به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری برنا؛ «محمدرضا پورابراهیمی»، عضو کمیسیون اقتصادی مجلس و نماینده مجلس دهم، میهمان خبرگزاری برنا بود. او که ریاست کمیسیون اقتصادی مجلس را در این دوره در دست داشت، در دوره چهارم انتخابات ریاست خود را به «الیاس حضرتی»، نماینده مردم تهران، واگذار کرد. پورابراهیمی در مجلس نهم نیز حضور داشت و بار دیگر برای شرکت در یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی، کاندیداتوری خود را اعلام کرد.
او در گفتگوی تفصیلی با برنا پیرامون FATF، بنزین و مصوبات این کمیسیون سخن گفت.
بخش اول مصاحبه پورابراهیمی با خبرگزاری برنا را در ادامه می خوانید:
میلیاردها دلار از نفت مردم سوریه توسط گردش مالی کشورهای اروپایی، انجام شد
مهلت ایران در FATF رو به پایان است. باتوجه به اینکه FATF امر ضروری در کشور محسوب میشود و همه مبادلات بانکی کشور بسته به آن است، گویا شما مخالف FATF هستید، دلایل مخالفتتان را بگویید؟
موضوع FATF از چند منظر قابل بحث است. برخی کشورها در دنیا به دنبال اقدامی در خصوص شفافیت اطلاعات مالی هستند تا از مصادیقی که در حوزه پولهای کثیف یا منشأ اقداماتی که در این خصوص صورت میگیرد، جلوگیری کنند. فی نفسه کار ارزشمندی است که در حوزه مبادلات پولی و بانکی منشأ یک پول، منشأ کثیف تشخیص داده شود و همه با آن مقابله کنند. سالهای اخیر این موضوع در برخی از کشورهای اروپایی و برخی از کشورهای غیر اروپایی مطرح و تشکیلاتی تحت عنوان FATF، کارگروه ویژه اقدام مالی که بتواند موضوع بحث شفافیت معاملات بانکی بین کشورهای عضو را براساس ترتیباتی مشخص کند، تعریف شد. نفس این قضیه از این جهت که از ورود منابع مالی به سیستم حوزههای بانکی کشورها جلوگیری کند که منشأ آن اقداماتی مثل منابع ناشی از مواد مخدر و منابع ناشی از آدم ربایی و مصادیق شبیه است به نظرم هیچ مشکلی ندارد و قابل قبول است.
نکته دوم این است که جمهوری اسلامی ایران ده سال قبل از اینکه FATF در دنیا تکالیفی را اعمال کند به این موضوع ورود پیدا کرد. قانون مبارزه با پولشویی، قانون مبارزه با تأمین مالی تروریسم و به عبارتی ورود ایران به کنوانسیون مبارزه با پولشویی و امثال اینها نمونهها و مصادیقی از ورود جمهوری اسلامی ایران به بحث شفافیت اطلاعات مالی و اقتصادی در حوزه نظام بانکی است. اعتقادمان بر این است که اگر منابع پول پاک نباشد نه تنها از نظر تخصصی حتی از لحاظ شرعی هم اشکالات اساسی ایجاد میکند و قابل قبول نیست؛ لذا هم به لحاظ اعتقادی و هم به لحاظ مسائل تخصصی اقتصادی که موجب ناکارآمدی میشود، جمهوری اسلامی ایران در تصویب قوانین شفافیت اطلاعاتی پیش گام بوده است.
در ارتباط با عملکرد FATF نفس کار خوب است اما ابزاری برای فشار بر جمهوری اسلامی ایران در راستای منافع کشورهای استکباری است. آن چیزی که در تصویب 41 اکشن پلن مرتبط با FATF در زمان وزیر وقت اقتصاد که آن را به شکلی تأیید و تصویب و امضا کردند این است که این تعهدات باید بر اساس اصول قانون اساسی بعد از تصویب مجلس شورای اسلامی انجام میشد. اعتقادمان بر این است آن چیزی که آقای طیبنیا وزیر اقتصاد وقت امضا کرد باید از مسیر مجلس عبور میکرد گرچه او در آن زمان و بعد از آن اعلام کرد جزو اختیارات دولت بوده اما از نظر ما به هیچ عنوان جزو اختیارات دولت نبود. این موضوع بر اساس قانون اساسی جزو موافقتنامهها و تفاهمنامههای همکاری است که طبیعتا باید مجلس اول اذن آن را میداد.
