به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا؛ هوشنگ گلمکانی درمورد فیلم سینمایی «خداحافظ دختر شیرازی» نوشت: نمایش «خداحافظ دختر شیرازی» در کنار «چشموگوشبسته» همان ضعف آشنای سینمای ایران را بار دیگر یادآوری کرد و همان جمله کلیشهای در نقد فیلمها را به یاد آورد: ضعف اصلی در فیلمنامه است. در حالی که جذابیت نسبی و اصلی این دو فیلم، حاصل داستان و فیلمنامهشان است که هر دو بر اساس دو منبع جذاب خارجی بنا شدهاند.
«چشموگوشبسته» بر اساس فیلم «شر نبین، شر نشنو» (آرتور هیلر، ۱۹۸۹) و «خداحافظ دختر شیرازی» بر اساس نمایشنامه «دختر خداحافظی» از نیل سایمن، و در واقع بر اساس فیلمی به همین نام (هربرت راس، ۱۹۷۷) که یک شاهکار فراموشنشدنی است. ارجاع به این فیلم (و به تعبیری ادای دین به آن) هم در صحنهای از «...دختر شیرازی» از طریق نمایش ثانیههایی از «دختر خداحافظی» در کافهای که دو شخصیت اصلی در آن قرار گذاشتهاند انجام شده، در حالی که صدای امیر پوریا هم میآید که در گوشهای از کافه در حال تحلیل این فیلم است! و البته این ارجاع یادآور فیلم درخشانیست (با اشاره به دوبله فارسی فوقالعادهاش) که طبعا «...دختر شیرازی» در رقابت با آن کم میآورد اما حاصل این اقتباس فیلمی سرپا و دیدنیست.
اقتباس اعلامشده نهتنها بد نیست که اصلا یک شاخه از سینمای امروز است (یادم نیست «چشموگوشبسته» منبع اقتباسش را اعلام کرده بود یا نه). اقتباس از رمان و نمایشنامه و واقعیت یا حتی فیلمهای دیگر.
سینمای آمریکا که خودش منبع الهام سینمای دنیاست، بارها فیلمهایی از اروپا و آسیا و آمریکای جنوبی را رسما بازسازی کرده، با اعلام و رعایت کپیرایت. بومی کردن اقتباس هم بحث دیگریست که «...دختر شیرازی» از این حیث کارش را درست انجام داده. فقط شاید اگر افشین هاشمی بار سنگین کارگردانی و بازیگری را نصف میکرد نتیجه بهتری برای کیفیت نهایی فیلم میداشت.