جدا از حواشی موجود و اخباری که به گوش میرسد و نقد و بررسیهایی که در خصوص تولید سریالها در شبکه نمایش خانگی وجود دارد، باید گفت این رسانه در شرایط فعلی مخاطب خود را پیدا کرده و به عنوان یک بیزینس فرهنگی موفق بسیاری از سرمایهگذاران را علاقهمند کرده است تا در این حوزه ورود کنند چرا که ساخت کار با فرمولهای مشخصی در این مدیوم ویژه توانسته است اقبال عموم را به دست بیاورد.
*شرط خطرناک موفقیت
اما نکتهای که در این مقال قابل بررسی است این است که شرط و شروط خطرناکی مولفههای موفقیت در شبکه نمایش خانگی محسوب میشود. این که داستانها به سمت ساختار قصهگویی زرد تولیدات ترکیهای سوق پیدا میکند و یا نمایش آسیبهای مرتبط با خانواده، روابط زناشویی و... محوریت اصلی آثار قرار بگیرند تا اندازه مفیدش میتواند گوشهای از داستان یک سریال نمایشی را ناجی باشد اما این که محوریت بر یک عشق مثلثی یا خیانتهای نمایشی چیده شده باشد و عملا مخاطب را با همین بهانه مدتها با خود همراه کنیم، نه تنها یک اقدام فرهنگی رخ نداده است که باید گفت دکانی با جنس نامرغوب که مشتریاش را فریب میدهد تشکیل شده و تا روز آخر این مشتری با حربههای مختلف گروه سازنده همراه میماند و در پایان هیچ اتفاق جذاب نمایشی دستگیرش نمیشود و تنها با یک سری تعلیقهای زرد و به دور از هر گونه ساختار موثر و مفید داستانگویی و نمایشی تحویل تماشاگر شده است.
یکی دیگر از حربههای خطرناک در موفقیت آثار نمایشی انتخاب بازیگران بفروشی است که در بسیاری از مواقع انتخاب درستی برای نقشها نیستند و تنها قرار است با نام و رسم آنها مخاطبمان را دست به جیب کنیم اتفاقی که بی شک شبکه نمایش خانگی از آن به یک اقبال دست مییابد و عملا شاهد این هستیم که بازیگر در این مسیر خودش را به نفع درآمدی که گویا عدد و رقمی بیش از آنچه در تلویزیون دریافت میکند خرج کرده است.
*فیلمنامههای بلاتکلیف
بارها در تولید آثار نمایشی شاهد این بودیم که فیلمنامهها برای یک سریال بلند مدت نوشته نشده است و در بسیاری از اوقات تنها نگاه سازنده تنها برای نگه داشتن مخاطب تا قسمت بعدی طراحی شده است. در برخی از این سریالها شاهد این بودهایم که داستان تا چند قسمت بلاتکلیف بوده است و نه تنها پیشرفت محسوس داستان وجود نداشته که با مسیرهای اشتباه مخاطب به نفع عدم پیشرفت داستان سردرگم شده است و البته این خواسته مشخص و معین سازندگان بوده است.
*رقابت سازنده یا آسیب برای تلویزیون
سریالها در شبکه نمایش خانگی روی سلیقه مخاطبین تأثیرگذار بودهاند و مذاق مخاطب داستان پسند ایرانی را به سمت مخاطب سطحی با اتفاقات سخیف کشانده که این مسئله نمیتواند رقابت سریالسازی در شبکه نمایش خانگی با تلویزیون محسوب شود. اگرچه تماشاگر تلویزیون را دلسرد کرده و عملا برای او یک تغییر نگاه در انتخاب سبد نمایشیاش باقی میگذارد که این مسئله پیامدهایی با خود به همراه دارد.
*خانواده در امان باشد
این روزها سریال نمایش خانگی مانند سریالهای رسانه ملی در دسترس انواع مخاطب با سنین مختلف است و برخی از داستانها و نوع روایت در ساختاری قرار میگیرند که میتوانند برای تک تک اعضای خانواده ناامنی ذهنی ایجاد کنند. اتفاقی که عملا روی روابط شکننده امروز مخاطب تأثیرگذار خواهد بود و پر واضح است استفاده مکرر از این فرمول نشان از این دارد که راهکار در بیزینس جوابگو بوده است.
با این اوصاف میتوان گفت راهکار نجات آثار پرمخاطب در شبکه نمایش خانگی رسیدن به ساختار و شیوهای است که؛
- مخاطب کماکان درگیر یک قصه جذاب باشد.
- جذابیتهای قصه و کشش داستان تماشاگر را درگیر کند.
- کاراکترها واقعی طراحی شده باشند.
- در پایانبندی قصهها روند بیزینس و کشاندن مخاطب به قسمت بعدی آزاردهنده نباشد.
- و در نهایت این رنگ و لعاب قصه متمایل به زردی عامل حفظ مخاطب قلمداد نشود.
پرواضح است که شرایط موجود در شبکه نمایش خانگی به دلیل کمرنگ بودن ممیزی و چارچوبها در حوزههای مختلف میتواند یک فرصت باشد برای افزایش جذابیت نه یک تهدید برای رسیدن به یک آسیب.