اینکه منوچهر هادی در سینما موفقتر است یا در شبکه نمایش خانگی یا تلویزیون، بحثی است که از چند جنبه قابل بررسی است؛
اول اینکه او با سه ضلع مهم فیلمنامه، بازیگر و پروداکشن فیلمسازی میکند و نگاه بورژوآ در کارش آیتم مهمی است که قطعا از پس هر تهیه کننده و سرمایه گذاری بر نمیآید.
نکته بعدی اینکه منوچهر هادی در سالهای اخیر نشان داده میداند برای کشاندن مخاطب به سالن و دست به جیب کردن در شبکه نمایش خانگی باید به خطوط قرمز نزدیک شد، ناهنجاری های اجتماعی را گفت و بی مهابا در ایجاد التهاب دراماتیک زیر و بم خانواده و جامعه را ذره بینی بررسی کرد.
در چنین شرایطی قاعدتا تلویزیون با کوله باری از ممیزیها و چارچوبهای رسانهای و سلیقگی و گاهی اوقات متغیرش نمی تواند جای خوبی برای شنای منوچهر هادی باشد، هرچند که او در سینما هم تجربه این را دارد که بعد از چند روز اکران، فیلمش از پرده ها پایین کشیده شود و قاچاقی در دست دیگران بچرخد...
سریال «دل» در اولین قسمت منتشر شد و تقریبا با فرمولهای همیشگی منوچهر هادی مطابقت های لازم را داشت. از قصه بابک کایدان که در استارت موفق عمل کرد نمیتوان به راحتی گذشت و البته نگاهی که کارگردان در سبک روایت قصه (فلش بک و فلش فوروارد)، تدوین و البته معرفی شخصیت ها دارد در شروع اتفاقی با نمره قبولی بود.
یکی از فاکتورهای مهم در ساخت یک سریال برای شبکه نمایش خانگی استارت درست قصه و ایجاد تعلیق هایی است که نه به شکل مصنوعی (سیستمی که برخی از کارگردانان تلویزیون از آن سود می برند) در طول داستان جانمایی میشود و با ایجاد سوالاتی پی در پی تماشاگر را مجاب می کند که ماجرا و اتفاق را در قسمت های بعدی پیگیری کند.
در ساخت یک سریال برای شبکه نمایش خانگی نیاز است مخاطب پیگیر آن باشد. معرفی شخصیت ها براساس اولویت داستان و جایگاهشان در قصه و تاثیرشان بر روند تاریخ داستان (قبل از قصه در حال روایت و آینده کاراکترها) با این وصف که قلاب ذهن تماشاگر بر روی تک تک شخصیت ها گرفتار شود و خودش را در دل داستان پیدا کند و با سبک و سنگین کردن کاراکترها علاقه مند باشد داستان را در ادامه پیگیری کند.
شاید بیش از 7 شخصیت اصلی و مهم در سریال «دل» و در قسمت اول معرفی میشوند و هر کدام با لایههای مختلف مشخصا داستانکهایی دارند که مرتبط با خط محوری داستان کلی در ادامه سریال میتوانند ایجاد کشش و جذابیت کنند.
شاید حامد بهداد با یک سر و گردن بالاتر از بازیگران مشابه در این نوع نقشها، در نقش آرش یکی از متفاوتترین نقشهای سالهای اخیرش را تجربه می کند. اگرچه نقش با پیچیدگیهای مرسوم سینمایی راه نمی افتد اما مشخصا قرار است کاراکتری دوست داشتنی درگیر اتفاقی شود که روند زندگی خانوادگی او را نیز تحت تاثیر قرار می دهد.
رستا با بازی ساره بیات (بازیگری که در سال های اخیر با منوچهر هادی تجارب موفقی داشته است) درگیر ماجرایی در مهمترین روز زندگیاش می شود که قطعا یکی از چند نقطه اصلی داستان «دل» است. ضمن اینکه او امانتی است در خانواده سعید راد که ...
مدتهاست که از بیژن امکانیان و نسرین مقانلو نقش های اینگونه ندیدهایم. این دو در نقش پدر و مادر آرش با ماجرای که تنها گوشهای از آن را در قسمت اول رونمایی شد وجه دیگری از سریال دل هستند.
یکتا ناصر با تک سکانسی ویژه در نقش خواهر رستا به سرعت معرفی شد و دور از ذهن نیست که این شخصیت در این سریال داستان ویژه ای داشته باشد. سعید راد و افسانه بایگان پدر و مادر رستا هستند که داستان زندگی پدر او و قتلی که اتفاق افتاده است نیز یکی دیگر از خط و ربطهای اصلی این قصه است که میتواند در جذابیت سریال تاثیرگذار باشد. باید دید در آینده چقدر این شخصیتها میتوانند قصههای پرکشش داشته باشند.
کوروش تهامی و مهدی کوشکی نیز دیگر شخصیت های اصلی این سریال هستند که ماجرای حضورشان در این سریال آبستن داستان هایی خواهد بود و...
با این اوصاف باید گفت اگر کشش قصه برای این همه شخصیت لحاظ شود داستان این سریال در نمایش خانگی می تواند مخاطبش را تا پایان حفظ کن.