به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری برنا؛ متن کامل مصاحبه «حجتالاسلام مسیح مهاجری»، مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی، با خبرگزاری برنا به شرح زیر است:
آیت الله هاشمی بیشترین عدد را در معرض، رای مردم قرار گرفتن دارد
*مرحوم هاشمی رفسنجانی در اکثر انتخابات جمهوری اسلامی اعم از ریاست جمهوری، مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی شرکت میکردند، به نظر شما این روحیه ایشان ناشی از چه بود؟
آیتالله هاشمی رفسنجانی به حق مردم اعتقاد داشت و از جمله کسانی بود که معتقد به حق انتخاب مردم در تعیین حکمران بود. در واقع برخی خود را ذیحق و مردم را هیچکاره میدانند اما ایشان معتقد بود باید مردم بپذیرند و قبول داشته باشند به همین دلیل همیشه خود را در معرض رای مردم میگذاشت.
آیتالله هاشمی رفسنجانی هم به دلیل سوابق مبارزاتی و هم به دلیل بینیازی به مادیات و مقام به خود اعتماد داشت و مدام خود را در معرض رای مردم میگذاشت که اگر مردم خواستند، باشد و اگر نخواستند، کنار باشد لذا به اینکه حتما در یک سِمتی باشد، اهمیت نمیداد. بر همین اساس هیچوقت بدون نظر و رای مردم در هیچکاری حضور نداشت. در هر سمتی از قبیل ریاست جمهوری، ریاست مجلس و عضویت در مجلس خبرگان رهبری، به دنبال این بود که نظر مردم را داشته باشد. در نظام جمهوری اسلامی کسی که بیشترین عدد در معرض رای قرار گرفتن را دارد، آیتالله هاشمی رفسنجانی است.
مرحوم هاشمی بنای درگیری و دعوا در مجلس ششم نداشت/ در مجلس ششم تقلب شد
*ایشان گاهی به نتایج انتخابات معترض میشد؛ به عنوان مثال در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 که رقیب محمود احمدینژاد بود و یا در مجلس ششم که در تهران نفر سیام شد و در نهایت نسبت به انتخابات پرسروصدای سال 88، این اعتراضات نسبت به نتایج انتخابات بر چه اساسی صورت میگرفت؟
ایشان همان زمان به چرایی این قضیه پاسخ داد. آیتالله هاشمی رفسنجانی معتقد بود به شکلهای مختلف تقلب صورت گرفته است. یکی از شکلهای تقلب این است که در رای دست برده باشند و شکل دیگر این است که اقداماتی از قبیل تطمیع، تحریک، تبلیغات سوء علیه یک نفر و غیره در جهت دادن به دیدگاه و رای مردم انجام دهند. این اقدامات در سال 84 و مجلس ششم به وفور صورت گرفت. نکته مهم این است که آیتالله هاشمی رفسنجانی حرف خود را میزد، کما اینکه در سال 84 این کار را کرد و اعلام کرد این انتخابات را قبول ندارم اما به خاطر مصالح نظام و اینکه در اینجا کسی نیست به این مسئله رسیدگی کند موضوع را به خدا واگذار میکنم، صرف نظر میکنم و کنار میروم. بعد از کنارهگیری بیانیهای داد که باید به این صورت تحلیل شود حضور و شرکت آیتالله هاشمی رفسنجانی در انتخابات به این دلیل بود که خود را در معرض رای مردم بگذارد و برای قدرت نبود چراکه ایشان شیفته خدمت بود. بنابراین وقتی چنین موانعی را دید که اجازه نمیدهند خدمت کند خود را معاف دید و با این تلقی که رفع تکلیف شده است، کنار رفت. در مجلس ششم هم نظیر این اتفاق افتاد. در این مجلس بعد از اعتراض آیتالله هاشمی رفسنجانی، دستور بازشماری داده شد، بر همین اساس یک سوم صندوقها را که بازشماری کردند در نتیجه ایشان از نفر سیام به بیستم رسید همین که روشن شد تقلبی صورت گرفته و آراء جا به جا شده است با آنکه آقای هاشمی میتوانست به مجلس ششم برود اما گفت لزومی ندارد بیشتر از این رایها بازشماری شود. لذا به مجلس ششم نرفت و با صدور بیانیهای کنار کشید. در آن زمان قبل از اینکه بیانیه را بدهند با ایشان صحبت کردم؛ احساس آیتالله هاشمی رفسنجانی این بود کسانی که در آن زمان هم در قدرت بودند و میخواستند مجلس ششم را در قبضه خود داشته باشند از اول انتخابات مجلس ششم بنا را بر این گذاشته بودند که با ایشان رفتار خاصی صورت بگیرد. آقای هاشمی بنای درگیری و دعوا نداشت و با وجود اینکه میتوانست بماند و در مجلس قدرتمند باشد اما کنار رفت تا به شکل دیگری خدمت کند و از این قبیل دعواها دور باشد.
