صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

چرا بعضی عکس‌ها ما را نگاه می‌کنند؟!

۱۳۹۸/۱۱/۲۴ - ۲۱:۳۹:۰۶
کد خبر: ۹۶۴۰۵۲
حتما برایتان پیش آمده که به چشم های درون عکس ها نگاه کنید و حس کنید آن ها شما را دنبال می کنند واقعا علت این اتفاق چیست!

به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری برنا؛ هنر همانطور که می گویند، ذهنی و درونی است، چیزی که یک نفر یک کار بی ارزش در نظر می گیرد، بقیه ممکن است چیزی بیشتر از یک مربع سیاه بزرگ ببینند … اما یک نوع بسیار خاص از نقاشی وجود دارد که اغلب همه آن را با چشم های عجیب و غریب می بینند که به نظر می رسد که شما را در اطراف اتاق دنبال می کنند.

بنابراین چه چیزی باعث این فریب بصری مختلف می شود و چگونه هنرمندان به این اثر دست می یابند؟

مشخص شده است که برای یک هنرمند متوسط، خلق این "نگاه خیره کننده ی در همه جا حاضر" چیز دشواری نیست. به طور خلاصه، تمام چیزی که شما نیاز دارید یک توهم کوچک عمقی است، بنابراین فرد با وجود اینکه بر روی یک بوم 2 D ظاهر شده، اما 3D است و نگاه خیره چشم هایش را طوری هدایت می کند که گویی به کسی که درست جلوی تابلو ایستاده است، نگاه می کند.

آیا چشم های درون عکس ها واقعا به ما نگاه می کنند؟

پس دقیقاً چه چیزی در مغز ما رخ می دهد که باعث می شود به نظر برسد که چشم ها شما را دنبال می کنند، حتی اگر حرکت کنید؟

همانطور که در سال 2004 توسط گروهی از محققان دانشگاه ایالتی اوهایو نشان داده شد، "نزدیکی" و "دوری" تصویر 2 بعدی واقعاً تغییر نمی کنند. این نقاط نزدیک و دور به صورت نقاط قابل مشاهده تعریف می شوند، اگر تصویر سه بعدی باشد، در یک زاویه مشخص، نزدیک ترین و دورترین فاصله را از بیننده نشان می دهد.

جیمز تاد، یکی از نویسندگان روزنامه، یافته های خود را این گونه بیان کرد و گفت:

این ایده ساده است - مهم نیست که در چه زاویه ای به یک تابلو نگاه می کنید، خود نقاشی تغییر نمی کند. شما به یک سطح صاف نگاه می کنید، نکته کلیدی این است که نقاط نزدیک و نقاط دور از تصویر به همان اندازه که عکس از آن دیده می شود، یک سان باقی می ماند،هنگامی که سطوح واقعی را در محیط طبیعی مشاهده می کنیم، اطلاعات بصری که نقاط نزدیک و دور مشخص می شوند تغییر می کنند، درست در زمانی که جهت مشاهده را تغییر می دهیم.

هنگامی که یک تصویر را بر روی دیوار مشاهده می کنیم، از طرف دیگر، اطلاعات بصری که نزدیک و دور را تعریف می کند تحت تاثیر جهت مشاهده قرار نمی گیرند.

زل زدن چشم ها در تصاویر به ما

با این حال، ما این درک صحیح را طوری تفسیر می کنیم که گویی یک شی واقعی است …

بنابراین، به این دلیل که چشم انداز، سایه ها، و نور روی تابلو با حرکت شما تغییر نمی کنند، اگر گفته شود فرد جلوی تابلو ایستاده است، این تصویر چیزی از یک توهم بصری ملایم در مغز شما ایجاد می کند که به نظر می رسد چشم ها به شما خیره می شوند و با شما به طرفین حرکت می کنند.