از FATF در خصوص کشورها استفاده ابزاری می کنند. در ماجرای سوریه منابعی که از غارت اموال مردم سوریه و از نفت سوریه به دست آوردند توسط گروههای تکفیری به حسابهای بانکی در کشورهای همسایه واریز میشد، همه کشورهای دنیا ناظر بودند و FATF هم نگاه میکرد و جالب این است هیچکدام از آنها هیچگونه موضوعی تحت عنوان منع ورود این منابع به سیستم نظام بانکیشان و یا استفاده از آن منابع و یا موضوع شفافیت اطلاعات یا جلوگیری از آنها را دنبال نکردند. کسی نیست در دنیا که نداند طی سالهای اخیر میلیاردها دلار از نفت مردم سوریه که به غارت رفت و فروخته شد از طریق گروههای تکفیری در فرایند گردش مالی کشورهای اروپایی و کشورهای آسیایی در قالب پولشویی انجام میشد، اما خبری از FATF در این ارتباط نیست.
وقتی این ابزاری میشود برای تهدید منافع ملی کشوری پس طبیعتا باید با دقت، تجدیدنظر و بررسی کرد. گفته شده جمهوری اسلامی ایران اگر این اقدامات را انجام دهد از بلک لیست خارج میشود و در لیست عادی قرار میگیرد و بر اساس عملکردش جلو میرود. در نگاه سیاسی به همه معادلات بینالمللی با این موضوع مواجه میشویم که جمهوری اسلامی ایران به همه تعهداتش عمل میکند اما طرف مقابل اصلا و ابدا نسبت به اینکه در پاسخ این تعهدات، باید تعهدی هم بپذیرد و یا به تعهدش عمل کند را نمیپذیرد و اجرایی نمیکند. اگر FATF به عنوان شفافیت اطلاعات است، در حال حاضر شفافیت اطلاعات در اقتصاد ما بر اساس قانون وجود دارد. ما ابایی از بحث شفافیت اطلاعات نداریم زیرا در دنیا جزو کشورهایی هستیم که بیشترین اجرا و قوانین را در این خصوص داریم.
FATF یک کلمه، عبارت و مفهومی است که محتوای آن قابل قبول است اما استفاده غیرصحیح از آن میشود. من در ارتباط با این موضوع از شخص وزیر امور خارجه هم سوال کردم و گفتم اگر جمهوری اسلامی ایران، همه تعهدات را بپذیرد آیا هیچ تضمینی وجود دارد که از بلک لیست خارج شود یا اتفاق دیگری رقم میخورد. ظریف گفت، خیر هیچ تضمین و تعهدی وجود ندارد. ما با طرفهایی در مقابل مواجه هستیم که نسبت به اقدامات ما هیچ تعهدی ندارند.
اما طبق شواهد عملا مبادلات بانکیمان در این خصوص بسته میشود؟
مبادلات بانکی در دنیا مبنایش مسیری تحت عنوان خزانهداری آمریکاست. در این که آمریکاییها با جمهوری اسلامی ایران خصومت دارند، شکی نیست. دشمنی که با همه توان به دنبال نابودی جمهوری اسلامی ایران است. آمریکا رسما در سال 97 بعد از شوک ارزی اعلام میکند که ما سال 2019 را در ایران جشن میگیریم و پایان جمهوری اسلامی ایران را رسما با جسارت و وقاحت اعلام میکند، پس قطعا میخواهد رصد بر فعالیتهای مالی جمهوری اسلامی ایران را انجام دهد. رصد مالی بر اساس این رویکرد فعلی چه نتیجهای دارد؟ یعنی دسترسی به همه اطلاعات و منابع مالی نظام جمهوری اسلامی ایران. شاید شما مطرح کنید که خب چکار کنیم؟ اخیرا وقتی موضوع سوئیفت مطرح میشد، شما دیدید که روس ها آمدند، ورود کردند به یک فرایند جدید تحت عنوان سوئیفت روسی. در صورت به عضویت در نیامدن، شاید در یک بازه زمانی کوتاه به دلیل سلطه نظام مالی که توسط آمریکاییها بر دنیا وجود دارد، در محدودیت باشیم امادر میان مدت وبلندمدت همکاری قابل قبولی وجود دارد.
