به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری برنا؛ باید بپذیریم که علیرغم انکار عدهای، اغلب مردم از وجود خانههای تسخیر شده و داستانهای عجیب و ترسناکی که حول وجودشان شکل گرفته است، با روی باز استقبال میکنند.
هر چه حوادث پیشین رخ داده در این خانهها غم انگیزتر بوده و حضور ارواح ترسناکتر جلوه کرده باشد، میل بازدید و حضور در این مکانها نیز شدیدتر میشود. با این حال بهتر است خود را فریب ندهیم، چرا که در بسیاری از موارد اگرچه ذهن ما با تأسی از دنیای فیلمهای ژانر وحشت انتظار حضور ارواحی به شدت خشن و بد طینت را دارد که با فریاد ساکنان را از خانه بیرون میکنند، اما در واقعیت بیشتر این اتفاقات در حد داستان باقی مانده و به ندرت به شکلی واقعی تجربه شدهاند.
با نزدیک شدن به ایام هالووین، یک بار دیگر داستان عمارت و خانههای تسخیر شده مورد توجه علاقمندان دنیای گردشگری وحشت قرار میگیرد. پس شاید اکنون بهترین زمان برای مرور شماری از عمارتهای واقعی است که ظاهرا در طول سالها و چه بسا قرنها، درگیر رویدادهای عجیب و غیر قابل توضیحی بودند که جز نسبت دادنشان به وجود ارواح، راهی دیگر برای توجیه وقوعشان وجود نداشته و ندارد. در این میان این اتفاقات بارها و بارها توسط افراد مختلف تجربه شده و حتی گاهی با حضور متخصصان حوزه فعالیتهای ماورایی و غیر قابل توضیح، مستند سازی هم شدهاند که رنگ و بویی واقعیتر به داستان آنها بخشیده است.
به همین مناسبت مروری کوتاه خواهیم داشت بر تعدادی از خانههای این چنینی که گذشته و حالشان با نام و حضور ارواح پیوندی تنگاتنگ پیدا کرده و عاملی برای جلب توجه و شهرت هرچه بیشتر آنها شده است.
تاریخ ساخت این خانه در ایالت ویرجینیا به سال ۱۷۲۰ بازمیگردد، هر چند در گذشته این خانه را بسیار قدیمیتر میدانستند. این خانهی روستایی آجری عجیب و جالب توجه، زمانی متعلق به یک تاجر و کشاورز موفق در زمینه کشت تنباکو یعنی «آدام توروگود» بوده است.
در خلال بیش از سه قرنی که از عمر این خانه گذشته، تاریخچهی آن از وقوع رویدادهای مهم و جالب توجهی تهی است، اما با این حال ظاهرا ارواح ساکن این خانه قدیمی چندان از آرامش لذت نبرده و به هر شکل ممکن حضور خود را به رخ ساکنان کشاندهاند.
دو تجسم مهمی که به کرات در این خانه رؤیت شده و باعث به شهرت رسیدن آن شدهاند، متعلق به یک زن و یک مرد هستند که هر دو با شکل و شمایلی شبیه به مردمان قرن هجدهم پیش چشم افراد ظاهر شدهاند. شبح زن معمولا در حال حمل کردن شمعدان دیده شده است، این در حالی است که مرد به سادگی از یک اتاق به اتاق دیگر میرود، گویی به دنبال چیزی میگردد. ظاهرا یک بار در حضور تعداد زیادی از بازدیدکنندگان ناگهان اسباب و اثاثیه خانه بدون هیچ دلیل منطقی به جنب و جوش افتادهاند، گویی روح در آنها دمیده شده است.
