گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، فیلم سینمایی «درخت گردو» جدیدترین ساخته «محمدحسین مهدویان» را میتوان در نگاه اول فیلمی پرهیاهو با قصهای خوب، فیلمنامهای بد و شخصیتپردازیها و بازیهای صفر و صد، طراحی و فیلمبرداری و فضاسازیهای خوب که برآمده از تبحر فیلمساز در خلق سکانسها و فضاهای مستند است؛ معرفی کرد. اینها همگی خصایصی، ویژگیها و نقاط ضعف قدرت دائمی آثار «محمدحسین مهدویان» است.
آنچه در نگاه نخست از فیلم «درخت گردو» به چشم میخورد و میتوان آن را تنها نقطه مثبت این فیلم و عموم کارهای مهدویان بهجز «لاتاری» دانست. تمرکز بر جزئیات در خلق سکانسهای پر از زدوخورد، استفاده از فضاهای شلوغ، جلوههای ویژه میدانی گسترده و تسلط کارگردان ثبت و ضبط همه آنچه در نمایش، همراه کردن مخاطب و برانگیختن حس دلسوزی، تنفر و هم ذات پنداری با آن است. کارگردان در این سکانسها بهمانند یک مستندساز از همه این جزئیات با دقت سود میجوید و در اثرش متبلور میسازد. سکانسهایی مانند «پلاکاردی با این شعار که ما تا آخر ایستادهایم در پس زمینه تصویر» در شرایطی که مردان وزنان و کودکان شیمایی شدهاند. تصویری از کوله بران در ابتدا وانتهای فیلم پس از نمایش مشکلات شخصیت «اوستا قادر» و پس از فوت او بهمنظور نمایش مظلومیت ملت کرد و نمایش رنج و درد آنها در طول مسیری چند دهساله که با جنگ و شیمیایی شد تا کوله بری ادامه مییابد. این نمادها در پسزمینه فضاهای پراسترس، پردرد از نوع برخورد جامعه شهری که حاضر نیستند مردم شیمیایی سردشت را در بیمارستان و حمام عمومی بپذیرند و برای نگران نشدن جامعه نمیخواهند اخبار این نسلکشی در شهر پخش شود؛ بسیار دلخراش و ناراحتکننده است. وقایعی که دل هر ایرانی را به درد میآورد. بیشک یکی از دلایلی که مخاطب باشخصیتهای این قصه هم ذات پنداری میکند و با آن همراه میشود همین توجه به نکات ریزی است که از چشمان کارگردان پنهان نمانده است. ازاینرو هیچ شک و تردیدی برای کسی باقی نمیماند با فیلمی صادق و پاک روبرو است؛ اما اینهای را میتوان در یک فیلم مستند هم دید زمانی که صحبت از فیلمی داستانی و سینمایی سخن به میان میآید باید درام، فیلمنامه و شخصیتپردازی نقش بسیار مؤثری ایفا کند.
بیشک پاکترین بخش فیلم روایت مصائب زندگی «اوستا قادر» است. زندگی پر از غم و درد او در دل خود درامی بالقوه دارد که نویسنده و کارگردان را برای خلق شخصیتهای تأثیرگذار دیگر در داستان دچار مشکل میکند. آنقدر شخصیت «قادر» با بازی درخشان پیمان معادی قدرتمند است که آنها از خلق شخصیتهای دیگر داستان غافل میشوند و یا اساساً نمیتوانند شخصیت قدرتمند دیگری را خلق و در کنار او قرار دهند. اینجا اولین نقطهضعف قصه خود را نشان میدهد. هیچیک از شخصیتهای اصلی قصه مانند «احمد» با بازی مهران مدیری و «هما» با بازی مینا ساداتیان نهتنها شخصیتپردازی درستی ندارند و مشخص نمیشود جایگاهشان در این قصه چیست؟ بلکه با بازی بسیار بد مهران مدیری وصله ناجوری در فیلم و قصه نیز بهحساب میآیند. شخصیتهایی که بودونبودشان چندان تأثیر در داستان ندارد و بازهم تمام بار اصلی فیلم را پیمان معادی در نقش «قادر» بهتنهایی به دوش میکشد.
