شاید از مهمترین اهداف مدافعان حقوق زنان یا بهتر بگویم فمنیست ها یکپارچه سازی اجتماعی باشد. یعنی جامعه ای آرمانی که در آن حقوق زن و مرد در تمام دیدگاههای مورد بحث در جامعه شناسی برابر باشد. دغدغه ای که فرنوش صمدی تصمیم گرفته در خط فرضی آن را به نمایش بگذارد.
فرنوش صمدی را به عنوان فیلمساز فیلم کوتاه می شناسیم. سکوت و نگاه از فیلمهای کوتاه و برجسته ی این کارگردان است که باعث شد به عنوان عضو آکادمی اسکار پذیرفته شود.
هر چند نمایش خط فرضی در فستیوال وایادولید اسپانیا برای این کارگردان و فیلمساز مقام آور بوده است. فیلمسازی که کارش را انجمن سینمای جوان آبادان آغاز نموده است.
خط فرضی در جشنواره فجر اکران شد. فیلمی که رسالت حمایت از حقوق زنان را در جشنواره فجر با ارایه قصه ای خانوادگی دارد.
حامد و سارا دو زوج کارمند هستند؛ یکی معلم و دیگری مهندس. قرار است سارا با بازی سحر دولتشاهی به عروسی خواهرش که قرار است به شیوه ای متفاوت در جنگلهای شمال برگزار شود، برود. هر چند حامد با بازی پژمان جمشیدی به واسطه ماموریت شغلی که برایش پیش آمده مخالفت می کند و حتی اجازه نمیدهد که همسرش به همراه دخترش به این سفر برود. سارا در نهایت تصمیم می گیرد بدون اطلاع همسرش به شمال برود و در عروسی شرکت کند. تصمیمی که خط فرضی را تبدیل به فیلمی سیاه و البته غمبار می کند.
خط فرضی سعی کرده است در کنار موضوع اصلی فیلم، قصه دانش آموز سارا که دچار بارداری ناخواسته شده است به موازات فیلم جلو ببرد تا بحث توجه به حقوق زنان بیشتر نمود پیدا کند که چندان هم موفق نبوده است. قصه ای که فقط سعی شده رفع مسوولیت برای ادامه ی داستان باشد و هر چقدر کارگردان خواسته آن را به موازات داستان در دل آن جای دهد موفق نشده است. قصه خط فرضی چند پارت دارد. قبل از عروسی، حین عروسی و اتفاق های آن و بعد از عروسی.
اینکه دیدگاه ها در خصوص خط فرضی اعتقاد دارند فیلم میخواهد رفتار فمینیستی داشته باشد نمیتواند به صرف حال و هوای قصه موثق و موکد باشد. دنیای پنهانی و قایمکی انسان ها همیشه وجود داشته، گاهی خیلی ریز و گاهی خیلی درشت. همین مورد است که تماشاگر را با فیلم همراه می کند. به حدی که مخاطب در اواخر پارت دوم کلافه می شود و این کلافگی را با خود به پارت سوم می برد. واکنش حامد در انتهای فیلم هم ترمز بسیاری از دیدگاهها را در این باره، کشیده است.
بازی پژمان جمشیدی در تمام مدت فیلم با اخم همراه است، گویی همه نگران هستند که چهره ی کمدی و فان این بازیگر برای مخاطب تداعی نشود. حامد در بیشتر دیالوگ های سر به پایین و با سگرمه هایی در هم بدون انعطاف صحبت میکند.
بازی سحر دولتشاهی نیز در ابتدای فیلم و حتی قبل از آن اتفاق چشم نواز و مخاطب پسند است، اما وقتی که قرار است نقش فردی شوکه شده را بازی کند دیگر برای مخاطب باور پذیر نیست که چنین کاراکتری با این مختصات پیش آمده، بتواند در حالت شوک اینگونه برخورد و رفتار کنند.
حسن پور شیرازی و آزیتا حاجیان در خط فرضی خودشان هستند و با بازی بی نقص خود کمک شایانی به فیلم کرده است.
کسب اقبال در این جشنواره برای فیلم خط فرضی کمی سخت است. اگر هم موفقیت بین المللی داشته، به واسطه همان قصه ی قدیمی استقبال از فیلمهایی هست که برخی معضلات اجتماعی ایران را بسیار پر رنگ جلوه می دهند.