به گزارش برنا، محمدحسین رجبی دوانی، مورخ و پژوهشگر تاریخ اسلام در نشست تخصصی بررسی شبهات پیرامون شهادت حضرت زهرا(س) گفت: درباره وجود مقدس حضرت زهرا(س) و اینکه ایشان به شهادت رسیده یا به مرگ طبیعی از دنیا رفتهاند، وهابیت و مخالفان اهل بیت(ع) مدتهاست علیه نظام جمهوری اسلامی تبلیغ کرده و اعلام میکنند که تا پیش از سال ۱۳۷۲، شیعه هیچگاه بحثی پیرامون شهادت حضرت صدیقه طاهره(س) مطرح نکرده و این امر تنها یک جوسازی است.
اطلاق واژه شهادت به مرگ یادگار رسولالله(ص) از سوی امام خمینی(ره)
وی با بیان اینکه در سالهای گذشته در استان سیستان و بلوچستان جزوهای تحت عنوان «افسانه شهادت حضرت زهرا(س)» را مشاهده کردم، ابراز کرد: این افراد به دنبال انکار شهادت حضرت هستند؛ در حالی که امام خمینی(ره) علیرغم تأکید بر موضوع وحدت بین شیعه و سنی در سالهای نخست پیروزی انقلاب با واژه شهادت از مرگ یادگار رسولالله(ص) یاد میکنند.
رجبی دوانی اظهار کرد: همچنین رهبر معظم انقلاب نیز که همانند حضرت امام(ره) مخالف تنش بین شیعه و سنی است از لفظ شهادت استفاده میکنند با این توجه و دقت که ایشان علاوه بر اینکه یک فقیه مبرز و دارای ایدههای نو به شمار میروند در عرصه تاریخ اسلام نیز دارای مطالعات گسترده و ناب هستند و به جرأت میتوان ادعا کرد که در حوزه تاریخ اسلام از بزرگانی چون علامه سیدمرتضی عسگری و علامه جعفر مرتضی عاملی(ره) چیزی کم ندارند بنابراین وقتی ایشان در ایام فاطمیه مراسم عزاداری برگزار میکنند به معنای قائل بودن ایشان به شهادت حضرت صدیقه طاهره(س) است.
تلاش گسترده رژیم طاغوت در کمرنگ کردن شعائر دینی در جامعه
وی با اشاره به اینکه در زمان طاغوت تلاش بسیاری صورت گرفت تا شعائر دینی رنگ باخته و تعطیلات رسمی مرتبط با شهادت و ولادت اهل بیت(ع) کمرنگ شود، گفت: در آن زمان شهادت حضرت زهرا(س) در تقویم رسمی کشور وجود نداشت اما محبان و پیروان اهل بیت(ع) در ایام فاطمیه به عزاداریهای میپرداختند. در سالهای ابتدایی دهه ۱۳۷۰، فاطمیه به عنوان یک میراث شیعی وارد تقویمهای شیعی و یکی از دو نقل موجود درباره شهادت حضرت زهرا(س) به عنوان تعطیل رسمی اعلام شد.
این مورخ و پژوهشگر تاریخ اسلام با تأکید بر اینکه پیش از انقلاب سایر مناسبتهای مذهبی همچون تاسوعا و اربعین تعطیل نبود، عنوان کرد: این ایام نیز پس از انقلاب وارد تقویم رسمی شیعی شد بنابراین نمیتوان با این دلیل، وقوع این مسائل را انکار کرد.
انساب الاشراف بلاذری و الامامه و السیاسه دینوری؛ دو سند متقن در اثبات شهادت حضرت زهرا(س)
وی در ادامه با اشاره به اسناد شهادت حضرت صدیقه طاهره(س) تصریح کرد: در منابع معتبر اهل تسنن علیالخصوص دو منبع که هم معتبر و هم متقدم است بر حمله به خانه حضرت زهرا(س) تآکید شده است. انساب الاشراف احمدبن یحیی بلاذری و الامامه و السیاسه ابن قتیبه دینوری که این دو منبع به صراحت اشاره میکنند که عمربن خطاب به ابوبکر گفت: «حکومت تو محکم نخواهد شد مگر اینکه از علی و کسانی که به پیروی از او در خانه حضرت زهرا(س) تحصن کردند بیعت بگیری و بدان که علی(ع) با زبان خوش هم تسلیم نمیشود».
