جابر قاسمعلی، فیلمنامهنویس سینما و تلویزیون، در گفتوگو با خبرنگار گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، به بررسی وضعیت اقتباس در سینمای ایران پرداخت که در ادامه بخش اول این گفتوگو را میخوانید:
اقتباس به چه معنی است و در سینما به چه شکل انجام میشود؟
معنای لغوی اقتباس که در فرهنگنامهها به آن اشاره شده گرفتن تکهای از آتش است اما اینکه به معنای متعارف آن بخواهیم اشاره کنیم در سینما میتواند وام گرفتن از اثری دیگر باشد که میتواند این اثر در به ادبیات، تئاتر و یا حتی سینما باشد. اینکه بسیاری از کارشناسان اعتقاد دارند که ما در سینمایمان چیزی به عنوان اقتباس نداریم را تا حدی میپذیرم اما به این معنا که در سینمای ایران جریان اقتباس وجود ندارد.
در آثار سینمایی به ندرت تلاشهایی برای اقتباس شده و من در آثار خودم این کار را کردهام اما قطعاً جریانی بهعنوان جریان اقتباس در سینمای کشورمان وجود ندارد. اقتباس میتواند به تصویر درآوردن کامل یک قصه یا رمان باشد یا حتی میتوان برداشتی از یک قصه یا رمان را نیز اقتباس دانست، حتی در اقتباس میشود یک شخصیت را که جذابیتی منحصر به فرد دارد از یک داستان برداشت و در موقعیتی دیگر قرار داد. برخی مواقع ممکن است نویسنده با یک رمان چند جلدی روبهرو باشد و امکان پرداختن به کل آن رمان در یک فیلم وجود نداشته باشد و نویسنده ترجیح میدهد بخشی از قصه که میتواند برای او جذابتر و یا سینماییتر باشد را به فیلمنامه تبدیل کند. نویسنده میتواند به قولی رگهای جذاب از یک داستان را بردارد و آن را دنبال کند که این را هم میتوان نوعی اقتباس دانست.
اگر بخواهیم مثالهایی از انواع اقتباس در آثار سینماییمان داشته باشیم چه آثاری هستند؟
یک بار با بهروز افخمی درباره اقتباس صحبت میکردم، او اقتباس را اینگونه تعریف کرد که یک فیلمنامهنویس در صورتی که احساس کند نویسنده رمان نتوانسته قصهاش را خوب تعریف کند یا مسیر قصه به سمت و سوی غلطی رفته با برداشتی از رمان فیلمنامه را مینویسد اما بهروز افخمی در فیلم «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» این رویه را پیش نگرفته و از آنجا که من رمان مربوطه را نیز خواندهام میدانم افخمی فیلمنامهاش را نعل به نعل از نویسنده رمان گرفته است.
افخمی در ساخت فیلم «گاوخونی» که اقتباسی از رمانی به همین نام نوشته جعفر مدرس هم همین کار را کرده. البته این نمیتواند یک ایراد باشد و فیلمنامهنویس میتواند فیلمنامه را جزء به جزء از رمان گرفته باشد اما مهم این است که نویسنده آنچه که به فیلمنامه تبدیل میکند را با زمان، موقعیت، فرهنگ و اجتماع خود همرنگ کرده و موقعیت منحصر به سینما در اثرش خلق کند.
اگر بخواهید به اقتباسی موفق در سینمای ایران اشاره کنید، چه فیلمی را مثال میزنید؟
به نظر من درخشانترین و بهترین اقتباسی که در سینمای ایران صورت گرفته فیلم سینمایی «ناخدا خورشید» به نویسندگی و کارگردانی ناصر تقوایی است.
