بیگمان کمال تبریزی یکی از کارگردانان صاحب سبک و کاربلد سینمای ایران است و نکته مهم در کارش، توانمندی در پرداختن به موضوعات سیاسی با چاشنیهای طنز و کمدی است که اتفاقا به نوعی از خطوط قرمز نیز عبور می کند.
تبحر کمال تبریزی در استفاده از قصه، فیلمنامه، طعنه زدن به اتفاقات و ماجراهای روز سیاست، او را به این دلیل از دیگر همکارانش متمایز می کند که مشخصا اطلاعات به روزش را در بطن کارهایش اصولا می بینیم. نمونه اش فیلم سینمایی «خیابان های آرام» است که اتفاقا اجازه اکران نگرفت تا یکی از معدود آثار سیاسی روز سینمای ایران هرگز دیده نشود.
فیلم «ما همه با هم هستیم» ساخته کمال تبریزی درواقع اثری نمادین بود که تصمیم دارد از جامعه بگوید. جامعهای که از افراد متفاوت، تصویرهای مختلف میگیرد و این گاهی احساسی و دور از منطق است و با هرگونه لغزشی از انواع و اقسام پیشنهادها میچرخد. کاراکترهای کم عمق و شخصیتهایی که هرکدام نمادهایی از انسان های همین اطراف هستند و ...
اینکه همه چیز مهیا باشد تا قصه ای با استفاده از گزاره های نزدیک به ذهن خالق شکل بگیرد قطعا اتفاق سختی است اما موضوع گاهی انقدر سخت و غیرممکن نیست که تماشاگر برای پیدا کردنش دست و پای اضافی بزند.
فیلم همه آنچه را که نیاز داشت قصه بر آن سوار شود، در دسترس داشت مگر اتمسفری که در طول داستان بر کلیت کار حاکم نبود. در واقع نگاه تماتیک کار می توانست در موقعیتی کاملا فانتزی روایت شود اما این راکورد در تمام لحظات به شکل یکسان حفظ نشد و تماشاگر گاهی شاهد ولنگاری هایی از نوع تلویزیونی در این فیلم سینمایی بود.
نکته ای که در مورد فیلم کمال تبریزی بیش از هر چیز به چشم می خورد، استفاده از تعدادی ستاره سینمایی ست که هر یک از آنها می تواند پتانسیل یک فیلم میلیاردی در سینما باشند اما در این فیلم شاید براساس داستان و سبک قصه گویی کمال تبریزی جای خوبی قرار نگرفتهاند و احتمالا تنها نگاه فروش در گیشه این افراد را در کنار هم جمع کرده است.
در واقع می توان گفت ستاره های فیلم «ما همه با هم هستیم» محصول یک بیزنس سینمایی هستند تا نقش موثر دراماتیک، چرا که قصه ای برای آنها وجود ندارد تا ستاره طور بدرخشند. پس بی تعارف بگوییم هرکدام از آنها می توانستند بازیگرانی معمولی باشند و فقط در صفحه شطرنج کمال تبریزی حرکت درستی را انجام دهند.
جایگاه مهران مدیری خیلی زود برای مخاطب تعریف میشود. او با چهره کاریزماتیک خود همه آنچه را کارگردان نیاز دارد برای او روی میز میگذارد در حالی که توقع می رفت کمال تبریزی هم روی این نقش جایش را پیدا می کرد. چرا با تکیه بر تعریفی که یک بازیگر برای مخاطبش دارد ما باید نقشی با اینهمه ویژگی و لابیرنت را به بازیگر بسپاریم و او خودش را مثل بسیاری از نقش هایش تکرار کند. و البته این با کمی تغییر و رعایت احترام به یک اثر هنری درمورد دیگر بازیگران نیز صدق می کند، به جز لیلا حاتمی که بسیار هوشمندانه در راس هرم فیلم تبریزی نقشی متفاوت را تجربه می کند.
فیلمنامه فیلم کمال تبریزی از بعد دیگر می توان گفت که مشکل قصه دارد. شاید بیش از هرچیز بتوان گفت اصلا قصه برای تماشاگر درنمی آید و تماشاگر این نماد جامعه را در فضای فانتزی و لحظات جدی نمی گیرد. با نگاهی دیگر هم می توان گفت اگر فیلم قرار است خاصیت فانتزی داشته باشد، چه اشکال دارد که ما روی لحظات جدی فیلم خط بکشیم و تا پایان فیلم را فانتزی پیش ببریم.
حالا که مدت ها از اکران این فیلم تبریزی گذشته است باید گفت فیلم می توانست یک موقعیت دراماتیک از یک جامعه نامعلوم باشد که در آن به شکل نمادین افرادی تصمیم می گیرند از زندگی خداحافظی کنند تا جریان موجود زندگی شان را تحمل نکنند اما این کاراکترهای متزلزل و سطحی قدرت تکیه بر تصمیمشان را ندارند.
در لحظاتی از فیلم شاهد حضور محمدرضا گلزار به عنوان استار هستیم. فقط استار! نه هیچ چیز دیگر! یعنی استار به همان معنای واقعی که فقط قرار است تماشاگر را به سالن بکشاند.
تصمیم کمال تبریزی و قصه برای حضور گلزار در این فیلم به هیچ وجه منطقی نیست. مشخصا سرمایه گذار فیلم به دنبال این بوده در کنار جمعی از استارها حضور گلزار را هم روی پرده سینماها داشته باشد تا بتواند مخاطب را به سینما بکشاند.