اصلاح طلبان به اشتباه خود پی بردند و به سمت مرحوم هاشمی برگشتند
*چه اتفاقی افتاد که آیتالله هاشمی رفسنجانی با گذشت زمان به همان جناح نزدیک شد؟
اصلاحطلبان زمانی که قدرت را در دست داشتند به دلیل تشنگی قدرت یک اشتباه بزرگ تاریخی کردند. آنها فکر میکردند افرادی مانند هاشمی رفسنجانی را باید حذف کنند تا بهتر بتوانند سوار اسب قدرت شوند. اما این اشتباه بود چراکه فکر نکرده بودند ایشان نفوذ زیادی میان مردم دارد و به خوبی میتواند به هرکسی که بخواهد کاری برای مردم در کشور انجام دهد، کمک کند. البته افرادی که این رفتار را با آقای هاشمی کردند دنبال خدمت به مردم و کشور نبودند بلکه به دنبال خدمت به خودشان بودند. لذا همین اشتباه منجر به ایجاد فاصله شد و آن برگشتی که اشاره کردید به این دلیل نبود که آیتالله هاشمی رفسنجانی برگشته باشد بلکه اصلاحطلبان پی بردند، اشتباه بزرگی کردند و خود را به آقای هاشمی نزدیک کردند.
امام (ره) به آیت الله هاشمی خیلی علاقمند بود
*نفوذ سیاسی یکی از تواناییهای مرحوم آیتالله بود و همواره تحلیلگران میگویند نفوذ ایشان به قدری بوده که میتوانست میان آقایان ناطقنوری، خاتمی، روحانی و در مجموع بین دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا ارتباط و تعامل ایجاد کنند، این توانایی را مرحوم آیتالله چگونه بهدست آورده بود؟
آقای هاشمی رفسنجانی سابقه مبارزاتی قوی داشت. به این ترتیب که نیمی از عمر خود را درحال مبارزه بود. هم نوع مبارزه و هم شکنجههایی که شده بود در بالاترین سطح قرار داشت. دوم اینکه به دلیل صداقت، هوشمندی، اخلاص و خدماتی زیادی که به انقلاب و نظام کرده بود، امام (ره) به ایشان خیلی علاقمند بود. در سال 58 که آقای هاشمی ترور شد امام(ره) بیانیهای با تعبیراتی نظیر هاشمی زنده است تا نهضت زنده است، صادر کرد که در مورد هیچکس آن تعبیرات را به کار نبرده بود، همچنین در این بیانیه هاشمی، مدرس زمان تلقی شد. امام (ره) همیشه علاقه خود را به ایشان نشان میداد. حتی زمانی که آقای هاشمی به عنوان ماموریت از طرف امام به جبهه میرفتند و همینطور زمانی که جانشین فرمانده کل قوا بودند امام (ره) دستور میداد برای سلامتی ایشان گوسفند قربانی کنند. این موارد در میان مردم مطرح شده بود و همگی خبر داشتند. موضعگیریهای آقای هاشمی و سابقه مدیریتشان در مجلس شورای اسلامی و در دوران ریاست جمهوری نشان داد فرد قوی، خالص و خدوم است. لذا همه این موارد باعث شده بود خیلی مردم به ایشان علاقمند شوند و این نفوذ و قدرت باعث شده بود ایشان بتواند در خیلی از موارد با همه مشکلات مقابله کند.
آیت الله هاشمی نمیخواست جنگ بیهوده ادامه داشته باشد
*در دهه 60 کشور بحرانهای زیادی داشت که یکی از آنها جنگ بود، نقش مرحوم آیتالله در کاهش بحرانها را چگونه ارزیابی میکنید و مشخصا آیا ایشان با ادامه جنگ موافق بودند؟ برخی میگویند شعار ایشان جنگ جنگ تا یک پیروزی بوده و از این جهت به مرحوم هاشمی انتقاد میکنند ایشان معتقد بود یک پیروزی بزرگ بدست بیاورند و سپس از طریق مذاکرات، جنگ را مدیریت کنند. نظر شما چیست؟
در بسیاری از جلسات شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی این مسائل مطرح میشد و آقای هاشمی همیشه نظر متعادلی میداد. درست است که ایشان معتقد بود حتما باید یک پیروزی بهدست بیاوریم. منتهی نه به این معنی که پیروزیها را مدام تکرار کنیم بلکه میگفت وقتی یک پیروزی بهدست میآوریم آن پیروزی دست بالای ما میشود و از آنجا میتوانیم مذاکرات سیاسی را انجام دهیم و به اهدافمان در جنگ برسیم. لذا این صحبت آیتالله هاشمی رفسنجانی معقول و منطقی بود. ایشان نمیخواست جنگ بیهوده ادامه یابد و مردم بیجهت کشته شوند. از طرفی نمیخواست دو کشور مسلمان و همسایه در اثر جنگ منابعشان از بین برود چرا که همه اینها به نفع دشمنان مشترک بود. او انسان باتدبیری بود و به دنبال این بود که بدون اینکه چیزی را از دست بدهیم و حتی یک سانتیمتر از خاک ایران در اشغال باشد جنگ را به پایان ببریم. چنین صحبتهایی که گفته میشود وی به دنبال این بود با یک پیروزی بتواند مذاکره کند تا بتوانیم به نتیجه برسیم همگی مواردی هستند که ایشان همیشه مطرح میکرد و به دنبال آن بود اما تصمیمگیرنده نهایی در مورد جنگ ایشان نبود بلکه ایشان یکی از افرادی بود که میتوانست تأثیرگذار باشد. در نهایت کسی که توانست مسئولین و امام(ره) را برای پایان جنگ قانع کند، آقای هاشمی بود و تعبیر هم مرد جنگ بود هم مرد صلح، در مورد ایشان کاملاً درست است.