فیلمنامه فاقد درامی است که فیلمنامه نویسان به شکل تئوری و کلاسیک آن با خلق شخصیتهای درست و روابط آنها به داستان اوج و فرودش برسد. درام داستان زندگی «قادر» در دلزندگی واقعی شخصیت اصلی قصه و برگرفته از رخدادهای حقیقی داستان شکلگرفته. واقعه سردشت آنقدر تراژیک است که خارج کردن داستان یکی از قربانیان آن و خلق یک تراژدی برای نویسنده و کارگردان هنر درخور تحسین بهحساب نمیآید. پس نویسندگان و کارگردان سعی میکنند داستانی را به داستان دیگر وصل کند و روایتش را ادامه دهند. در این میان نیز مهدویان از چاشنی سکانسهایی و جلوههای میدانی که در ساخت و خلق آنها تبحر ویژهای دارد سود میبرد. راحتترین راه برای بیان این روایتهای و اتصال تصاویر مستند با داستان «قادر» روایت «هما» است که مانند نخ تسبیحی این دو را به هم وصل میکند؛ که البته این نخ تسبیح در مواردی در این امر نیز درمیماند زیرا درصحنههایی که شاهد ماوقع نبوده و با تبصرهای آن را توضیح میدهد. اما شیوه دیگری هم برای این روایت وجود داشت که میتوانست درام قصه را به شکل کلاسیک آن حفظ کند و آنهم روایت خطی با لحاظ کردن تقدم و تأخر وقایع است. البته در این شیوه راوی باید از قصه حذف میشد؛ اما چون نویسندگان و کارگردان اساساً درام و کارکردهای آن را به شیوه کلاسیکش نمیشناختند از آن طفره رفتهاند. این مشکلات یعنی شخصیتپردازی ضعیف و ناآشنایی کارگردان به درام و کارکردهای آن در فیلمهای «ماجرای نیم روز 1 و 2 و لاتاری» نیز دید میشود. مهدویان با تمرکز بر خلق درگیریهای شهری و فضاهای جنگی و شیوه مستند وقایع در فیلم داستانش را روایت میکند و هیچگاه اولویت اصلیاش بر درام و شخصیتپردازی نبوده است. اما زمانی که خواست رویکرد دیگری را در پیش گیرد و کوشید تا با ساخت فیلم «لاتاری» بر این نکته تأکید کند که درام را میشناسد ضعف در شخصیتپردازی، فیلمنامه و اغراق در شعارهای گلدرشت بیشازپیش نمایان شد. ازاینرو سینمای مهدویان را باید سینمایی دانست که اولویتش بر شخصیتپردازی و درام و اساساً فیلمنامه نیست.
بازیهای فیلم «درخت گردو» نیز از نکات بحثبرانگیز آن است. بازیهایی که یکی در اوج است و دیگری در حضیض همین امر بالانس فیلم را برهم میزند. بازی عالی و حیرتانگیز معادی که بهحق مستحق دریافت سیمرغ امسال است؛ تمام بار فیلم را به دوش میکشد. بهطوریکه اگر بازیگر مقابل او مهران مدیری هم در کنارش نبود همین مسیر را به بهترین شکل پیش میبرد. سکانس بیبدیل و تأثیرگذار او و سه فرزند در زیر دوش، یا سکانس شنیدن خبر شهادت همسرش و بازی او در سکانسهای حسیاش به زبان کردی همگی. نشان از سطح و کیفیت بالای بازی او حتی بیش از بیشازحد انتظار در سینمای ایران میدهد؛ اما در مقابل او بازی بسیار بد مهران مدیری قرار میگیرد. در تمام لحظات فیلم تبختر شخصیتی مهران مدیری را جلوتر از شخصیت «احمد» میبینیم. گویا این شخصیت بیش از آنکه در فیلم «احمد» باشد مهران مدیری است. اوج بازی شخصیت «احمد» باید زمانی باشد که قرار است خبر شهادت مریم همسر قادر را به او بدهد اما مدیری بدترین بازی خود را در این سکانس ارائه میدهد. معلوم نیست اساساً چرا این شخصیت باید لکنت داشته باشد. در هیچ کجای داستان علت آن نیز به مخاطب داده نمیشود و اینکه لکنت شخصیت «احمد» چه کمکی قرار است در بازی به مهران مدیری بکند. آنقدر این شخصیت در داستان زائد و اضافه است که اگر در داستان نمیبود هم قصه مظلومیت «اوستا قادر» آنقدر قوی، پر اوج و فرود و جانکاه بود که مخاطب آن را دنبال کند و اساساً مهران مدیری را در فیلم نبیند.
درنهایت باید گفت برای خلق یک اثر سینمایی و داستانی بیشک باید درام را شناخت، فیلمنامهای در اختیار داشت که به همان اندازه که بر جلوهای ویژه میدانی و بصری و تکنیک فیلمسازی تأکید دارد خلق موقعیت، شخصیتپردازی اصولی و شخصیتهای شناسنامه دار هم در نظر گیرد.شناخت درام و شخصیتپردازی گذر از مستندساز بودن و فیلمساز شدن را هموار میکند.برای خلق یک اثر سینمایی در چنین حد و اندازهای بیشک لازم است کارگردانی خلاق و ایده پرداز بود.
اگر پیمان معادی «اوستا قادر» را پشت دوربین «مهدویان» با چنین مهارتی زنده نمیکرد مخاطب بیرون گود، تماشای این حجم از مصائب را تا کجا تاب میآورد.وقایعنگاری جنگ و بیان عین بهعین آنکه در آرشیو سازمانهایی که میکوشند تا دفاع مقدس را در ذهن مردم زنده نگهدارند باید با چاشنی درام و نهفقط در قالب و بیان مستند آن موردتوجه فیلمسازی مانند مهدویان قرار گیرد. آنچه در فیلم «درخت گردو» دیده شد. شکل مستند داستانی از آن بود .اگر داستان اوستا قادر در خود درام قابلتوجهی نداشت شاید کمتر موردتوجه این فیلمساز قرار میگرفت.
از سوی دیگر سوژه اصلی آنقدر بزرگ و چشمگیر است که پرداختن به جزئیات و داستان های فرعی نیازمند تبحر در قصه پردازی و تحقیقات میدانی دارد. این امر ریسک بالایی را می طلبد اما فیلمنامه نویسان این اثر از آن سرباز زده اند.