محمدرضا گلزار نه تنها در قد و قواره یک استار حاضر نمی شود که حتی در مقابل مهران مدیری که کاراکتری کاریزماتیک و استارگونه دارد، حضورش تحت الشعاع قرار می گیرد. بی گمان در توشات هایی که مهران مدیری با هر بازیگری دارد به خصوص محمدرضا گلزار، لیلا حاتمی، مهران غفوریان، سروش صحت و... اتفاق ویژه ای رخ نمی دهد. چراکه مهران مدیری با نوع لحنی که برای شخصیت درنظر گرفته است بازی بازیگران مقابل را ناخواسته یا خواسته می خورد.
جالب اینکه کمال تبریزی با طراحی لحظات خوردن و آشامیدن این شخصیت که تقریبا از نقطه A فیلمنامه شاهد آن هستیم تمام فکوس را از فیلم می کشد تا تماشاگر درگیر شخصیت جذاب مهران مدیری شود و عملا در لحظاتی که قرار است با کلیدهایی که این کاراکتر می دهد گره از درام باز کنیم این اتفاق رخ نمی دهد.
از بحث تحلیلی فیلم که بگذریم دو نکته وجود دارد. نمی توان تکذیب کرد که فیلم «ما همه با هم هستیم» یک ذهنیت قوی پشت آن دارد. در واقع این فیلم محصول یک تفکر است اما این تفکر درنیامده و تماشاگر آن را درک نمی کند. چراکه تماشاگر نمی فهمد که کارگردان و نویسنده و تمام عوامل این فیلم به دنبال چه چیزی بودند. آیا به دنبال این بودند که یک قصه فانتزی به تماشاگر بدهند؟ آیا به دنبال این بودند تماشاگر را درگیر ماجرای فرازمینی کنند؟ آیا دنبال این بودند تماشاگر را با مقوله مرگ آشنا کنند؟ نه اصلا این نمی تواند نگاه واقع گرایانه باشد.
به نظر می رسد که توانمندی کارگردان در طراحی یک تفکر قوی با این سبک و ساختار که طراحی شده جواب نداده است. ما قرار است نمادی از مردم بی رمق و شخصیت های شکل نگرفته و پرلغزشی را ببینیم که با هم برای اتفاقی مهم در حد یک اتفاق بزرگ تصمیم می گرند اما این آدم ها در اولین دقایق تصمیمشان از هم فاصله می گیرند نظرات مجزایی نسبت به هم پیدا می کنند و به دلایل مختلف از جمله مسائل عاطفی، روحی و روانی از یکدیگر فاصله می گیرند.
فیلم «ما همه با هم هستیم» قطعا به واسطه حضور ستاره های مختلف سینما با گیشه خوبی مواجه خواهد شد اما بعید است این فیلم بتواند تبلیغات دهان به دهان مردمی را با خود همراه داشته باشد. در حقیقت فیلم «ما همه با هم هستیم» ثابت می کند که ستاره ها تنها جریان موثر بر موفقیت یک فیلم نیستند و فاکتورهای مختلفی در تولید یک اثر موفق و مورد اقبال تماشاگر وجود دارد، از جمله داستانی که در قدم اول گرم و گیرا باشد و در قدم دوم به ساختار طراحی شده از سوی کارگردان آنقدر نزدیک باشد که در سالن سینما مخاطب متوجه ذهنیت کارگردان شود.
با احترام به کمال تبریزی باید بگوییم در نگاهی خوشبینانه تفکر این کارگران با تبحری که در پرداختن به موضوعات ملتهب و خاص دارد در فیلم شکل نگرفته است. اگر چند موقعیت کمدی فیلم را به دلیل جغرافیای قصه (فضای هواپیما) نادیده بگیریم فیلم در حد و اندازه های آیتم های طنز تلویزیونی بی رمق است. در حالی که نمایش نمادین جامعه ای مملو از افراد متزلزل و بی ثبات و اتخاذ تصمیمی مهم با چاشنی فانتزی روی کاغذ با دو خطی مرسوم یک قصه جذاب و گیرا است.
از آنجا که سینما امروزه یک صنعت محسوب می شود و بازگشت سرمایه بخش مهمی از تفکر سازندگان فیلم را به خود اختصاص می دهد، نمی توان خرده گرفت که اینهمه ستاره در فیلم «ما همه با هم هستیم» که قطعا گوشه ای می زند به شعار (نترسید نترسید ما همه با هم هستیم) اشتباه است. اما اگر تک تک این شخصیت ها مورد تحلیل و بررسی قرار گیرند به این نتیجه می رسیم که شاید می شد این فرصت را به بازیگران ارزان تر داد تا حداقل فیلم به لحاظ بازیگری عیاری بیش از این بگیرد.
بخواهیم یا نخواهیم این فیلم با دیگر آثار موفق کارنامه کمال تبریزی فاصله بسیار دارد. یادمان نرود او یکی از موفق ترین اتفاقات سینمای دفاع مقدس را با فیلم «لیلی با من است» رقم زده است یا فیلم «مارمولک»جسارت این کارگردان را در پرداختن به موضوعات ممیزی دار نشان می دهد. سریال «شهریار» دیگر اتفاق مبارک کارنامه تبریزی است و البته دیگر آثاری که در آرشیو تلویزیون وجود دارد و خاک می خورد به امید آینده...