در مقایسه با چشم هایی که شما را دنبال می کنند، اگر هنرمند تا اندازه ای نقاشی را با ترفندهایی اصلاح کند، به جای آن که مستقیماً به یک ناظر نگاه کند، مهم نیست که در کجا ایستاده اید، طوری خلق می شود که دیگر اینگونه به نظر نرسد و این کاملا به هنرمند و شیوه ای که او به کار می برد، بستگی خواهد داشت.

این تکنیک ابتدا در بخش هنر در حدود قرن چهاردهم شروع شد، زمانی که هنرمند و معمار فیلیپو برونلشی دنیای هنر را به ایده "دیدگاه خطی" معرفی کرد، چشم انداز خطی نقاشی با همه چیز در تصویر همگرایی در یک نقطه خاص در افق را دارد، که توهم در عمق را ایجاد می کند.

این ترکیب با استفاده از نور و سایه به هنرمندان اجازه می دهد تا استادانه نقاشی های واقعی بسازند، از جمله برخی از نقاشی ها و عکس هایی که افراد حاضر در آن به شما خیره می شوند، و مهم نیست که کجا ایستاده اید.

واقعیت پاداشی:

در سال 1964، یکی از معروف ترین و ارزشمندترین نقاشی های تاریخ، که تنها یک مربع بزرگ سیاه بر روی یک بوم سفید بود ودر صحنه هنر گوتبورگ سوئد معرفی شد. این هنرمند جدید پیر براسوا بود و آثار او ، به طور یک سان نظرات منتقدان و طرفداران هنر را به خود جلب کرد.

رالف اندربرگ، یکی از منتقدین به طور خاص, چنان تحت تاثیر استعداد پیر قرار گرفت که مقاله زیر را در مورد آثار او نوشت که صبح روز بعد از این نمایشگاه ظاهر شد.:"نقاشی براسوا ضربه های قدرتی قلم را دارد، اما همچنین با قاطعیت روشن نیز بیان شده است .

ضربات قلموی او با موشکافی های پیچیده خشمگینی ادغام شده است. پیر هنرمندی است که با ظرافت یک رقصنده باله کارش را انجام داده." این بررسی ها تقریباً در سراسر جهان می درخشیدند. فقط یک تفسیر از یک منتقد بر روی کارهای هنرمند جدید وجوددشات که گفته بود:"حتی یک میمون هم می تواند این کار را انجام دهد." و این نظر بسیار غیر محبوب بود.

با این حال آنطور که گفته ایم معلوم می شود که " میمون " کاری بیشتر یا کم تر از با ناخن ضربه زدن روی سرش انجام می دهد. پیر براسوا در واقع هیچ کدام از شامپانزه های آفریقایی جوانی نبود که پیتر در باغ وحش بوراس دژوپارک در سوئد دیده بود .

طراح پشت پرده این شوخی, روزنامه نگار آکه داکه اکسلسون بود. اکسلسون برای این تابلوئید سویدی کار می کرد و با ایده برجسته کردن نقاشی های او در یک نمایشگاه سر و کار داشت تا منتقدان را به آزمایش بگذارد - آیا آن ها در مقایسه با کار یک شامپانزه تصادفی تمایز قائل می شوند؟ جواب رد شد.

اگرچه لازم به ذکر است که ما "حدس می زنیم که یک شامپانزه نمی تواند یک مربع کامل سیاه را نقاشی کند. بنابراین چیزی که من حدس می زنم این است که او می خواسته تا اثر هنرمند جدید را زیر سوال ببرد تا بتواند برای صاحب کار خود کاری شگفت کند.

و اگر متعجب هستید، زمانی که این شوخی همه جا پر شد، منتقد قبلی که پیر براسوا را با رقصنده باله، مقایسه کرده بود، رولف آندربرگ، به شدت با ارزیابی خود دست و پنجه نرم کرد و اظهار داشت که کار "پیر" هنوز بهترین نقاشی در نمایشگاه بوده است و شاید سالیان سال نظیر و مانند پیدا نکند

نظر شما