرام می گوید: واقعیت این است اجرای یک اثر نمایشی آنقدر پروسه زمان بر و نفس گیری است که هر کارگردانی پس از اجرا ترجیح می دهد مدتی به استراحت بپردازد تا بتواند بهتر برای انتخاب کار بعدی تصمیم بگیرد. یکی دو متن برای اجرای بعدی ذهنم را به بازی گرفته که هنوز با خودم کنار نیامدم و تصمیم قطعی نگرفته ام.
از در پلاتو و فرهنگسرا که میزنم بیرون یادم می افتد، وقتی نمایش شروع شد آنتوان چخوف و نمایشنامه مونولوگ مضرات دخانیات او در ذهنم تداعی شد و در انتها با نگاهی نو به نمایش«حال همه ما خوب است» سراسیمه از روسیه به سردشت و بمباران شیمیایی آنجا باز می گردم و هم نوا با بازماندگان کرد زبانم از این حادثه وحشتناک، آرام به زنجموره های مادران و پدران سردشتی گوش می دهم و تا رسیدن به خانه به احترامشان سکوت می کنم.