در ارتباط با بحثهای بینالمللی در دنیا با یک ارز غالب روبرو هستیم و آن دلار است. دلار، ابزاری است برای فشار بر کشورهای دیگر مثل جمهوری اسلامی ایران که در سالهای اخیر تجربه کردیم. کشورهای بزرگی مثل چین، روسیه و هند و امثال اینها و برزیل مسیر حرکت را از ارز غالب به ارزهای منطقهای و معین تبدیل کردند، سوئیفتی را تعیین کردند که بتوانند از طریق آن مبادلاتشان را انجام دهند. اگر بخواهیم مسیرمان را از کانال مالی که امروز دست دشمن است و کشورهای اروپایی هم که کمتر از آمریکاییها نیستند و ادعای دوستی غیر منطقی با جمهوری اسلامی ایران دارند جدا کنیم، باید به دنبال راهکاری باشیم که با شرکای اقتصادی مان که تقریبا کشورهای مهمی در دنیا هستند امثال چین و روسیه این مسیر حرکت برای کوتاه مدت و برای بلند مدت، شکل گیرد. جریان جدا شدن از سیطره دلار امروز در دنیا کلید خورده نه توسط ایران بلکه توسط چین، روسیه و هند کلید خورده است.
حال همه تعهدات FATF را بپذیریم تحریمها را میخواهید چهکار کنید؟ تحریمها که اجازه نمیدهند نقل و انتقال انجام دهید. شما که به صورت عادی هم نمیتوانید این کار را کنید اصلا مفهموم آن یعنی چه؟ کجا شما اجازه دارید این کار را انجام دهید؟ اصلا این به سخره گرفتن ملت ایران است که شما FATF را بپذیرید اما تحریمها سر جایش باشد. اصلا اینها دو بال کنار هم هستند. مگر میشود ما تحریم باشیم و بعد بگوییم ما FATF را پذیرفتیم؟ این موضوع میتواند مبنایی باشد برای اینکه تکلیفمان را با تحریمها روشن کنیم. در برجام تعهدات طرف مقابلمان چه بود؟ ما که به همه تعهدات هستهایمان عمل کردیم در مقابل چرا آنها از برجام خارج شدند؟ مگر مکلف به انجام نبودند؟
شما فکر کنید اگر همه اکشن پلنهای FATF را مثلا جمهوری اسلامی ایران، بپذیرد از فردا مراودات بانکی ما حل میشود؟ اصلا این خبرها نیست!
شما میگویید تحریمها؛ ما توسط آمریکا تحریم هستیم اما کشورهایی که عضو معاهده FATF هستند خودشان اعلام کردند در صورتی که ما عضو FATF نشویم، ایران نه تنها از طرف آمریکا بلکه از سوی همه کشورها که عضو FATF هستند تحریم و تحت تعقیب قرار میگیرد؟
کشورهایی که در شرایط کنونی به ما خدمات مالی میدهند، نام ببرید که اگر FATF را بپذیریم خدماتشان را استمرار میدهند؟ خدمتی به ما نمیدهند؛ یک دلار انگلیسیها برای ما جابجا نمیکنند.
چین و روسیه چه می شود؟
ما میتوانیم با اینها تفاهمنامه مشترک داشته باشیم و نیازی به FATF نیست. ما با آنها حاضریم هرگونه تفاهمنامه داشته باشیم. ما با روسیه میبندیم و با چین هم میبندیم. ما مشکلی نداریم با آنها و میتوانیم اصلا سهجانبه تفاهمنامه ببندیم. یک سوئیفت تعریف کنیم و یک شکلی از مراودات تعریف کنیم جای اینکه FATF باشد.
شما فکر میکنید بعد از این چین و روسیه با ما همکاری میکنند؟ یعنی شما این چشمانداز را دارید که ما همکاری چین و روسیه را در صورتی که به FATF نپیوندیم، داشته باشیم؟
دو موضوع را از هم جدا کنیم. اصلا امروز همه 41 اکشن پلن FATF را بپذیریم اما تحریمها اجازه نمیدهد. همین الان اجازه جابه جایی یک دلار را نمیدهند با اینکه در بلک لیست نیستیم. تصمیم دارند، ما را در بلک لیست بگذارند و بعد خارج کنند و بعد از این قضیه بیایند ما را به عنوان عضو قرار دهند. الان اگر جمهوری اسلامی ایران از خدمات خود نمیتواند استفاده کند، چه الزامی دارد که به آن بپیوندد؟
در صورت نپیوستن شرایط از این سختتر نمیشود؟
نه اصلا این ابزاری است که جمهوری اسلامی ایران از منافع خودش دفاع کند. بگوید ما FATF را پذیرفتیم. بعد مراودات ما انجام میشود؟
یعنی شما میگویید FATF یک موضوع سیاسی است؟
بله صد در صد شکی نیست.
