خبرگزاری برنالرستان - گروه سیاسی : سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در حملات تروریستی آمریکا در فرودگاه بغداد به شهادت رسید.
همزمان با اعلام شهادت او موج عمیقی از تاثر و تالم مردم ایران و حتی بسیاری از مردم منطقه را فرا گرفت.
در جای جای ایران مردم به خیابانها ریخته و در سوگ او اشک ریختند و عزاداری کردند و به احتمال فراوان مراسم تشییع جنازه او یکی از باشکوهترین مراسم تاریخ ایران با حضوری میلیونی خواهد بود. تا جایی که حافظهام یاری می کند کمتر فرمانده نظامیای در دنیا با این میزان از محبوبیت بخاطر دارم.
اما راز این محبوبیت مردمی سردار در چیست؟!! کافی است برخی سخنان ایشان را با همقطارانش مقایسه کنید تا به راز این محبوبیت پی ببرید.
در حالی که بسیاری از فرماندهان نظامی کشور درگیر رقابتهای جناحی شده و مدام علیه این و آن موضع گیری می کنند، سردار شهید خصوصا از وقتی به مبارزه با داعش و تروریسم تکفیری در خارج از مرزهای ایران پرداخت، هیچگاه وارد رقابتها و درگیریهای جناحی و سیاسی نشد. ذکر چندین نقل قول از ایشان به خوبی نشانگر این بیطرفی است:
هر کس با مریدهای خودش است، هر مداحی با مریدهای خودش، اصلاح طلب با اصلاح طلب، اصولگرا با اصولگرا.... پس چه چیزی را می خواهید حفظ کنید...
نمی شود که حزبالهی فقط با حزب الهی رابطه داشته باشد. رابطه حزب الهی با کسی که کمتر دیندار است موضوعیت دارد و اتفاقا باید تقویت شود...
آن دختر کمحجاب هم دختر من و شماست. دختر جامعه ماست...نباید مدام به این وآن حمله کرد که این بی حجاب است، آن باححاب است، این اصلاح طلب است، آن اصولگرا ست....
و دهها نمونه دیگر از این قبیل سخنان که نشانگر بینش بالای سردار بود. شهید سلیمانی در منازعات داخلی قدرت شرکت نمی کرد و همیشه به وظیفه اصلی خود که دفاع از وطن در خارج از مرزهای کشور بود، می پرداخت.
او در سیاست داخلی دخالت نمی کرد و هیچگاه علیه مردم موضع گیری نکرد. بیش از آنکه در شهر و در خانه های آنچنانی باشد، در کوه ها و بیابانهای خاورمیانه بود.
نه فعالیت اقتصادی انجام می داد و نه فرزندانش را خارج از کشور فرستاد. تا لحظه شهادت خود و خانوادهاش در ایران باقی ماندند.
سردار به معنای واقعی کلمه ملی بود و در هیچ دسته سیاسیای جا نمی گرفت.
دارای روابط شخصی و دوستانه ای با بسیاری از فرماندهان گروههای نظامی منطقه، روسای قبایل، ایزدیها، سنیها، مسیحیان، علویان و سیاستمداران پرنفوذ منطقهای بود و بسیاری از مسائل و بن بستهای سیاسی کشورهای واقع در هلال شیعی را از طریق روابط شخصیاش با افراد بانفوذ این کشورها حل و فصل می کرد.
هم کهنهسربازی کارآزموده بود و هم مذاکره کنندهای چیره دست که هم راه جنگیدن را بلد بود و هم راه صلح و دیپلماسی. او کسی بود که فارغ از قومیت و مذهب، برای امنیت مردم منطقه می جنگید و این اواخر اعتقاد داشت که بخاطر انسانیت می جنگد.
برای او امنیت شیعیان و همان اندازه اهمیت داشت که امنیت سنی ها، ایزدیها و مسیحیان. همان اندازه که امنیت قبایل عرب برایش مهم بود، امنیت کردها هم مهم بود و زمانی که داعش به اقلیم کردستان عراق حمله کرد و تمام متحدین این اقلیم از جمله آمریکا مشغول سبک- سنگین کردن حضور یا عدم حضور خود در اقلیم بودند، سردار بدون هیچ چشم داشتی اولین کسی بود که با همرزمانش در آنجا حضور یافته و از امنیت اقلیم دفاع کرد. می توان به دیگاههای سیاست سردار نقد داشت.
می توان منتقد او بود. می توان حتی مخالف او بود. ولی نمی توان به او احترام نگذاشت. مردی که در کوهها و بیابانهای خاورمیانه دنبال شهادت می گشت.
مردی که در قالب هیچ یک از دستهجات سیاسی نمی گنجید و به معنای واقعی کلمه "سردار ملی" بود.با همه نیروهای سیاسی کشور و حتی نیروهای متکثر خارج از کشور در منطقه روابطی حسنه داشت و مورد احترام همه بود.
طبیعتا ممکن است برخیها در داخل یا خارج از مرگ او متاثر نباشند اما تهوعآورتر از همه سلطنت طلبان و مجاهدین و خارج نشینانی هستند که بیصبرانه منتظر شروع جنگ و حکومت بر ویرانههای ایران هستند.
شهریار فرجی نصیری
دکترای علوم سیاسی