فیلمنامه «ناخدا خورشید» بر اساس رمان «داشتن یا نداشتن» ارنست همینگوی نوشته شده که پیش از آن نیز فیلمی بر اساس این رمان توسط هاوارد هاکس ساخته شده است اما آنچه که اثر تقوایی را متمایز و درخشان میکند این است که فیلمنامهنویس از خودش، تجربههایش، زیباییشناسی و حال و هوا و شرایط اجتماعی جامعهاش به قصه تزریق میکند و همه این موارد در «ناخدا خورشید» وجود دارد و اگر شما رمان همینگوی را خوانده باشید میدانید که این رمان پیشزمینهای دارد که آن را نمیتوان با شرایط اجتماعی ایران انطباق داد، رمان شخصیتهای فرعی بسیاری دارد ولی ناصر تقوایی در برخورد با این رمان همانند شیری بوده که گویا آهویی به چنگ آورده و از تمام بخشهای بدن این آهو استفاده کرده و چیزی باقی نمانده است. آنچه که در «ناخدا خورشید» در قیاس با «داشتن یا نداشتن» وجود دارد این است که عملاً هیچ چیز ارزشمندی از این رمان باقی نمانده که ناصر تقوایی به آن نپرداخته باشد.
تقوایی از همه عناصر موجود در رمان استفاده کرده و از همه مهمتر این است که رنگ و بویی بومی به اثر داده و در واقع مربوط به زمانه خود است به همین دلیل اساساً این فیلم به هیچعنوان رنگ و بوی کهنگی نمیگیرد و برای مخاطبان ایرانی جذاب است.
در تیتراژ ابتدایی همین فیلم به جای اقتباس ناصر تقوایی ترجیح داده از عنوان «برداشتی آزاد» استفاده کند. در ابتدای «ناخدا خورشید» میبینیم که نوشته میشود «برداشتی آزاد از داشتن یا نداشتن ارنست همینگوی». برداشت آزاد با اقتباس تفاوت دارد؟
به نظر من آنهایی که به جای اقتباس از عنوان برداشت آزاد استفاده میکنند شاید میخواهند مفهوم جدیدی از اقتباس ارائه دهند. شاید منظور آنها این است که اقتباس به معنی برداشتن کامل اثری برای تبدیل کردن به فیلمنامه است و برداشت آزاد به معنی برداشتن تکهای از داستان است. به نظر میرسد منظور از برداشت آزاد برداشتن یک شخصیت، موقعیت یا قصهای فرعی است اما به نظر من همه اینها بازی با کلمات است، اگر حتی یک موقعیت کوچک از یک کتاب برداشته شود امر اقتباس صورت گرفته است.
شاید برخی فیلمسازان قصد دارند با بیان عنوان برداشتی آزاد به این مسأله که رمان را به صورت تمام و کمال به فیلمنامه تبدیل نکردهاند تأکید کنند و قطعاً همینطور است اما نمیتوان آن را از اقتباس جدا دانست.
تقوایی در فیلمنامه «ناخدا خورشید» معادلههای خوبی استفاده کرده و تغییراتی در قصه ایجاد کرده که میتواند برای بررسی مبحث اقتباس دارای مولفههای خوبی باشد. در رمان همینگوی دو شخصیت وجود دارد که تقوایی هر دو شخصیت را در قامت ملول با بازی سعید پورصمیمی خلاصه کرده ولی درباره شخصیت ناخدا میتوان به صراحت تأکید کرد همه بخشهای شخصیتی این کاراکتر را از رمان وام گرفته است و البته نباید فراموش کنیم که تقوایی با درایت و مهارتی که دارد توانسته رنگ و بو و حال و هوای جنوبی بسیاری به اثر بدهد و فیلمش کاملاً یک فیلم با مناسبات اجتماعی جنوب ایران است.
با این تعاریف میتوان «تردید» واروژ کریم مسیحی را نیز اقتباسی موفق دانست؟
وقتی شما به سراغ یک رمان میروید و از آن ذرهای جزئی برمیدارید عمل اقتباس کاملاً صورت گرفته ولی ممکن است حد و اندازهای داشته باشد و همانطور که عنوان کردم میتواند کل داستان نباشد.