اما همه میگویند این موضوع کاملا فنی است و همه نقطه نظرات در جلسه فنی بیان می شود؟
مسئله فنی از نگاه محتوایی است و از نظر عملکردی کاملا سیاسی است. FATF کجا به عربستان و ترکیه در خصوص پولشویی تذکر داده است؟ منابع پولی که داعشیها سالهای اخیر به اروپا بردند، مشخص شد؟
خیر. FATF سامانه اطلاعاتیاش را میتواند با کشورهای دیگر لینک بدهد تا آنها بتوانند تراکنشهای مالی را رصد کنند و لینک ارتباطی بگیرند. در ایران بابت شفافیت نگران نیستیم بابت بدعهدی طرفهای مقابلمان نگران هستیم. اوج آن برجام است. از برجام که تعهدی بالاتری نیست. FATF نسبت به برجام تعهد پائینتری است. چه اتفاقی افتاد؟ یکی از بندهای آن را عملی کردند؟ SPV را عملی کردند؟ اینستکس را عملیاتی کردند؟ چکار کردند؟ حتی اجازه ورود دارو را هم ندادند. الان میگویند دارو جزو تحریمها نیست، دروغ میگویند. این سادهلوحانه است که ما فکر کنیم موضوع FATF یک موضوع در راستای شفافیت است. بله محتوایش این است. ما زودتر از این که، اینها بگویند قوانین را خودمان 10 سال قبل از اینکه FATF تشکیل شود در ایران تصویب و اجرایی کردیم، پایش هم ایستادیم و اعتقاد هم به آن داریم نه قانونی بلکه شرعی. طرفهای مقابل ما چه؟ آنها به اینها اعتقاد دارند؟ به پولهایی که از این طرف و آن طرف دنیا در قالب پولشویی جابجا میشود، اعتقاد دارند؟
اما کشورهایی مثل لبنان هم عضو آن هستند؟
هر کشوری میتواند باشد یا نباشد، ما راجع به جمهوری اسلامی ایران صحبت میکنیم. مراودات ایران با کشورهای دیگری که شرکای اصلی هستند مثل چین، هند و روسیه میتواند در غالب شفافیت اطلاعات مالی، استمرار یابد و مدلهای جدیدی در مراودات اقتصادی و بانکی داشته باشیم اما تا زمانی که شما حتی به FATF بپیوندید و از آن نتیجهای نگیرید پیوستن به آن به صلاح کشور نیست.
فکر میکنید بعد از نپیوستن به FATF و در لیست سیاه قرار گرفتن ایران چه سرنوشتی دارد؟
وقتی ایران نمیتواند یک دلار مبادله کند سرنوشت آن که از این بدتر نمیشود. چه اتفاقی میافتد؟ ما کشورهای طرفمان چین و روسیه و امثال اینها هستند.
فکر میکنید چین و روسیه کنار ایران میمانند؟
کنار ایران در مراودات خودمان هستند.
یعنی در همین مراودات هم فکر میکنید کنار ایران میمانند؟
100% ما میتوانیم با آنها توافق کنیم.
اما خود روسیه تأکید داشته برای همکاری، باید ایران عضو FATF شود؟
بله آنها توصیه میکنند. توصیه روسیه که مبنای منافع ملی ما نیست. ما توصیه روسیه را میشنویم ولی منافع ملی ما از توصیه روسیه، مهمتر است.
مریدا در دولت قبل به تصویب رسید که خود همین مریدا، یکی از پیچیدهترین کنوانسیونهاست یعنی از CFT و پالرمو پیچیدهتر است اما به تصویب رسید؟
مجمع تشخیص، تصمیم خود را که اعلام کند همه نظام جمهوری اسلامی ایران بر اساس قوانین و مقررات آن را اجرا می کنند.
