سید سبحان تقوی، رئیس سابق شاخه جوانان حزب ندای ایرانیان، در گفت و گو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری برنا در خصوص میدان دادن به جوانان در عرصه مدیریتی گفت: شک نکنید در این زمینه با آنچه که باید باشد فاصلهی زیادی داریم. مدت عمر مدیریت برخی از افراد در سیستم ما حتی از سن بعضی رؤسای دولتهای توسعه یافته اروپایی بیشتر است! و این یعنی که یک جایی از کار ما میلنگد. آنچه در کشور ما به اسم جوانگرایی و میدان دادن به جوانان در ردههای مدیریتی و میانی در سال های ۸۴ تا ۹۲ اتفاق افتاد، تجربهای ناموفق بود که هنوز تأثیرات منفی و زیانبارش از بین نرفته است. به عقیده من ورود جوانان به سیستم در آن سال ها، اسم رمز پروژهای بود که تلاش میکرد برای یک شبه جریان سیاسی که عقبهای در قدرت نداشت، کادرسازی کند؛ آن هم کادر دلخواه خود را تا در روز مبادا به کار بیاید! این پروژه که عملاً باعث وارد شدن گروهی از جوانان بدون داشتن صلاحیتهای لازم و حداقلی شد، نگاه کلی جامعه را نسبت به جوانگرایی و عواقب آن بدبین کرد. جالب است بدانید که در استان فارس که استانی سیاسی محسوب میشود، فردی را که به عنوان سرباز امریه مشغول به خدمت بوده، در جایگاه معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استانداری منصوب کرده بودهاند یک سرباز امریه در قامت حساسترین معاونت استانداری فارس با همه مخاطرههایش!
او افزود: بنا به یک آمار که من دیدهام، بیش از ۷۲۰ هزارنفر را عمدتا با برچسب «جوانان اصولگرا» و «جوانان نزدیک به حلقه احمدینژاد» به دولت و حدود ۱۸ هزار نفر را با عنوان اعضای هیأت علمی به دانشگاهها وارد کردند. بیرون از دولت نیز همین بوده و مثلا قالیباف، شهردار وقت تهران، در ۶ ماه آخر حضورش در شهرداری حدود ۱۵ هزار نفر را به شهرداری برده که معلوم نیست بر اساس کدام نیازسنجی و با تکیه بر چه صلاحیتهایی بوده است. اینها یعنی همه چیز را فدای نگاه قبیلهای کردن. در چنین وضعیتی نباید انتظار داشت که شاهد کادرسازی و جانشین پروری موفقی در کشور باشیم. بالأخره نیروی انسانیای که در یک فرآیند غلط و با آن نگاه قبیلهای، به ساختار اجرایی یا تصمیمسازی وارد میشود، در همین سیستم میمانَد و هر زمان که مجالی پیدا کند، تأثیر منفی خود را نشان میدهد. نمونهاش را میتوانیم در کارنابلدی و ضعف بعضی از نمایندگان امروز در مجلس ببینیم. اینها محصول همان فرآیند غلط در کادرسازیاند.
این فعال سابق دانشجویی اضافه کرد: هم چنان هم آمار استفاده از جوانان مطلوب نیست. نتیجه آنکه بسیاری از جوانان به رغم شایستگیهایی که داشتند نتوانستند به ساختار ورود پیدا کنند؛ گروهی از کشور مهاجرت کردند، گروهی به مدارج عالی در دانشگاهها رسیدند اما فرصت بروز چندانی نیافتند، عدهای نیز آینده خود را در بخش خصوصی دنبال کردند و اتفاقا در آن بخشها عملکرد بسیار خوبی از خود نشان دادند.
او در خصوص گام دوم انقلاب نیز تصریح کرد: بیانیهای که با عنوان «گام دوم انقلاب اسلامی» در بهمن ماه سال ۹۷ از سوی رهبر انقلاب صادر و منتشر شد، تأکیدی جدی بر نقش جوانان در حلّ معضلات و مشکلات کشور داشت اما شاید آنگونه که انتظار میرفت مبنای عمل کارگزاران نظام قرار نگرفت؛ چراکه شاید اصلاً باور جدی به آن نگاه وجود نداشت. این که رهبر انقلاب خود را پرچمدار و پیشبرنده ایده جوانگرایی در کشور معرفی کردهاند، اتفاق مبارکی است؛ برخی انتصابات ایشان در حوزههای مختلف نیز همین نگاه را دنبال میکند. به هرحال، کشور ما کشور جوانی است. در آخرین سرشماری ملی که در سال ۹۵ انجام شد، میانگین سن جمعیت کشور ۳۱ سال بود و ۶۰ درصد جمعیت کشور زیر ۴۰ سال اعلام شد. آمار بالای دانشجویان در حال تحصیل و یا فارغالتحصیلان دانشگاهها همه نشان از جوان بودن سن کشور دارد.