با الهام از سبک احداث قلعه یا همان شاتوهای عصر رنسانس در فرانسه، این عمارت زیبا در سال ۱۸۹۲ در ایالت واشنگتن احداث شد. در ابتدا قرار بود که از این قلعه به عنوان هتل استفاده شود، اما ظاهرا این تجارت در میان اعضای خانواده مالک قلعه چندان مورد توجه قرار نگرفته و در نهایت این بنا محل زندگی اعضای این خانواده شد. بعد از مرگ مالک اصلی، برای چندین دهه این عمارت خالی از سکنه و متروکه باقی ماند تا اینکه در نهایت به عنوان یک مدرسه فرقه مسیحی عیسویون (انجمن عیسی) مورد استفاده قرار گرفت. اما به هر حال چرخ روزگار چرخید و این ملک سرانجام به همان چیزی تبدیل شد که از ابتدا برای آن در نظر گرفته شده بود.
اما داستان رویدادهای عجیب این خانه چیست؟ ظاهرا در داخل خانه بیشتر وسایل الکتریکی به صورت کاملا خودکار روشن و خاموش شده و درها به میل خود باز و بسته میشوند. در این میان به نظر میرسد طبقه سوم، بیش از هر بخش دیگر این عمارت در تسخیر ارواح است. صدای راه رفتن و اصوات عجیب و ماورایی اغلب در این طبقه به گوش میرسد. همچنین یکی از اتاقهای این ملک بیش از بقیه محل وقوع فعالیتهای ماورایی است. تجسمی از یک زن اغلب در این بخش مشاهده شده است، شبحی که به ویژه دوست دارد به سمت افراد رفته و ناگهان بیدلیل چیزها را در اطرف آنها به حرکت کردن وادارد. او اغلب در حمام آواز میخواند.
اتاق ناهار خوری، عبادتگاه قدیمی و یک محوطه ناهار خوری نیز درگیر این فعالیتها هستند، البته آنها توسط روح همسر مالک این عمارت تسخیر شدهاند. گزارش شده که گاهی لیوانها ناگهان شروع به لرزیدن و بهم خوردن کرده و حتی گاهی از شدت ضربه خرد میشوند.
یک عمارت دوست داشتی که در سال ۱۸۹۹ و به سبک ویکتوریایی احداث شد. این خانه توسط فردی به نام جرج استریت برای همسر جدیدش «آن» تهیه و تدارک دیده شد.
آنها در این عمارت سالها با خوبی و خوشی در کنار هم زندگی کردند و مدتها پس از مرگشان نیز این خانه در تملک این خاندان باقی ماند. اما این عمارت را باید محلی مناسب و جالب توجه برای نمایش فعالیتهای ماورایی و عجیبی دانست که شماری از آنها مستقیما به ارواح جرج و آن نسبت داده میشوند.
با این حال این دو تنها ارواح ساکن این ملک نیستند. ظاهرا روح پرستاری که آنها برای مراقبت از تنها فرزندشان «ادوارد» استخدام کرده بودند نیز همراه آنها در این عمارت حضور دارد. روح جرج و آن در گوشه و کنار خانه مشاهده شده، اما روح پرستار هم مشاهده و هم احساس شده است. او معمولا خشنود است، اما گاهی میتواند نسبت به برخی از افراد کمی پرخشگر باشد. روح این پرستار به عنوان عامل اصلی افتادن تصاویر از دیوار، ورق زدن کتابها و همچنین ایجاد یک نقطه سرد در خانه شناخته میشود.
این عمارت قدیمی در نیویورک را باید یک از مکانهای مهم در تحولات تاریخی رخ داده در زمان انقلاب آمریکا دانست. این خانه در سال ۱۷۶۵ توسط یک افسر ارتش بریتانیا ساخته شد، مردی که بعدها نقشی مهم در جنگهای این انقلاب مهم ایفا کرد. حتی گفته میشود که در برههای از زمان، جرج واشنگتن از این ملک به عنوان مقر اصلی خود استفاده کرده است.
به همین خاطر چندان عجیب نیست که شاهد فعالیت ارواحی خستگی ناپذیر در این ملک هستیم. افرادی که بارها در این عمارت مشاهده شدند و براساس شواهد موجود، به نظر میرسد متعلق به همان دوره یا چند دههی بعد از آن باشند. مالک بعدی این ملک زنی به نام «الیزا جامل» (Eliza Jumel) بود که ظاهرا هم روح او و هم روح دو همسرش نیز در این خانه به حضور خود ادامه دادهاند.