هرچه در دولت قبل به تصویب رسیده قابلیت اجرایی دارد. آن چیزی که الان داریم میگوئیم و آن چیزی که الان در مجمع هست، در نهایت درباره آن مجمع تصمیم میگیرد. قانون اساسی اجازه داده تا اختلافات میان مجلس و شورای نگهبان توسط مجمع رسیدگی شود. مجمع هر تصمیمی بگیرد بر اساس قانون اساسی قابلیت اجرایی دارد. من نظر خودم را بیان کردم.
چرا مجلس اجازه نداد دولت قیمت بنزین را به صورت پلکانی افزایش دهد؟ چرا تثبیت قیمتها در مجلس هفتم تصویب شد؟
فکر میکنم مجلسیهای آن روز باید جواب دهند که چرا این تصمیم را گرفتند. اما به نظرم اگر به صورت تدریجی افزایش قیمت صورت میگرفت خیلی به نفع کشور بود. من صحبت شما را قبول دارم. حالا چه صلاحدیدی در آن مجلس و آن زمان وجود داشته که مجلس آن روز تصمیم گرفته که سیاست تثبیت قیمت را در پیش بگیرد، اطلاع ندارم. یکی از اشکالاتی که در مجالس مختلف و مجالس نهم و دهم که حداقل بنده از نزدیک با مجموعه فعالیتها در ارتباط بودم این است که برخی منافع کوتاه مدت را مبنا قرار داده و منافع بلند مدت را فدای منافع کوتاه مدت می کنند. سیاست تثبیت قیمت که شما به آن اشاره کردید، شاید هدفش این بوده که در کوتاه مدت آثار تورمی ناشی از این سیاست، جامعه را دچار التهاب خاص نکند فارغ از اینکه خواسته یا ناخواسته در جای دیگر خودش را نشان میدهد و آن التهاب چند برابر در یک بازه زمانی بلند مدت، شکل میگیرد. طبق روال دولتها، در دوره اول سیاست سرکوب را اعمال و در دوره دوم از اواسطش رها میکنند و بعد، همه آن سیاستها تبدیل میشود به سیاستهایی که به شکلی رویکرد تحلیلی دارد که با سیاستهای سرکوب قیمتی متفاوت است.
دلایل آنکه عقبه ذهنی نمایندگان چه بوده را نمیدانم. ولی تصور خودم این است که اگر رویکرد سیاست تدریجی را اعمال میکردیم شاید این شوکها و تنشهای اقتصادی در سالهای بعد چه در قیمتهای انرژی و چه در ارز و امثال اینها، نمیدیدیم.
دولت مجوز افزایش قیمت بنزین را داشت
چرا مجلس دهم این اجازه را به دولت نداد که به صورت پلکانی قیمت نفت افزایش یابد. طبق صحبتهای نوبخت در بودجه 96 این پیشنهاد داده و مخالفت صورت میگیرد. سال 97 هم این پیشنهاد داده میشود اما به خاطر شرایط و صلاحدید این اتفاق رخ نمیدهد و در بودجه 98 به یک باره قیمت بنزین، 3 برابر میشود؟
از سال 89 که بحث اجرای قانون هدفمندی یارانهها مطرح شد در خود قانون اجازه به دولت داده شد که قیمت بنزین را افزایش دهد.
اما با دولت مخالفت صورت میگیرد؟
خیر. دولت میتوانست در قالب بودجه افزایش قیمت بنزین را بیاورد و نظر مجلس را بگیرد و یا میتوانست خودش اجرا کند. در بخش مربوط به بنزین اصلا نیاز به تصمیم سران قوا نبود. برای افزایش قیمت بنزین اختیارات قانونی داده شده است. فردی که در حوزه قانون کار میکند حتما این بحث من را میپذیرد که موضوعی تحت عنوان ممنوعیت برای دولت وجود نداشت. این موضوع اختیار قانونی دولت بوده و دولت میتوانسته براساس قانون هدفمندی که سال های قبل در مجالس قبلی تصویب شده بود اعمال کند و عددهایش را هم در ردیف بودجه ببینید.