خطبه های مرحوم هاشمی به مردم آرامش می داد
*در مجموع در دوران جنگ مرحوم آیتالله چه اقداماتی برای تقویت نیروهای مسلح انجام داد؟
در دوران جنگ آیتالله هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس بود و در آن زمان هنوز قانون جدید نداشتیم و همه قوانین مربوط به گذشته بود. لذا مجلس درصدد تدوین قوانین جدیدی بود که با قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی منطبق باشد. از جمله مواردی که باید انجام میشد تدوین قوانین مربوط به دفاع مقدس، کار، مسائل اقتصادی، رسیدگی به مرحومین و فقرزدایی بود که در تدوین و تصویب همه این قوانین آقای هاشمی نقش پررنگی داشت. ایشان با امام(ره) رابطه خیلی نزدیکی داشت. امام، آیتالله هاشمی رفسنجانی را قبول داشت و مورد اعتماد امام بودند. ایشان در بسیاری از موارد برای حل مشکلات به امام(ره) مشورت میدادند. به عنوان نمونه نخستوزیر آن زمان، مهندس میرحسین موسوی، گفت: پیشنهاد دادیم به ارزش یک ریال قیمت نان را افزایش دهیم اما با امام صحبت کردیم و قبول نکرد. لذا تا پایان جنگ قیمتها تثبیت ماند و از این نظر مشکلی برای مردم به وجود نیامد. همه اینها مواردی بودند که نشاندهنده نقش آقای هاشمی در جلوگیری از بروز مشکلات در بخش اقتصادی هستند، مشکلاتی که میتوانست مانع ادامه دفاع مقدس شود. علاوه بر همه این موارد نفوذ شخصی ایشان هم در میان حوزویان، شخصیتهای سیاسی و توده مردم باعث میشد نفوذ کلان داشته باشد. خطبههای نماز جمعه آقای هاشمی در دوران دفاع مقدس بسیار تأثیرگذار بود و به نحوی خطبه میخواند که آرامش روانی بسیار بالایی را به مردم میداد. حتی مرحوم شهریار در مورد شیوه خطبه خواندن آیتالله هاشمی رفسنجانی شعر سروده است. آقای هاشمی با نفوذی که داشت میتوانست جلوی بسیاری از بحرانها را بگیرد و مشکلات را حل کند.
آیتالله هاشمی کشور را از نظر بازسازی بعد از جنگ، روی ریل قرار داد
*در مستند هاشمی زنده است قطاری دیده میشود که به نوعی سمبلی از اقدامات زیربنایی و اقتصادی مرحوم آیتالله قلمداد میشود و مکررا تأکید میشود این قطار بیهدف در حرکت است، ارزیابی شما از این قضیه چیست؟
این مستند را افراد مغرض ساختند. این قبیل اقدامات منفی علیه آقای هاشمی در طول بیست سال آخر عمر وی بسیار زیاد صورت گرفت. البته افراد در بیان دیدگاه خود نسبت به سایرین آزاد هستند اما نه دیدگاه غرضآلود بلکه دیدگاه انتقادی. این اقدام انتقادی نیست بلکه اعمال غرض است. آنچه واقعیت دارد این است که امام (ره) در دوران سازندگی و اواخر عمر خود به هاشمی پیشنهاد بالاتری داده بود که ایشان به امام گفت اگر اجازه بدهید خودم را برای ریاست جمهوری کاندیدا کنم، اگر مردم رای دادند و رئیسجمهور شدم کشور را که در اثر جنگ دچار خرابیهای زیادی شده است، بسازم. امام این را پذیرفت و قرار شد آقای هاشمی در انتخابات ثبتنام کند. البته این اتفاق به بعد از رحلت امام مربوط میشود چراکه امام قبل از اینکه ریاست جمهوری قبلی به اتمام برسد از دنیا رفت. آقای هاشمی به حرفی که زده بود عمل کرد و کاندیدای ریاست جمهوری شد و در دوران ریاست جمهوری تلاش کرد کشور را بسازد و از حالت ویرانی بعد از جنگ خارج کند. در آن زمان از نظر آب، برق و در مجموع از نظر معیشتی مشکلات زیادی داشتیم. کشور از نظر زیرساخت ویران بود و چیزی نداشت چراکه صدام همه پالایشگاهها، راهها، پلها و خیلی از موارد را زده بود. آقای هاشمی در طول 8 سال ریاست جمهوری توانست زیرساخت کشور را درست کند لذا زمانی که دوران ریاست جمهوری ایشان به پایان رسید این مشکلات در کشور وجود نداشت و این اقدام بسیار بزرگی بود که توانست انجام دهد. البته ایشان در کار اقتصادی مقداری تندروی کرد، در این زمینه خودم از منتقدین ایشان بودم و برای ایشان نوشتم نیت شما این است که تا خودتان در ریاست جمهوری هستید کشور را بسازید و برای بعد از شما کاری باقی نماند اما باعث میشود مردم تحت فشار قرار بگیرند چراکه برنامه اقتصادی ایشان فشار اقتصادی هم داشت. آقای هاشمی متوجه این قضیه بود اما به دلیل اینکه میخواست هر چه زودتر کشور ساخته شود و به اینکه بعد از خودش همین هدف دنبال شود یا نه، اعتماد نداشت، برای این کار تلاش کرد و موفق شد. البته که این مسئله ضایعاتی از قبیل فشار بر مردم را به همراه داشت اما موفق شد زیرساختها را به درستی بسازد و کشور را از نظر بازسازی بعد از جنگ، روی ریل قرار دهد.