البته ملاقات با ارواح ساکن این ملک باعث ترس و وحش افراد شده و دست کم تاکنون دو قربانی برجای گذاشته است. مثلا یکبار یکی از بازدیدکنندگان وقتی سربازی را دید که از یک نقاشی دیواری بیرون میآید، از شدت وحشت بیهوش شد. از سوی دیگر یکی دیگر از بازدیدکنندگان با دیدن یکی از ارواح ساکن خانه دچار حملهی قلبی شد.
این عمارت در سال ۱۸۷۱ توسط «آنتون سائر» ساخته شد که اصالتا اهل استرالیا بود. این خانه زیبا در ایالت کانزاس اما هم اکنون مدتها است که متروکه شده و از دوران باشکوهش فاصله گرفته است. البته این سرنوشت چیز عجیبی نیست، آن هم برای خانهای که به واقع محل وقوع رویدادهای ناخوشایندی تلخی بود.
برای چندین نسل این عمارت در تملک اعضای این خانواده بود و در عین حال بسیاری از تراژدیهای خانوادگی که گریبان این خانواده نگونبخت را گرفت، در همین عمارت به وقوع پیوستند. دو نفر در این خانه دست به خودکشی زدند، نفر بعدی دخترکی کوچک بود که در استخر واقع در این ملک غرق شده و جان داد. بد نیست بدانید مالک اصلی هم در همین خانه دار فانی را وداع گفت.
با این همه مرگ و میر، فضای این خانه چندان روی صلح و آرامش را به چشم ندیده است، در عوض بستری مناسب فراهم شده تا فعالیتهای ماورایی و غیر قابل توضیح ابراز وجود کنند. اغلب در این مکان صداهای ماورایی و عجیب به گوش میرسند، خندههایی که در فضا میپیچید، فریادها و صدای ناله و گریستن، در حالی که درها خود به خود باز و بسته میشوند. عدهای حتی ادعا کردند که حین حضور در این ملک احساس میکردند کسی به آنها چشم دوخته است، اشیا خود بخود تکان خوردهاند، یا به صورت کاملا ناگهانی و با خشونت به سمت آنها پرتاب شدند.
عملیات ساخت این خانه در سال ۱۸۷۱ به اتمام رسید، در آن زمان این خانه برای تاجری محلی به نام «آموس وودراف» (Amos Woodruff) در ممفیس تنسی ساخته شد. بعدها دختر او «مولی» (Mollie) در همین خانه ازدواج کرده و در تمام طول دوران زندگی در این ملک اقامت داشت. اکنون به نظر میرسد او حتی پس از مرگ نیز دست از این ملک نکشیده و همچنان به حضور خود در آنجا ادامه داده است.
روح مولی بارها و بارها در این مکان دیده شده است. او گاهی حتی خود را به افراد نشان داده است و از آنها درخواست کرده که چیدمان مبلمان منزل را دوباره به حالت سابق برگردانند. اگر کسی روی تخت سابق مولی بنشیند، به شکلی حضور او را احساس خواهد کرد. با این حال باید بدانید که مولی روحی مهربان با رفتاری دوستانه است، خصوصیاتی که در مورد دیگر روح ساکن این عمارت صدق نمیکند.
روح دوم ظاهرا از آن مردی است که اخلاق چندان مناسبی ندارد. او معمولا با حسی از دشمنی و عداوت با بازدیدکنندگان مواجه شده و حتی یک مرتبه تلاش کرد گردنبند زنی را از او بدزدد!
