صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

گزارش هفته؛

این داستان واقعی است؛ شناسنامه رویایی دست نیافتنی

۱۳۹۸/۰۹/۰۷ - ۰۰:۵۰:۴۴
کد خبر: ۹۲۹۱۵۰
شناسنامه برای خیلی ازافراد تنها یک برگ هویتی است، برگه ای که می توانند کارهای اداری و بانکی شان را انجام دهند، اما برای برخی ازافراد شناسنامه رویای دست نیافتنی زندگی شان است. رویایی که تا آخرین روزهای زندگی شان از آن محروم می شوند.

به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری برنا؛ بر اساس آخرین آماری که توسط وزارت تعاون کار رفاه اجتماعی اعلام شده است بیش از 49 هزار کودک بدون شناسنامه در کشور وجود دارد.

کودکانی که اغلب از والدین بدون شناسنامه به دنیا آمده اند و یا اینکه مهاجران غیرقانونی هستند. کودکانی که به دلیل نداشتن شناسنامه از خیلی حقوق خود محروم می شوند.

اولین اتفاقی که می افتد این است که حق طبیعی تحصیل را ندارند، یعنی می توانند در مدارس عادی درس بخوانند اما هیچ وقت کارنامه تحصیلی دریافت نمی کنند،  هیچ وقت اجازه شرکت در مسابقات کشوری را ندارند و هزار و یک مشکل دیگر که ازکودکی با آنها بزرگ می شوند.

دیگر دلم نمی‌خواهد درس بخوانم

اسمش مریم است و به قاعده و قانون پزشکی قانونی 15 ساله است، دختری که روزهای ابتدایی اش را در مدارس کودکان کار گذارنده و چند سالی را درمدارس عادی درس خوانده اما امسال دیگر به مدرسه نرفت. وقتی پای درد و دلش می نشینید فقط یک جمله را می گوید:" دیگر دلم نمی خواهد درس بخوانم تا برای خودم کسی شوم."

مریم فرزند یک مادر کارتن خواب است که تا قبل از اینکه وارد "سرای مهر" (اولین مرکز نگهداری مادر وکودک بهبود یافته از کارتن خوابی و اعتیاد جمعیت طلوع بی‌نشان‌ها)  شود تنها خاطراتش فرار از دست پلیس و زندگی در چادر و درس خواندن در مدارس کودکان کار بوده است.

تنها اوراق هویتی که از مادرش با خود به "سرای مهر" آورده است، یک برگ کپی کارت ملی است که هیچ اعتبار قانونی ندارد و هیچ قاضی با آن برگه کپی برایش دستور شناسنامه صادر نمی‌کند. خودش هم که هیچ برگه  و کاغذی که هویت اش را تاییدکند ندارد. وقتی می خواهد در مورد نداشتن شناسنامه و کارت ملی اش حرف بزند با غرور می گوید:" فکر کنم تو همین پارک ها و پاتوق ها به دنیا آمده ام، مادرم که در این باره چیزی نگفت بهم اما از وقتی آمدم " سرای مهر" متوجه شدم که بچه هایی که بیمارستان به دنیا می آیند حداقل برگه ولادت بیمارستان را دارند همان که پای بچه با استناپ روش هست اما من همان را هم ندارم."

الان بیش از سه سال است که زندگی اش رنگ و بوی دیگری پیدا کرده است، مدرسه عادی رفته و  دیگر در خیابان زندگی نمی کند.

مریم هرسال شاگر اول مدرسه می شد، سال گذشته وقتی با مددکار مرکز برای گرفتن کارنامه آخر سال رفت طبق معمول سال های گذشته مدیر مدرسه به دلیل نداشتن شناسنامه کارنامه ای برای او صادر نکرد و گفت:" طبق قانون کودکان بدون شناسنامه به دلیل نداشتن کد ملی کارنامه دریافت نمی کنند."

همین موضوع باعث شد که مریم دیگر به مدرسه نرفت. یادآوری آن روزها برایش سخت است اما می گوید:" هرسال که درمدارس عادی درس خواندم نه تنها کارنامه نمی گرفتم وقتی هم در مسابقات دو مدرسه ومنطقه و تهران نفراول شدم به مسابقات کشوری فرستاده نشدم. آن روزها خیلی تلاش کردم اما نه مدیر و نه مسئولان مدرسه راضی نشدند. از همه بدتر اینکه با وجود اینکه من هر سال شاگر اول مدرسه می شدم، تابستان ها باید امتحان تعیین سطح می دادم تا بتوانم وارد کلاس بالاتر شوم. از هم اینها بدتر که شنیده بودم دانش آموزان بدون شناسنامه نمی توانند وارد مقطع دبیرستان دوم شوند، همه این موضوع ها دست به دست هم دادند که برای همیشه درس و مدرسه را ترک کنم."

مریم بغض می کند و می خند و ادامه می دهد:" منم هم آرزو داشتم که به خیلی جاها برسم، اما خسته شدم که هر سال به خاطر نداشتن شناسنامه در مدرسه انگشت نما می شدم و بچه ها فکر می کردند که من بیماری ویرووسی دارم که اصلا به من نزدیک نمی شدند."

آخرین آمارهای شنیده شده

طبق آخرین آمارهای وزارت امور مهاجرین و عودت کندگا ن افغانستان در سال 1396 839 هزار و 912 نفر در از مهاجران در ایران دارای کارت پناهندگی هستند، 30 هزار تن داری سند طولانی مدت( شناسنامه یا پاسپورت) 450 تن گذرنامه کوتاه مدت، 734 هزار و 622 فاقد هرگونه مدرک در ایران زندگی می کنند. که تمامی این افراد از اتباع و مهاجران هستند.

نظر شما