خزانه کشور در دوران مرحوم هاشمی خالی بود
*به مدیریت اقتصادی ایشان در زمان جنگ اشاره کردید، چه اتفاقی در اواخر ریاست جمهوری مرحوم باعث آشفتگی اقتصادی شد؟
وقتی بنا باشد بازسازی صورت بگیرد و مخارج و هزینههای زیادی برای ساختن کشور صرف بشود بهطور طبیعی عوارضی هم دارد. در آن زمان واقعا جیب کشور خالی بود و خزانه موجودی نداشت که یکی از دلایل پایان یافتن جنگ هم همین بود چراکه با این شرایط اقتصادی امکان ادامه جنگ وجود نداشت. واقعا پولی نمانده بود که با آن بتوانند جنگ را اداره کنند. نمیخواهم بگویم به اقدامات اقتصادی آقای هاشمی نقدی وارد نیست اما وقتی دست همه خالی بود، آقای هاشمی بازسازی کشور را به عنوان مشکلترین کار در زمان بعد از جنگ، به عهده گرفت. در آن زمان مشکلات اقتصادی زیادی داشتیم و قیمت نفت هم پائین بود. لذا به دلیل تندروی در حل مسائل و بازسازی به مردم فشار آمد و مشکلات اقتصادی مطرح شده هم به همین دلیل به وجود آمد.
احمدی نژاد کشور را شخم زد
*سال 92 مرحوم آیتالله در انتخابات ثبتنام کرد که رد صلاحیت شدند اما سال 94 برای مجلس خبرگان انتخاب شد، به نظر شما کنار گذاشتن هاشمی چه ضربهای به کشور وارد کرد؟
در اینجا دو بحث مطرح است؛ یکی اینکه چرا ایشان را از آمدن به دایره انتخابات ریاست جمهوری و قرار گرفتن در معرض رای مردم محروم کردند؟ بحث دیگر این است که بههرحال آقای هاشمی نتوانست به صحنه بیاید و مسئولیت را بپذیرد و با نیامدن ایشان چه مشکلاتی برای کشور به وجود آمد؟ ابتدا در مورد بحث دوم به جهت اهمیتی که دارد، صحبت میکنم. آیتالله هاشمی رفسنجانی شخصیت بزرگی بود. توصیه بزرگان این است که همیشه اداره کشور را به دست بزرگان بسپارید و هیچ وقت اصول را قربانی فروع نکنید، به حاشیه نروید، اجازه ندهید بزرگان کنار باشند و افراد کوچک امور را در دست بگیرند. امیرالمؤمنین (ع) در حدیثی میگوید: «هیچوقت اصل را کنار نگذارید و سراغ فرع نروید، بزرگان را کنار نگذارید و افراد کوچک را سرکار نیاورید.» که اگر خلاف این عمل بکنید حکومت و مدیریت از بین میرود. بنابراین معتقدم با کنار گذاشتن آقای هاشمی و استفاده نکردن از وجود ایشان، خلاف این فرمایش امیرالمؤمنین (ع) عمل کردیم و کشور را از یک انسان مدیر، مدبر، دلسوز که مرد بحرانها بود، محروم کردیم. نتیجه این شد که افراد کوچکی سرکار آمدند و 8 سال رئیس جمهوری در این کشور داشتیم که در قد و قواره ریاست جمهوری نبود، کل نظام را شخم زد و همه چیز را از بین برد. یکسال بعد از ریاست جمهوری روحانی، در دور اول، حدوداً سال 93 آقای روحانی به من گفت «قبل از اینکه رئیسجمهور شوم نمیدانستم که در این دوران 8 ساله قبل از من چه اتفاقی در کشور افتاده و از عمق خرابکاریها مطلع نبودم. با توجه به اینکه در جنگ بودم ویرانیهای ناشی از جنگ را میدانم تا چه اندازه است. اما این یکسال که در ریاست جمهوری هستم و مسائل را میبینم، متوجه شدم ویرانیهایی که این 8 سال ریاست جمهوری قبل از من به وجود آورده است 3 برابر ویرانیهایی است که جنگ تحمیلی 8 ساله به وجود آورد.» لذا این نتیجه کنار گذاشتن آیتالله هاشمی رفسنجانی و عدم حضور ایشان در مدیریت اجرایی کشور بود و این خسارت بسیار بزرگی است. در مجموع دورانی که از آیتالله هاشمی رفسنجانی استفاده نشد، بسیار ضرر کردیم.