واقعیت این است که برخلاف بسیاری از داستانهای تسخیر املاک توسط ارواح ناراضی و خشن، داستان این خانه با حضور روحی دوست داشتنی رنگ و بویی دلپذیر به خود گرفته است. روحی که این حقیقت را نشان میدهد که بعضی از ارواح برای افراد زنده نیز احترام قائلند. این عمارت سبک ویکتوریایی مدت کوتاهی قبل از آغاز قرن بیستم ساخته شد و مدتها به عنوان کلوپ ویژه نجیب زادگان مورد استفاده بود. بعدها این ملک تغییر کاربری داده و به عمارتی خصوصی تبدیل شد، مدتی بعد به عنوان مجموعه آپارتمانی فعالیت کرد و در نهایت مجددا به خانه شخصی تبدیل شد.
در طول تاریخچه این ملک یک روح به خصوص به صورت مرتب در این ملک دیده شده است که ظاهری شبیه به مردمان قرن نوزدهم یا اوایل قرن بیستم دارد. روحی با رفتاری دوستانه که ظاهرا از سر مهربانی وقایع و مصیبتهای پیش رو اطلاع رسانی میکند. گفته میشود یک بار این روح در مقابل یکی از ساکنان ظاهر شده که در حال حمام کردن بوده است، درست قبل از آنکه دو فرد مهاجم آجری سیمانی را به سمت پنجره حمام پرتاب کنند. یک بار دیگر او ناگهانی در آشپزخانه ظاهر شده و نسبت به وقوع آتش سوزی هشدار داده است.
ظاهر این عمارت شاید در نگاه اول برایتان عجیب باشد. عمارتی شبیه به خانههای روستایی انگلستان که در ایالت کنتاکی واقع شده است. این عمارت سبک گوتیک زیبا و جالب توجه در نیمهی قرن نوزدهم و به سفارش وکیلی محلی ساخته شد. تا دههی ۱۹۲۰ این خانه همچنان در تملک این خاندان بود. اما سرانجام به شهر لکسینگتون واگذار شده و امروزه به عنوان محل اتحادیه هنری این شهر مورد استفاده قرار دارد.
دو تجسم زنانه و متفاوت در لباسهای عصر ویکتوریایی در این ملک مشاهده شدهاند. از سوی دیگر روح یک گربه سیاه در گوشه و کنار عمارت دیده شده است. در تمام بخشهای مختلف خانه صداهای عجیب و موسیقی ملایم بدون منبع شناخته شده، قابل شنیدن بوده و در یکی از اتاقهای طبقه بالا همیشه میتوان رایحه عطری قرن نوزدهمی را استشمام کرد.
این خانه در سال ۱۸۵۴ در ایالت اوهایو و برای «فرناندو سوفیا کلتون» (Fernando and Sophia Kelton) ساخته شده و در ادامه برای سه نسل در میان اعضای این خانواده دست به دست شد. امروزه باور بر این است که شماری از اعضای این خاندان همچنان در این ملک حضور داشته و آن را به تسخیر خود درآوردهاند. از آن جمله میتوان به ارواح دو مالک اصلی یعنی سوفیا و فرناندو اشاره کرد. در حالی که سوفیا دوست دارد به پیشواز مهمانان رفته و به آنها خوش آمد بگوید، روح فردیناند از غافلگیر کردن آنها لذت بیشتری میبرد.
از سوی دیگر بزرگترین فرزند این دو پسری بود که هنگام مرگ تنها هیجده سال سن داشت. او حین جنگ برای اتحادیه، جان خود را از دست داد و از آن زمان تاکنون روح او که ملبس به یونیفرم ارتشی است، بارها و بارها در داخل و خارج ملک رؤیت شده است. آخرین عضو این خانواده از دیگر ارواح ساکن این ملک است، زنی به نام گریس که به عنوان طراح داخلی فعالیت میکرد.
امروزه اشیا بیدلیل در داخل خانه گم شده و بعدها در مکانهای عجیب و غیر قابل انتظار پیدا میشوند. مبلمان خانه به شکلی مرموز از نو چیده میشود و حتی اگر دوباره به جای اول برگردانده شوند، باز این تغییر مکان و جایجایی تکرار میشود.