رجبی دوانی همچنین بیان کرد: ابن قتیبه نقل میکند که ابوبکر چندین بار قنفذ را فرستاد به خانه امیرالمومنین(ع) تا از ایشان بیعت بگیرد که هربار با امتناع امام مواجه شد و اینجا بود که مجوز برخورد سخت و خشونتآمیز را صادر کرد و عمر در حالی که شعله آتشی در دست داشت با حدود ۳۰۰ نفر به سوی خانه حضرت زهرا(س) هجوم بردند. افرادی که آنجا حضور داشتند به عمر گفتند میخواهی چه کنی؟ در پاسخ گفت: «میخواهم این خانه را که محل توطئه علیه حکومت ما شده است را با اهلش به آتش بکشم».
تهدید به آتش کشیدن خانه حضرت زهرا(س) توسط عمربن خطاب
وی اضافه کرد: گفتند: «دختر رسول الله در این خانه است» عمر در پاسخ گفت: «اگر چه او باشد!» لذا خانه را محاصره کرده و فریاد برآورد: «ای کسانی که در این خانه پناه گرفتهاید بیرون بیایید و بیعت کنید و گرنه خانه را به آتش میکشم». حضرت زهرا(س) صدای عمر را شناخته، پشت در آمدند و سفارش رسولالله(ص) نسبت به خاندانشان را به او یادآوری کردند. عمر با بیان اینکه «ای دختر رسولالله(ص) میدانم نزد پدرت چقدر محبوب بودی» پاسخ داد: «اما اگر در را باز نکنی و افرادی که در خانه هستند تسلیم نشده و بیعت نکنند خانه را به آتش میکشم».
این استاد تاریخ اسلام ادامه داد: عمر همچنین گفت: «این کار دین پدر تو را محکم میکند» و در نقلی دیگر مطرح شده که گفت: «این کار(آتش زدن خانه حضرت) از دینی که پدرت آورده مهمتر است». لذا هنگامی که این گستاخی شنیده شد حضرت خطاب به پدر بزرگوارشان فریاد به استغاثه بلند کرده و فرمودند: «ای پدر بعد از تو از پسر ابی قحافه(ابوبکر) و پسر خطاب چهها که ندیدیم» و به گفته ابن قتیبه افرادی که با عمربن خطاب به قصد حمله به خانه حضرت آمده بودند از این سخن منقلب شدند به گونهای که نزدیک بود دلهایشان شکافته و جگرهایشان پاره پاره شود و در نهایت اعلام کردند که ما را با خانه فاطمه(س) کاری نیست و رفتند.
ابن قتیبه در کتابش حرفی از چگونه باز شدن در نمیزند!
وی با بیان اینکه در ادامه ابن قتیبه دیگر حرفی از چگونه بازشدن در خانه نمیزند زیرا در این صورت دیگر هیچ اعتباری برای خلفای آنها باقی نمیماند، اشاره کرد: بنابراین اعلام میکند در خانه باز شد و داخل خانه ریختند، زبیر به منظور دفاع آمد که بر زمین افتاد و توسط آنان خلع سلاح شد و در نهایت بازوان علی(ع) را بستند و او را کشانکشان برای گرفتن بیعت به مسجد بردند.
رجبی دوانی با بیان این مطلب که منابع شیعی آورداند که عمربن خطاب تهدید خود را عملی کرد و در را به آتش کشید و همین که در نیمسوز شد با لگدی محکم در را گشود در حالی که حضرت پشت در بود و همین خشونت وی سبب شکستن پهلوی حضرت و سقط فرزند ایشان حضرت محسن(ع) شد و حضرت زهرا(س) بر زمین افتاد و بیهوش شد. این حداقل ماجراست اگر چه ما باز هم در منابع اهل سنت داریم که عمربن خطاب لگدی به پهلوی حضرت کوبید و باعث سقط فرزند ایشان شد.
هیچ مدرکی دال بر بیماری حضرت زهرا(س) در هنگام شهادت وجود ندارد
وی در بخش دیگری از سخنانش با طرح این سوال که فرض کنیم که اصلا حملهای در کار نبوده بنابراین چه دلیلی داشت تا دختر رسولالله(ص) در آغاز جوانی از دنیا برود، افزود: آیا حضرت بیمار بودند حال آنکه هیچ مدرکی دال بر بیماری ایشان وجود ندارد، علاوه بر آن، از پیامبر نقلهایی در قدرت بدنی حضرت وجود دارد و پیامبر در جایی فرموده بودند: «رشد دخترم زهرا(س) دو برابر دختران هم سن و سال اوست» بنابراین دلیلی مبنی بر وجود ناراحتی جسمی ایشان موجود نیست از این رو این سوال مطرح میشود که چگونه ایشان با فاصله کوتاهی پس از رحلت پدر بزرگوارشان پژمرده شده و از بین میرود.