در دولت قبل تقریبا به قیمتهای منطقهای رسیدیم اما چه اتفاقی افتاد که دوباره عقب افتادیم؟ یعنی اگر دولت و دولتهای آینده مدیریت مرتبط با حوزه سیاست های ارزی را در کشور به نحوی دنبال نکنند و ارزش پول ملی به صورت مستمر در قالب یک شوک کاهش پیدا کند، همه زحمات در موضوع هدفمندی و افزایش تدریجی در این بازه زمانی بهم میخورد.
در سال 90 میانگین نرخ برابری ارز تقریبا 1000 تومان بود. عددهای مختلف با میانگین قیمت بنزین در کشوری متفاوت، اگر حدود 700، 800 تومان بنزین را قرار دهیم یا برسیم به قیمت هزار تومان آهسته به قیمتهای منطقهای نزدیک میشدیم. در سال 91 با یک شوک ارزی در اقتصاد کشور مواجه شدیم و در سال 92 برابری ارزش پول ملی ما که در سال قبل هر دلار هزار تومان بوده تبدل می شود به هر دلار 3 هزار و 500 تومان. در مفهوم ساده اگر بخواهیم به 80 سنت برسیم باید بنزین را به دوبرابر یا 3 برابر قیمت سال گذشته می رساندیم. این ریشهاش حرکت تدریجی نیست ریشهاش در کاهش ارزش پول ملی و شوک ارزی و عدم وجود سیاستهایی که در حوزه اقتصادی بابت بینظمی دولت اتفاق افتاد.
حال شاید شما بگوئید چه چیزی باعث میشود شوک ارزی اتفاق بیفتد. به عنوان مثال حجم نقدینگی در اقتصاد، یکی از عوامل است، حجم نقدینگی بر تورم اثر می گذارد و اثر تورمی نیز باعث کاهش برابری واحد پول ما در مقابل ارزهای خارجی میشود، اینها سلسلهوار به هم مرتبط هستند.
اگر قیمت بنزین را درسال ۹۷ با دلار سه هزار و خورده ای می خواستیم به قیمت منطقه ای ۷۰، ۸۰ سنت برسانیم برابر قیمت تعیین شده امروز بود. در صورتی که الان اگر میانگین دلار را 12 هزار تومان بگیریم قیمت بنزین را 70 سنت در نظر بگیریم، خیلی عدد بالاتری میشود.
حالا اگر شوک ارزی بعدی بیاید چه اتفاقی میافتد؟ ماجرای ما تغییر تدریجی قیمت حامل انرژی نیست ماجرای ما این است که به دلیل شوکهای ارزی، پیاپی همه زحمات ما در حوزه مدیریت قیمت حاملهای انرژی در کشور، به واسطه شوک ارزی از بین می رود و باید جلوی این موضوع را بگیریم.
دولت قبل در بحث شوک ارزی بیان کرد در توازن با بانک مرکزی، این تاثیر ارز را به عنوان درآمد دولت شناسایی کنیم، یعنی ما بالتفاوت ناشی از نرخ ارز قبل از شوک ارزی و بعد از شوک ارزی را به عنوان درامد بدانیم که اشتباه است چه کسی گفته چنین کاری کنیم؟ ما بند «ب» ماده 36 قانون پولی بانکی را اصلاح کردیم. دولتی که مابالتفاوت شوک ارز را درآمد شناسایی کند، به جای اینکه بابت سیاستهایش تنبیه شود تشویق میشود، یعنی شوکی وارد کرده و آثار تورمی آن به شدت معیشت و درآمد مردم را تحت تأثیر قرار داده، ارزش پول ملی کاهش و تورم، افزایش پیدا کرده است. وقتی پول ملی یک سوم میشود یعنی تورم 300 درصد است و قدرت خرید به یک سوم کاهش پیدا کرده و بجای اینکه دولت با سیاستهایش تنبیه شود، مورد تشویق قرار می گیرد.
دولت فعلی که روی کار آمد با اینکه قبل از استقرار در مخالفت با این مقوله اقتصادی بود، اما بعد خودشان حامی این جریان شدند و در یکی از تبصرههای قانون بودجه سال 95 این را قرار دادند. سال 96 اصرار کردند و 2 بار مجلس آن را رد کرد و بار سوم در مجلس تصویب شد. اگر این سیاست ادامه پیدا کند، مفهوم سادهاش این است که دولتها منتظر می مانند تا شوک ارزی اتفاق بیافتد و بعد میگویند، مابه التفاوت درآمد را هم به ما بدهید. این جفا به کشور است و خطای راهبردی در حوزه اقتصادی محسوب میشود.