پادشاه عربستان به آیت الله هاشمی که رئیس جمهور نبود، پیشنهاد حل مشکلات میان دو کشور را داد
*با توجه به اعتراضی که مرحوم هاشمی نسبت به مهندسی شدن آراء در انتخابات سال 84 داشت، اگر مرحوم هاشمی به جای احمدینژاد میآمد، معادلات داخلی و خارجی کشور به چه سمت و سویی میرفت و امروز در کجا بودیم؟
آقای هاشمی در تعاملات بیناالمللی یکی از افراد شاخص دنیا بود و بسیار راحت میتوانست با دنیا ارتباط برقرار کند و مسائل بینالمللی را حل کند، کما اینکه مسائل عربستان را ایشان حل کرد. در آن زمان عربستان مقابل ایران قرار داشت و ایشان به دنبال سفر به پاکستان برای حضور در کنفرانس، در برخورد با امیر عبدالله، ولیعهد وقت عربستان، کل مسائل میان ایران و عربستان را حل کرد و تا سالها روابط بسیار خوبی میان این دو کشور برقرار بود. در دوران ریاست جمهوری احمدینژاد به دلیل مشکلاتی که به وجود آمده بود با آیتالله هاشمی رفسنجانی به عربستان سفر کردیم. در این دوره ملک عبدالله پادشاه عربستان بود و به آیتالله هاشمی رفسنجانی پیشنهاد کرد من از طرف عربستان و شما از طرف ایران با هم ارتباط مستمر داشته باشیم و مسائل میان دو کشور را حل کنیم که این روابط خوب بماند و از بین نرود. اصل این پیشنهاد از طرف پادشاه عربستان مهم بود چراکه نفر اول یک کشور به کسی که درحال حاضر رئیسجمهور نیست و نفر اول نیست، این پیشنهاد را میکند و برای آقای هاشمی جایگاه بالا و هم تراز با خودش قائل شده است. نکته دیگر این است پادشاه عربستان به درایت آیتالله هاشمی رفسنجانی برای حل مشکلات فیمابین، ایمان و اعتقاد داشت. آقای هاشمی از این پیشنهاد پادشاه عربستان استقبال کرد و به ملک عبدالله گفت: در این مورد من تصمیمگیرنده نیستم، باید به تهران بروم و صحبت کنم. در آنجا در این مورد تصمیم میگیرند، چنانچه قبول کردند، از این رابطه دو طرفه استقبال میکنم که برای حل مشکلات در ارتباط باشیم. یک هفته بعد از بازگشت به تهران در این مورد از آقای هاشمی پرسیدم که ایشان گفت: مطرح کردم اما قبول نکردند و گفتند «کشور دولت دارد و خود دولت باید این کار را بکند، لزومی ندارد شما این کار را بکنید.» این رفتارها نشاندهنده محروم کردن کشور از یک فرصت مناسب برای حل مسائل بینالمللی است. آقای هاشمی در رابطه با همه کشورها قدرت حل مشکل را داشت منتهی از ایشان استفاده نشد که در اثر عدم استفاده از چنین فرصتی، دچار بحرانهای زیادی شدیم.