در گذر وام گرفتن از رمان برای تبدیل کردن آن به فیلمنامه ممکن است در نهایت وقتی به فیلمنامه نهایی میرسیم نتیجه نهایی با متن اولیه بسیار متفاوت باشد اما باز هم اگر بخواهیم فیلمنامه مدنظر را کالبدشکافی کنیم میبینیم که وامدار رمانی است که از آن اقتباس کرده یا با برداشتی آزاد از آن فیلمنامه نوشته شده است و نمیتوان آن را اصطلاحاً اثری «اُرجینال» دانست.
فیلم سینمایی «تردید» نسبت به «هملت» شکسپیر تفاوتهای بسیاری دارد و دلیل این اتفاق موقعیت، زمان و شخصیتهایی است که شاید ارتباطی با زمان حال و مناسبات اجتماعی ما ندارد. وقتی قرار است قصهای که در دانمارک پادشاهی قدیم میگذرد را برداریم و در تهران امروز روایت کنیم ناگزیر تغییراتی را باید در نظر بگیریم که ممکن است کلیت قصه و موقعیت را دچار تحول کند.
نکته بعدی تفاوت فضای «هملت» و «تردید» است. در «هملت» شاهزاده جوان با روح پدرش ملاقات میکند و با توجه به مقطع تاریخی قصه، موقعیت و فضای آن میتوان این اتفاق را پذیرفت اما در فضای قصه و رویکرد خاص واروژ کریم مسیحی او ناچار است تغییری در این موقعیت ایجاد کند و با معادلیابی شخصیت اصلی را در یک تب و تاب و کشف و شهودی که ممکن است در مراسمی مثل مراسم جنوبی "زار" باشد، قرار میدهد که اجرایش کاراکتر را دچار آشفتگی ذهنی و روحی میکند و به او در این توهم و فضا شهودی دست میدهد و همان کشف رازی که در اثر شکسپیر از طریق یک روح اتفاق میافتد در «تردید» به شکل دیگری مطرح میشود. این تغییرات بسیار چشمگیر است اما با همه اینها به گفته واروژ کریم مسیحی «تردید» با نگاهی به «هملت» ساخته شده است.
اقتباس سینمایی از یک نمایشنامه سهلتر است یا اقتباس از یک رمان؟
نمایشنامه یک مدیوم متفاوت است و هیچ شباهتی به فیلمنامه ندارد. از آنجا که هر دو وارد مدیوم نمایش میشوند شاید این تصور اینجا شود که اقتباس از نمایشنامه آسانتر است چرا که نمایشنامه قطعاً بر اساس یک موقعیت نمایشی نوشته شده و رمان اینگونه نیست.
نمایشنامه به واسطه اینکه در مدیوم متفاوتتری نسبت به سینما تبدیل به یک اثر نمایشی میشود نمیتوان اقتباس از آن را برای سینماگران آسانتر دانست. سینما متکی بر تصویر، رنگ، موسیقی، صدا و... استفاده میکند و این ابزار در نمایش به این گستردگی دیده نمیشود. در نمایش لوکیشنها محدود است و البته باید این را هم در نظر داشته باشیم که نمایش متکی بر دیالوگ است و اگر دو بازیگر ساعتها با هم حرف بزنند در یک اجرای تئاتر کسی به آن ایراد نمیگیرد.
رومن پولانسکی از چند نمایشنامه مثل «کشتار»، «مرگ و دوشیزه» و «ونوس در پوست خز» اقتباس کرده ولی همه این فیلمها وابسته به عناصر بنیادین نمایش یعنی گفتوگو هستند و ما شاهد لوکیشن محدود هستیم و همین نکته که یک فیلم تنها به ابزار گفتوگو تکیه کند و مملو از دیالوگ باشد میتواند یک ضعف به حساب بیاید و به همین دلیل میتوان اقتباس از نمایشنامه را حتی سختتر از رمان دانست. در رمان شاهپیرنگ و رنگ و لعاب داستانی وجود دارد که تبدیل کردن آنها به فیلمنامه کار آسانتری است اما در نمایشنامهها این شاهپیرنگ معمولاً به تنگنای فضای نمایشی و سالن تئاتر محدود شده است.