صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

در برنامه «گیومه»؛

با نگاه عاشقی آمدیم، نه نگاه کاسبی

۱۳۹۸/۰۹/۱۵ - ۱۳:۱۹:۳۷
کد خبر: ۹۳۲۷۴۰
شهاب شهرزاد، مجری برنامه زنده رادیویی گیومه گفت و گویی با خشایار اعتمادی، خواننده پاپ داشته است.

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا؛ شهاب شهرزاد، مجری برنامه زنده رادیویی گیومه گفت و گویی با خشایار اعتمادی، خواننده پاپ داشته است. هنرمندی که پس از سال ها فعالیت موسیقی از این دنیا خداحافظی کرد.

موسیقی فرهیخته با موسیقی بازاری فرق می کند. امروز باید این صحبت ها را به یاد سپرد. شرافت و فرهنگ آسیب می بیند. یک نمونه را بگویم. وقتی کسی موسیقی فرهیخته کار می کند، نباید انتظار بازتاب گسترده داشته باشد. تعداد وسیعی از مخاطبان فرهیخته خودشان را نشان می دهند اما منتظر واکنش فوری نیستیم. ممکن است واکنش فوری به خشایار اعتمادی هم نشان داده نشده باشد. حضور حرفه ای فرد ممکن است نباشد شبیه کماست. برخی از جوانان ترانه بی مغز زیرزمینی را ترویج می کنند. تهیه کنندگان کاسب و تاجر نشستند و یک سری دختران و پسران بی تجربه نشسته اند. سه هزار پیام یک مرتبه برای آهنگی می آید و همه کار همین افراد هست. فریب موج رسانه ای را نباید خورد. دوستی می گفت من 70-60 میلیون برای تک آهنگ خرج می کنم و کسانی هم هستند که هزینه می کنند برای hit شدن. خشایار اعتمادی آلوده نمی شود به این ماجرا ها. احساس بر این است که این حرکت اعتراضی مدنی زیباست برای ثبت در تاریخ موسیقی.

شهرزاد: خشایار اعتمادی را خیلی ها دوست دارند. دل طرفداران شما شکست برای اینکه پس از سال ها خط شکنی و ساخت کارهای خاطره ساز و کار با هنرمندان بزرگ و تحمل سختی های ورود به عرصه موسیقی پاپ خبر تلخ خداحافظی را شنیدند. با توجه به ورود بسیاری از جوانان حتی از پیک موتوری به این دنیا، کسانی بودند که در شرایط سخت در آن سال ها که موسیقی پاپ شکل نگرفته بود، حضور یافتند. با بررسی آلبوم های پس از انقلاب اسلامی می رسیم به اسامی کسانی مثل خشایار اعتمادی که تلاش های بسیاری را می کردند برای رسیدن به مجوز انتشار آلبوم موسیقی پاپ. راهی که باز شد برای جوانان امروز... دلیل چیست؟

اعتمادی: جدای از اینکه شما اشراف داشتید به این مساله به عنوان کسی که موسیقی را می شناسد. شاید از معدود کسانی هستید که پیشینه موسیقی پاپ را مرور کردید. واقعیت این است که ما با دیدگاه محوریت فرهنگ و بنا به اقتضای نیاز روز جامعه پا به عرصه گذاشتیم و با نگاه عاشقی آمدیم، نه نگاه کاسبی و احترام قائل بودیم به شنیداری شنونده و بار مسئولیت سنگین بود. پیشینه ادبیات فارسی به هزار سال می رسید و باید دقت می کردیم. به خصوص که در آن بستر با عزیزانی که زحمت می کشیدند. در موسیقی پاپ و سنتی. چیزی که در آن زمان موسوم بود به سرود. موسیقی پاپ دچار سوءتفاهم شده بود. تمام راهبران کلان موسیقی پیشکسوتان. گردانندگان اصلی مملکت هم این سوءتفاهم را در مورد موسیقی داشتند. رفتن کار آسانی بود اما رفع کردن این سوءتفاهم چه کار سختی بود. جدای از آن بسیار کم بودند کسانی که در آن مقطع این احساس رسالت را می کردند که باید این موسقی در این مملکت باشد. همانطور که آلبوم دلشوره و شوکا، به تقدم و تاخر کاری ندارم. تعداد اندکی بودند که دنبال اشعار و ساختار خوب موسیقی می رفتند و سعی می کردند که از متخصصین استفاده کنند. خیلی طول کشید. از سال 72 به صدا و سیما مراجعه کردم احساس می کردم نگرانی مسئولان را نسبت به واکنش اجتماعی مخاطبان. این اتفاق افتاد و ما در مرکز موسیقی مرکز سرودها و آهنگهای انقلابی بود و همین اسم باعث می شد که نگران بشویم از بردن نام ترانه. اگر ارگانی نگاه قهرانه و بی تفاوتی داشت به این مورد. این مسیر باز شد و به آن مسایل نگاه نکردیم. چیزی که در خصوص جشنواره موسیقی فرمودید، سال 86 بود و تماسی از دفتر موسیقی با من گرفته شد و گفتند موسیقی پا پ را از شکل حباب دربیاوریم در جشنواره بیاوریم. خواستند استاد روشن روان که بروم و صحبت کنم. صفار هرندی مسئول وقت بودند و نمی دانستم نگاه شان را به پاپ. در بخش رقابتی اگر در موسیقی بیاورید، می توانیم پله ای باشیم و نردبانی برای حرفه ای کردن آماتورها. دو سال اجرا شد و به عنوان کارشناس بودم. در بخش جانبی که افتاده بود دست کسانی که بخواهند بهره برداری اقتصادی را بکنند، تعطیل شد. فکر می کنم اشتباه نمی کنم؛ چون پیش از تصمیمم، سبک سنگین می کنم که بعد پشیمان نشوم. انسان با موسیقی زاده می شود و اینطور نیست به یک باره دراو ایجاد شود. سخت بود برایم که روزی بخواهم از فضای حرفه ای موسیقی به صورت اجمالی و سریع خداحافظی کنم. نزدیک به اوایل سال 80 بود که حس کردم مضامین و ساختاری حمایت شده و هدایت شده دارد وارد عرصه موسیقی می شود و اشعاری دارد به کار می رود که از سطح محاوره جامعه پایین تر بود. چیزی که برایم جالب بود، وقتی پدیده ای در جامعه ما اتفاق می افتد که مثبت نیست، با دو قشر مواجه هستیم. مخاطبانی که زیادند و سکوت می کنند و بخش اندکی که ناآگاه هستند و در این شرایط پررنگ دیده می شوند. در موسیقی هم این اتفاق افتاد. یادم می آید شعری از نیما یوشیج که به واژه روی زرد رسیدم نمی دانستم باید با ساکن یا کسره بخوانم. با مرحوم قیصر پور و مرحوم یدالهی صحبت کردم و گفتند باید با کسره خواند. شعر سپید را می خواندم. عده ای سکوت کردند و عده ای جیغ و فریاد می کشیدند. خواستم بگویم زحمت نکشید، این را هر طور بخوانید، عده ای جیغ می کشند. امروز برای من شکی نبوده که امکان ندارد تمام بسترهای به خصوص پخش موسیقی، زیباترین لباس را هم خریداری کنید و جایی برای عرضه نداشته باشید، جایش در کمد است. تمام بسترهای پخش، حتی متاسفانه در تیتراژهای سازمان، دست افراد معدودی افتاده است. اولویت افراد، اولویت اقتصادی با بهره گیری از یک سری کاست شده است. باید ببینید از هنر چه خروجی فرهنگی به جامعه ارائه می کند.

نظر شما