آیت الله هاشمی 20 سال مورد تهاجم و تخریب بود
*مناسبات سیاسی داخلی را با حضور مرحوم هاشمی چگونه ارزیابی میکنید؟
با توجه به نفوذی که آقای هاشمی داشت، در داخل کشور هیچکس به اندازه ایشان مورد تهاجم و تبلیغات مسموم نبوده است. لذا بیشترین تبلیغات مسموم علیه ایشان شد و مظلومترین فرد بود حتی از آقای بهشتی که به عنوان شهید مظلوم شناخته میشود، مظلومتر واقع شد. علت این است که آقای بهشتی دو سال آماج این حملات بود و در سال 1360 به شهادت رسید و دیگر اینکه بهشتی توسط بیگانگان، منافقین و معاندین مورد هجوم قرار گرفت و آنها علیه وی تبلیغات میکردند اما آیتالله هاشمی رفسنجانی 20 سال آماج همه حملات مسموم قرار گرفت و خودیها به ایشان حمله میکردند. حتی بسیاری به قصد قربت و اینکه میگفتند درحال خدمت به خدا، انقلاب و نظام هستیم علیه آقای هاشمی دروغ میگفتند، تهمت میزنند، کارهای خلاف مرتکب میشدند و تبلیغات میکردند. به این دلیل معتقدم ایشان مظلومتر بود ولی با همه این فشارها و تبلیغات آقای هاشمی نفوذ بسیار بالایی میان مردم و روحانیت داشت. شاهد بودم آقایان مراجع تقلید که در بالاترین سطح روحانیت هستند با ایشان ارتباطات قوی داشتند و ایشان من را واسطه قرار میداد، به این معنی که پیغام خود را از طریق من به آقای هاشمی میرساندند. البته فقط من نبودم، یکی از افراد من بودم. ایشان در میان دانشگاهیان، فرهیختگان و افراد تحصیل کرده نفوذ بالایی داشت، همچنین در میان توده مردم غیر از بخشی که به شدت تحت تأثیر تبلیغات مسموم قرار گرفته بود، نفوذ بسیار بالایی داشت. بنابراین به همین دلیل بود که هر وقت آقای هاشمی کاندیدا میشد رأی میآورد. همانطور که مشاهده کردید آخرین بار در انتخابات مجلس خبرگان رهبری در سال 94 بالاترین رأی را ایشان آورد. علاوه بر این بیشترین رأی تاریخ خبرگان کشور در طول 20 سال را آقای هاشمی آورد. با توجه به اینکه نفر اول در کشور، استان تهران بود، حق این بود که رئیس مجلس هم باشد. اینکه اجازه ندادند ایشان رئیس مجلس خبرگان باشد یکی از موارد محروم کردن جامعه از وجود آقای هاشمی بود.
برخی تصور میکردند، با حضور آیتالله هاشمی قدرت آنها کم میشود
*چرا ایشان را محروم میکردند؟
به این دلیل که نظرات آقای هاشمی با نظرات برخی از کانونهای قدرت منطبق نبود. آنها قدرت انحصاری را میخواستند و احساس میکردند اگر ایشان در صحنه باشد ممکن است قدرتشان کم شود و به اهدافشان نرسند.
اینکه گفتند مرحوم هاشمی نامه بدون سلام به مقام رهبری نوشت، ناشی از بی سوادی افراد بود
*آغاز این محرومیت را میتوانیم از خطبه نماز جمعه مرحوم هاشمی در سال 88 بدانیم؟
از سال 84 که جلوی رئیسجمهور شدن ایشان گرفته شد، شروع و در 88 تشدید شد. هم خطبه و هم نامه که قبل از خطبه نوشته بود. در آن نامه معروف که بیسلام بود، البته افراد بیسواد این حرف را زدند چراکه همان زمان مقالهای که در همین زمینه نوشتم و ثابت کردم بزرگان ما همیشه در نامههایی که مینوشتند ابتدا سلام نمیکردند. حتی امام در نامهنگاری با مراجع تقلید و بسیاری از بزرگان دنیا به این صورت عمل میکردند. آقای خامنهای، آقای هاشمی و شهید بهشتی که نزدیکترین یاران امام محسوب میشوند، در نامههایی که دهه 60 به امام مینوشتند در ابتدا سلام ندارد. اما علیه آیتالله هاشمی رفسنجانی را به جرم اینکه نامه سلام ندارد، تبلیغات کردند که محتوای نامه به فراموشی سپرده شود و نگذارند این محتوا جلوه کند. این اقدام نشان دهنده حسادت و انحصارطلبی آن افراد در قدرت است. در واقع اجازه ندادند انسان بزرگی مثل آقای هاشمی نظرات خود را مطرح کند و جامعه را از بحران نجات دهد. بنابراین تنها نماز جمعه نبود و قبل از نماز جمعه آن نامه تاریخی معروف بود و بعد هم آن نماز جمعه تاریخی بود.