این استاد دانشگاه با اشاره به دلایل ضعف و پژمردگی حضرت پس از رحلت پیامبر گفت: غصب خلافت و بر باد رفتن زحمات ۲۳ ساله پیامبر(ص) به شدت بر حضرت زهرا(س) سنگین بود به همین منظور به مقابله با غاصبان خلافت پرداختند به گونهای که در خطبه فدکیه و به تعبیر صحیحتر خطبه دفاع از ولایت، خلیفه غاصب را به محاکمه میکشاند؛ همچنین شکستن پهلوی حضرت و سقط طفل ایشان نه تنها از لحاظ روحی که از جهت جسمی نیز به حضرت آسیب رساند و این دو دلیل باعث پژمردگی ایشان شد طوری که پس از غصب خلافت هرگز خنده بر لبان حضرت دیده نشد.
حفظ اساس اسلام؛ دلیل سکوت و عدم واکنش امیرالمومنین در مقابل غاصبان خلافت
وی با بیان اینکه امیرالمومنین(ع) میتوانست در مقابل غاصبان خلافت بایستد، ابراز کرد: اما نتیجه این کار به سود اسلام نبود لذا حضرت در مقابل این افراد مقاومت کرده و بیعت نکرد اما هنگامی که دید مردم حاضر به همکاری نیستند به خاطر حفظ مصالح و کیان اسلام سکوت و حتی گاهی به خاطر همین مصالح به آنها مشورت نیز میداد.
رجبیدوانی یادآور شد: در تمام منابع تاریخ اسلام همچون تاریخ طبری، کامل ابن اثیر و... آمده است که ابوبکر در هنگام مرگ درباره سه چیز تأسف خورده و گفته بود: سه کار را ای کاش انجام داده و سه عمل را ای کاش انجام نداده بودم و یکی از این کارها که از انجام آن تأسف میخورد تجمیع افراد در حمله به خانه حضرت زهرا(س) بود.
وی در ادامه با اشاره به اقدام استاد هتاک به مقام حضرت زهرا(س) بیان کرد: این خانم قطعا این عبارات را از روی غرض و مرض گفته است و گویا گستاخیهایش مسبوق به سابقه است و در گذشته نیز به مسائل مذهبی چون حجاب تاخته و برخوردی صورت نگرفته تا امروز کار به اینجا کشیده شده است؛ شما جوانان نباید در خصوص این اتفاقات سکوت کنید بلکه باید جریان را به دست گرفته و صدای اعتراض خود را به گوش همه برسانید تا دیگر شاهد این قبیل هتاکیها در کشور نباشیم.
تخریب اذهان دانشجویان؛ هدف استاد هتاک به مقام حضرت زهرا(س)
این استاد و پژوهشگر برجسته در همین زمینه افزود: از لحن و ادبیات این خانم پیداست که با ارزشهای شیعی مشکل دارد و یا تحت تأثیر وهابیت و سنیهای متعصب است و یا عمله بی جیره و مواجب دشمن و مأمور از جانب دشمن جهت تخریب ارزشهای اهل بیت(ع) است. یک شیعه یا سنی بامعرفت هیچگاه اینگونه سخیف و بدون مدرک به جایگاه والای حضرت هجمه نمیکند و عایشه که یکی از همسران عادی پیامبر(ص) بوده و در بسیاری موارد مغضوب امیرالمومنین(ع) واقع شده است را تا این حد بزرگ جلوه نمیدهد؛ بنابراین هدف این شخص بیشک بدخواهی و تخریب اذهان دانشجویان است.
موضوع مصافحه اباعبدالله(ع) با عمر سعد، یک مغلطه بزرگ است
وی در پایان در خصوص شبهه مصافحه امام حسین(ع) با عمرسعد که اخیرا مطرح شده است نیز عنوان کرد: دست دادن اباعبدالله(ع) با عمرسعد یک مغلطه بزرگ است که در پوشش علم و عالم مطرح شده و در حالت خوش بینانه میتوان گفت از بیسوادی تاریخی نشأت میگیرد زیرا به هیچوجه صحت ندارد. با توجه به بررسیهای جامعی که در منابع مختلف تاریخی انجام دادیم در هیچ کدام واژه مصافحه و مذاکره وجود نداشت، واژه لقاء به معنای دیدار و کلام رویت شد که هیچ کدام معنای مصافحه و مذاکره را نمیدهد.
رجبیدوانی اضافه کرد: امام حسین(ع) به عمر سعد سلام هم نکردند زیرا سلام نشانه صلح و آشتی است و سلام به دشمن بی معناست از این رو وقتی حتی بین طرفین سلام رد و بدل نمیشود مصافحه که دیگر جای خود را دارد. بنابراین این امر یک مغلطه بزرگ و بازی با مقدسات به منظور توجیه کار غلط دولت به شمار میرود.
انتهای پیام