با ارز 12، 13 هزار تومان اگر بخواهیم به قیمت جهانی بنزین برسیم چه کار باید کنیم؟ اصلا جامعه کشش این را دارد که قیمت بنزین را بخواهیم تغییر دهیم با همین مقداری که اتفاق افتاده مخالفش بودیم و اساسا قبول نداشتیم. اعتقادم در بحث افزایش قیمت در سال گذشته عدم تغییر بود. گزارشی را در آن زمان در زمستان سال 97 در جلسه سران قوا ارائه کردم و قبل از جلسه هم در گزارش کمیته فرعی سران قوا که بدون حضور روسای قوه، برگزار میشود که همه اعضا هستند بحث کردیم. مدل ما عدم افزایش قیمت و بحث عوارض بود. ریز اطلاعاتش را هم آوردیم و برایش 2 الی 3 ماه زحمت کشیدیم. قرار شد در جلسه سران قوا نهایتا مطرح کنیم. طرح درآمد زیادی برای دولت به همراه نداشت اما ساماندهی جدی ایجاد و مدیریت مصرف سوخت را برای حوزه حمل و نقل عمومی، تعریف میکرد. همچنین مازاد مصرف را با جدول پلکانی بدست میآورد چیزی که در مصرف برق نسبت به آن اتخاذ تصمیم کردیم، اما دولت با آن مخالفت کرد.
دولت به صورت قانونی می توانست قیمت بنزین را افزایش دهد اما دلیل مخالف ما با افزایش قیمت، این بود که کشور در سال 97 با شوک ارزی روبرو بوده و آثار تورمیاش به شدت معیشت مردم را تحت تأثیر قرار داده است. تحمل یک تورم جدید در اقتصاد کشور قطعا قابل قبول نبود. ما از روز اول مخالف بودیم. علی رغم این دولت تصمیم گرفت همان عدد هزار و 500 تومان و 3 هزار تومانی که اعلام کرد را اجرایی کند. همین عددی هم که اعلام کرده در مقایسه با فوب خلیج فارس بخواهید محاسبه کنید، تفاوت را دارد. برای رفتن به سمت قیمتهای منطقهای باید ریشه را که نرخ ارز است، مدیریت کنیم. اگر آن را مدیریت نکنیم این ماجرا مثل جریان مارپله میشود یعنی زحمت میکشیم 4 سال میآییم سیاستها را اعمال میکنیم، تدریجی میرویم و میرسیم به جایی که شوک ارزی دوباره ما را پائین میآورد و همه دوباره از اول باید شروع کنیم.
تحریمها چقدر در تورم و شوک ارزی که گفتید نقش داشت؟
قطعا تحریمها در اقتصاد ایران اثرگذار بود. اگر کسی میگوید تحریمها اثرگذار نبوده به نظرم حرف کارشناسی نزده است. اما سهم تحریمها به میزان مقاومسازی اقتصادی ایران تعریف میشود، یعنی هرچه ما در حوزه سیاستهای اقتصادی قویتر، مقاومتر و توانمندتر عمل کنیم میزان تأثیرپذیری کاهش پیدا میکند. در بیانیه گام دوم انقلاب، مقام معظم رهبری در سر فصل حوزه اقتصادی عبارت بسیار مهمی را اشاره کردند و آن هم این بود؛ دو عامل در حوزه اقتصادی اثرگذار بوده است، اول تحریمها. دقیقا مقام معظم رهبری به همین نکته اشاره میکنند و دوم موضوعات داخلی که بحث ضعفهای مدیریتی و ساختارهای اقتصادی است. عبارتی که رهبری از آن نام میبرند این است که هر مقدار که در حوزه داخلی توانمندسازی، اصلاح ساختار و ضعف مدیریتی را پوشش دهیم اثر تحریمها به حداقل و حتی در جایی به صفر میرسد اما اگر ما برعکس عمل کردیم و گل به خودی زدیم، اثر تحریمها اگر 100 است به 2 برابر تبدیلش کردیم.