آیتالله هاشمی رفسنجانی وابسته به هیچ کدام از دو جناح کشور نبود و هر دو جناح به ایشان تاختند
*بعد از سال 88 شاهد هجمههای زیادی علیه مرحوم هاشمی و خانوادهشان بودیم و بعد از همان سالها بود که به ایشان خواص بیبصیرت میگفتند و فرزندانشان ممنوعالخروج شدند. بعد از فوت مرحوم آیتالله فایل صوتی از مهدی هاشمی بیرون آمد و مشخصا حسین شریعتمداری در کیهان به ایشان منتسب کرد که خواهان تشدید تحریمها علیه ایران است. شما این هجمهها را در راستای صحبتهای پیشین میدانید؟
افرادی که این کارها را کردند وابستگان کانونهای قدرتی بودند که میخواستند قدرتشان انحصاری باشد و آقای هاشمی نقشی در جامعه نداشته باشد. البته نسبت به حواشی از قبیل فرزندان و دیگران ممکن است مسائلی وجود داشته باشد که درصدد تبرئه همه نیستیم. ممکن است مسائلی باشد و باید از دستگاههای قضایی و مراکز دیگر پیگیری کرد اما آقای هاشمی معتقد بود مرتکب جرمی نشدند و افرادی که از آنها اسم بردید و کارهایی که انجام میدادند براساس همان تشنگی قدرت بود. خود ایشان هم معتقد بود که محروم شدنش از حضور در صحنه به ضرر کشور است. لذا با این اقدامات میخواستند آقای هاشمی را منزوی کنند تا خودشان بهتر بتوانند نقش آفرینی کنند. البته این را اضافه کنم که این قضیه منحصر به یک جناح نبود با توجه به اینکه آیتالله هاشمی رفسنجانی وابسته به هیچ کدام از دو جناح کشور نبود و هر دو جناح به ایشان تاختند. به عنوان مثال همان تبلیغاتی که در آستانه انتخابات مجلس ششم علیه آقای هاشمی صورت گرفت از جانب اصلاحطلبان بود. تا زمانیکه اصلاحطلبان مست قدرت بودند به آقای هاشمی تاختند و وقتی که از قدرت افتادند بر حسب اینکه احساس نیاز کردندو یا متوجه اشتباه خودشان شدند، به یکی از این دو دلیل به طرف آقای هاشمی رفتند. وگرنه تا زمانی که در قدرت بودند به ایشان میتاختند و آیتالله هاشمی رفسنجانی از هر دو جناح اصلاحطلب و اصولگرا خورد. نکته مهمتر اینکه آقای هاشمی در تمام دوران مظلومیتش با هر دو جناح رفتار مهربانانهای داشت و هر وقت از جناح چپ یا جناح راست میخواستند با ایشان صحبتی داشته باشند آقای هاشمی با آغوش باز قبول کرد. علتش هم این بود که آقای هاشمی رفسنجانی سیاسی و جناحی نبود بلکه برای مملکت دلسوزی میکرد، میخواست مملکت پیشرفت کند و مشکلات حل شود. لذا هیچوقت با کسی قهر نمیکرد و حتی کسانی که بسیار علیه ایشان دروغ گفته بودند، تهمت زده بودند و ظلمهای بزرگی به ایشان کردند به واسطه یکسری افراد به دفتر ایشان آمدند و به آقای هاشمی اطلاع میدادند فلان شخص چنین اقداماتی را علیه شما انجام داده است، آمده و میخواهد شما را ببیند، ایشان نه نمیگفت و با طرف بحث و گفتگو میکرد. بهعنوان مثال یکی از این افراد که به دیدار آقای هاشمی آمد احساس میکرد ایشان بیاعتنایی میکند اما خیلی خوب و با لبخند جواب سلامشان را داد، دست داد، آغوش باز کرد و او را بغل گرفت که درنهایت آن طرف احساس شرمندگی کرد و گفت من آمدم عذرخواهی کنم. آقای هاشمی گفت: عذرخواهی لازم نیست و همین اندازه که متوجه شدی اشتباه کردی کافی است و بخشید. آقای هاشمی با همه این رفتار را داشت. یکسال قبل از رحلت آقای هاشمی، بمباران تبلیغاتی شدیدی علیه ایشان صورت گرفت. طبق عادت هفتگی نزد آقای هاشمی رفتم و با ایشان دیدار کردم. اما آن روز که رفتم بعد از سلام و علیک به ایشان گفتم: آقای هاشمی! شما با این بمباران تبلیغاتی که این روزها به اوج رسیده چه میکنید؟ لبخندی زد و گفت: این نمک زندگی است و زندگی بدون این چیزها مزه ندارد. واقعا اینگونه فکر و رفتار میکرد و با هیچکس از افراد جناحهای سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا قهر نمیکرد و همیشه با آغوش باز با آنها معاشرت میکرد.
