اصولا درخشش یک بازیگر در هر اثر نمایشی چه در سینما و تئاتر و چه در قاب جادویی تلویزیون به فاکتور های متفاوتی مرتبط می شود بدیهی است که بازیگر تنها بر اساس توانمندی، استعداد و خلاقیت های شخصی اش نمی تواند بیش از یک نقش معمولی را خلق کند. پر واضح است که تمام نقش های ماندگار سینما و مدیوم های دیگر نمایشی محصول فاکتور های متفاوتی چون؛
«فیلمنامه و سوژه اثر»
«نوع روایت قصه »
«شخصیت پردازی و قدرت و رمق کاراکترها »
«کارگردانی»
«میدان داری نقش و چگالی موقعیت های موثر برای دیده شدن زوایای کاراکتر در اثر »
«بازیگران مکمل و مراودات کاراکترها»
و آیتم های مهم موثر دیگری چون: «تصویر»، «صدا»، «موسیقی»، «طراحی لباس» و «صحنه» و ... می باشد.
بارها شنیده ایم که بسیاری از بازیگران از فیلمنامه های تکراری می نالند و بسیاری دیگر معتقد هستند گروه تولید مرا برای نقش های موفق قبلی ام انتخاب می کند و باز از من توقع تکرار خودم را دارند، بعضی از بازیگران در برخی از نقش ها می مانند، بعضی از بازیگران توانمندی نمایش یک وجه از خودشان را دارند و اصولا در نقش های دیگر هم قالب جدیدی از آن ها نمی بینیم و در این شرایط است که بازیگران در آثار مختلف تکراری و برای تماشاگر خسته کننده و گاهی حتی آزاردهنده می شوند.
حمید لولایی در سال های اخیر نقش های متفاوتی را ایفا کرده است و بی تعارف باید گفت بازی در سریال «زیر آسمان شهر» نقطه عطف کارنامه این بازیگر طناز است که رگه هایی از این شخصیت نزدیک به تیپ در دیگر تجربه های او در سریال های تلویزیونی محسوس بود .
او که این روز ها در سریال بوتیمار نقش پدر خانواده گلابی را تجربه می کند مشخصا به دنبال تجربه ای جدید از بازیگری است چرا که نگاه جدی اش به لحظات مختلف نقش از شکل گیری کاراکتر تا ارتباط با دیگر شخصیت ها و حتی درآوردن ریزه کاری های شخصیت در تک تک سکانس ها واضح است و نمی توان نادیده گرفت لحظاتی را که نقش را خلق کرده و از آستین بیرون نیاورده است.
او در ایفای شخصیت گلابی کاراکتری چند بعدی و همراه با بالا و پایینی های موقعیت داستان را تجربه می کند و با ظرافت ویژه ای سعی دارد نقش را با حفظ راکورد در تمام لحظات سریال باکره و هیجان انگیز حفظ کند در حالیکه اصولا این رفتار در یک اثر طنز چندان ساده هم نیست به خصوص اینکه قرار است موقعیت های مفرح سریال حتی در لحظات اشتباه قهرمان هم برای تماشاگر لبخند به همراه بیاورد.
لولایی در چند سکانس از قسمت های اول تا چهارم و در لحظات مشترک بازی با مرجانه گلچین، شهاب عباسی و سپند امیر سلیمانی به راحتی در پلان های مختلف تغییر جنس بازی می دهد ، حس و تکنیک را تواما سوییچ می کند تا توانمندی هایش را به رخ بکشد و این مسئله نشان از کارگردانی با وسواس نجف زاده روی لحظات بازی بازیگران دارد.
سال ها است که در سریال های تلویزیونی شاهد این مسئله هستیم که تیم تولید با انتخاب بازیگران چهره، نقش و حتی شکل گیری کاراکتر در ارتباط با دیگر پارتنر ها را به بازیگر می سپارند و حداکثر چند نقش اصلی از وسواس کارگردان در هدایت و شکل گیری نقش سود می برند که شاید یکی از دلایل تکراری شدن بسیاری از بازی ها در مجموعه های نمایشی تلویزیون به همین نکته بر می گردد.
نجف زاده در دومین تجربه کارگردانی همراه با مهران مهام بیش از پیش به روایت ساده و روان از زندگی خانواده ای متوسط از سطح جامعه پرداخته و به دور از هر گونه درشت گویی های مرسوم و شلنگ تخته های بی ربط، در صدد نمایش برشی رئالیته از واقعیتی قابل لمس در گوشه ای از جامعه ای که همه با هم تجربه اش می کنیم، بوده است و به همین دلیل است که امروز تماشاگر با شخصیت ها همراه می شود، آن ها را باور می کند و در لحظات مختلف داستان با اشتباهات و رفتار های مختلف کاراکتر ها حس همزاد پنداری پیدا می کند می خندد اما به فکر فرو می رود که....
حمید لولایی در سریال بوتیمار اتفاقی متفاوت با همیشه را تجربه می کند چرا که نقش و جایگاه کاراکتر در دل قصه به اندازه کافی موقعیت کمدی و حتی لحظات تلخ و شیرین لازم را برای رنگ آمیزی یک نقش جذاب و دوست داشتنی را با خود به همراه دارد و حالا باید دید این تر و تازگی تا پایان کار با لولایی و سریال بوتیمار حفظ خواهد شد یا خیر.