اعتقادم این است تحریم ها در اقتصاد اثرگذار بوده اما سهم این اثرگذاری نسبت به عامل داخلی بسیار ناچیز بوده است. آنجایی که حرکت دولت در اقتصاد ضعیف عمل شده اثر تحریم چند برابر شده است آنجایی که قوی عمل کردیم اثر تحریم به حداقل رسیده است. مثل یک تهاجم نظامی است. اگر به دشمن کد دادیم و در مسیر حرکت، کاری کردیم که دشمن مسیر را شناسایی کند ما ناکامیمان در مقابل دشمن بیشتر می شود. هرجا هم بر اساس قواعد تخصصی و حرفهای عمل کردیم اقدام دشمن علیه ما کمترین آثار را داشته است. نمونهاش را در جنگ هم دیدیم. در جنگ اقتصادی هم همین است. مسیر تحریمها در اقتصاد ما به میزان حرکت ما در راستای سیاستهای اقتصاد مقاومتی است. این اعتقاد من است.
نمایندگان بعد از نارضایتیهای مردم، درباره افزایش قیمت بنزین اظهار بیاطلاعی میکردند که خبر نداشتیم و از طرفی رئیس مجلس بیان کرد در جلسه غیرعلنی مجلس این موضوع مطرح شد. این شائبه در ذهن مردم بوجود آمد که اظهار بیاطلاعی برخی از نمایندگان از افزایش قیمت بنزین به خاطر این است که میخواهند از مسئولیتهای بعدی که کنترل بازار است شانه خالی کنند. آیا واقعا این طور بود؟ نمایندگان به یک باره از افزایش قیمت بنزین مطلع شدند؟
نکته اول اینکه دولت بر اساس قانونی که در سال 1389 در قالب قانون هدفمندی یارانهها اجرایی شد و در مجالس قبل طراحی و تصویب شد اختیار افزایش قیمت انرژی را داشت. بدون اینکه از مجلس مجوز بگیرد این موضوع قانونی بود. اما باید در بودجه میآمد و اعداد و ارقامش را بودجه تعریف میکرد.
نکته بعدی این بود در زمانی که بحث افزایش قیمت بنزین مطرح شد، در تابستان شخص لاریجانی به عنوان رئیس مجلس، این موضوع را در جلسه غیرعلنی مطرح کرد. در آن جلسه مباحث مختلفی مطرح و مشروح مذاکرات هم به صورت محرمانه موجود است. لاریجانی خطاب به نمایندگان گفت، اگر بخواهیم تغییری در بنزین انجام دهیم نظر شما چیست، من به صورت استمزاجی (رای مشورتی) سوال و چند روش مطرح میکنم. یکی از روشها این بود که قیمت دو نرخی داشته باشیم، یک نرخ سهمیهای و یک نرخ آزاد که رأی بسیار پایینی آورد یعنی در اصل رأی نیاورد. گفتند اجازه دهید با روش دوم رأی گیری کنیم یک نرخ داشته باشیم، نرخ فعلی تبدیل شود به نرخ بعدی که نه دو نرخی باشد نه نرخ فعلی باشد این را هم رأی گیری کردند و باز رأی نیاورد. حالت سوم گفتند ترکیبی از این و آن و حالتهای مختلف، رای گیری شد هیچ کدام از اینها در ان جلسه غیرعلنی رأی نیاورد. در انتهای بحث لاریجانی گفت، من وضعیت موجود را با کارت سوخت رأی گیری میکنم و یک رأی بسیار بالایی آورد. یعنی نمایندگان در مجلس نظر مشورتی خود در ارتباط با این موضوع را به لاریجانی اعلام کردند.
اینکه لاریجانی بر اساس این نظر مشورتی، تصمیم متفاوتی گرفت باید خودشان توضیح دهد که چه اتفاقی افتاده است. در ارتباط با تصمیمی که بعد از این موضوع اتخاذ شد تصور نمایندگان این بود که رئیس مجلس به این نظر مشورتی استناد میکند، به موضوع بحث تغییر تدریجی قیمت اعتقاد داشتیم هنوز هم داریم اما به عنوان فردی که سالها در حوزه اقتصادی کار کردم و الان به عنوان یکی از اعضای هیات علمی دانشگاه تهران و معلم دانشگاه هستم کشوری که با یک شوک ارزی در سال 97 روبرو شده است، تصمیم بر این قضیه که مجددا تورمی به واسطه تغییر قیمت حامل انرژی اتفاق بیفتد به هیچ عنوان به صلاح کشور نبود.