مرحوم هاشمی تغییر کرد اما جزیی
*راجع به اعتقادات مرحوم هاشمی چند صدایی صحبت کردید. به نظر شما از همان اوایل انقلاب ایشان اینطور بود؟ وقتی از مرحوم آیتالله صحبت میشود تصویری از ایشان ارائه میشود که از اول انقلاب مشی ایشان بدون تغییر و فراز و فرود بوده اما اتفاقات متعددی نظیر جنگ 8 ساله و دولت احمدینژاد در فضای سیاسی کشور افتاد، این اتفاقات تا چه اندازه روی مشی مرحوم هاشمی مؤثر بوده است؟
من مطلقنگر نیستم و نمیخواهم بگویم آقای هاشمی هیچ عیبی نداشت. همه انسانیم و نقص داریم، ایشان هم از این قضیه مبرا نبود. نکته دوم اینکه آقای هاشمی مثل همه انسانها موجودی شدنی بود چراکه انسان شدنی است. شدنی یعنی میتواند امروز متفاوت از دیروز باشد و تغییر کند. لذا انسان متکامل است و موجودی است که میتواند کاملتر شود و قطعا آقای هاشمی رفسنجانی تغییراتی در دوران حیات و زندگی بعد از انقلابشان در این مسئولیتهایی که داشتند پیدا کردند حتما اینطور است و خودم شاهد بودم. در یکی از سفرها به عربستان دیدم که اصلا هیچ تقاضایی از دولت عربستان برای ورود به کعبه نکرد درحالی که در سفر قبلی این را خواسته بود و آنها هم پذیرفته بودند، خبرش هم منتشر شد که آقای هاشمی به خانه کعبه رفته است چراکه هر کسی را در کعبه راه نمیدهند اما چون ایشان مهمان بزرگ و عزیزی بود پذیرفتند. در سفر دوم ایشان این درخواست را نکرد و اصلا حرفش را نزد. مکه که بودیم از ایشان پرسیدم و گفتم چه شد در این سفر این کار را نمیکنید؟ آقای هاشمی گفت در سفر قبلی احساس کردم مردم با حسرت دارند به من نگاه میکنند و خیلی دلشان میخواهد اما نمیتوانند، به همین دلیل در این سفر نخواستم و گفت خیلی علاقه دارم باز هم بروم. لذا این تفاوت نسبت به گذشته را میرساند. در دوران ریاست جمهوری ایشان در سمتی بود و اقتضائاتی داشت که طبق آن عمل میکرد. حتما جاهایی اشتباهاتی بوده است. بعد از اینکه از ریاست جمهوری کنار رفت و شرایط دیگری بود، با نگاه به گذشته احساس کرد ممکن است نواقص و اشتباهاتی بوده و آنها را تصحیح کرد. لذا در این دوره تعاملش با مردم، نخبگان جامعه، سیاسیون و فعالان سیاسی بهتر از گذشته بود. این نشان میدهد آقای هاشمی تغییر کرد منتهی این تغییر در حواشی قضیه و به صورت جزئی بود چراکه اصل خدمت به انقلاب، نظام و خدمت به مردم در ایشان تغییر نکرد. لذا معتقدم تغییراتی به وجود آمد و آقای هاشمی بسیاری از مسائل گذشته را تصحیح کرد.
*اگر مرحوم آیتالله هاشمی بود چالشهای دولت به چه صورت بود و تا چه اندازه مشکلات کاهش کمتر میشد؟
اگر آقای هاشمی بود نمیگذاشت آقای روحانی افراد ضعیف را در دولت دوم بیاورد. دولت دوم آقای روحانی دولت ضعیفی است و مشکلاتی که هماکنون در کشور پیش آمده ناشی از همین قضیه است. نمیخواهم بگویم همه وزرا و اطرافیان روحانی ضعیف هستند اما به نظرم در دولت دوازدهم ضعیف بر قوی غلبه دارد و این ضعف در تیم اقتصادی دولت روحانی کاملا نمایان است.
مرحوم هاشمی برجام را نجات داد
*به نظر شما اگر آیتالله هاشمی در قید حیات بود رویکردشان در مورد سیاست خارجی به چه صورتی بود؟
آقای هاشمی با نفوذی که در دنیا داشت و ارتباطاتی که با خیلی از مسئولین بینالمللی داشت میتوانست بسیاری از مشکلات سیاست خارجی را حل کند و اجازه ندهد اوضاع به این وضع دربیاید. ایشان برجام را نجات میداد. چرا که برجام یک پیروزی را برای دولت روحانی بهدست آورد و بر خلاف تبلیغاتی که میکنند برجام یکی از امتیازات دولت روحانی و به نفع کشور است. چراکه در آن شرایط بهتر از این نمیتوانستیم انجام دهیم. به چند دلیل برجام به این سرنوشت مبتلا شد. از طرفی فشار صهیونیستها و عربستان به ترامپ بود و از طرف دیگر مشکلات داخلی خودمان. برخی از فشارهایی که به دولت آمد زمینه را برای تصمیم ترامپ فراهم کرد و مورد دیگر ضعف دولت است. اگر آقای هاشمی بود اولاً اجازه نمیداد دولت تا این اندازه ضعیف باشد و ثانیا از طریق تعامل با کشورهای دیگر میتوانست روابط بینالملل را تقویت کنند، برجام را نجات دهد و جلوی این ضعف و مشکلات را بگیرد.