او افزود: بسیاری از این جوانان، اصلیترین کنشگران سیاسی و اجتماعی خصوصا در زمانهای انتخابات هستند. بخش قابل توجهی از فضای انتخاباتی در ایران را همین جوانها - فارغ از اینکه به کدام جریان یا نگاه سیاسی تعلق دارند و از چه کاندیدایی حمایت میکنند - میسازند؛ اما انتخاباتها که تمام میشود و موسم استقرار دولتها یا مجالس و شوراها میرسد، آن جوانان و انتظاراتشان در ساخت رسمی قدرت، بازتاب چندانی نمییابد و همین موضوع موجب سرخوردگیهای بعدی میشود. این سرخوردگیها رفته رفته به یک شکاف بزرگ میان کنشگران جوان و کارگزاران نظام تبدیل میشود که میتواند خطرآفرین باشد. برخی به غلط تصور میکنند صحبت از جوانگرایی و میدان دادن به جوانان شایسته در ردههای مدیریتی، یک ایده لوکس و غیرضروری است که عمل نکردن به آن هزینههای واقعی و جدی به دنبال ندارد این نگاه غلطی است. همانگونه که امروز برخی از ضرورت حلّ فاصله میان قومیتها با حاکمیت یا حاشیهها با مرکز سخن میگویند، لازم است عارضههای ناشی از گسست و شکاف نسلی و تبعات زیانبار آن در سطح ملی مطرح شده و برای حلّ آن چارهجویی بشود.
این دانشآموخته حقوق و فلسفه خاطرنشان کرد: به نظر من اتفاقا در احزاب و گروههای سیاسی رقیب، این جوانترها هستند که از این قابلیت برخوردارند؛ اگر این ظرفیت گاهی مغفول میمانَد، خود ما جوانترها باید به سمت احیای آن برویم. بسیاری از اختلافات امروز سیاستمداران در کشور ما که گاه حتی رنگ و بوی فردی و شخصی پیدا میکند، دو دلیل عمده دارد، یکی آنکه برخی از اختلافهای امروز، ریشه در دعواها و رقابتهای دهههای قبل - مثلا دهههای پنجاه یا شصت- دارد؛ دعواهایی که نه تنها به گذشته مربوط میشود، بلکه بر امروز ما نیز تأثیر میگذارد و ارادهی توافق بر سر حلّ معضلات امروز را از بین میبرد. دیگر آنکه علت برخی از رقابتهای امروز، درگیری بعضی افراد بر سر منافع ریز و درشتی است که در قدرت دارند. جوانانی که فاقد منافع خرد و کلان در قدرت هستند و یا فضای اختلافی دهههای قبل را تجربه نکردهاند، دیگر دلیلی ندارد که نتوانند با یکدیگر به دیالوگی موثر و چارهساز برسند؛ اگر نرسند از خامی خودشان یا گاهی حتی شیطنتهای پدرخواندههایی است که منفعت خود را در حل نشده ماندنِ اختلافها و دوقطبیسازیهای کاذب جستوجو میکنند.
او اضافه کرد: این را هم باید در نظر داشت که قرار نیست برای رسیدن به یک تعامل و وفاق میان جوانان سیاسی و حزبی، از همان ابتدا بر سر موضوعات چالشی و اختلافی توقف کنیم. برای مثال، بسیار روشن است که در همان روز اول، جوانان احزاب اصلاحطلب و اصولگرا در مورد رفع یا تداوم حصر، و یا جوانان عدالتطلب و توسعهگرا بر سر برخی مسائل اقتصادی به توافق نخواهند رسید؛ اما میتوان کار را با مشترکات شروع کرد تا «دیالوگ» سر بگیرد و وقتی دوریها به نزدیکی و سوءظنها به حسن نیت رسید، از حصر و ... گفت و دنبال راهحل و توافق رفت. موضوعات بسیاری هست که جوانان، فارغ از آنکه به کدام جریان یا نگاه سیاسی تعلق دارند میتوانند نگرانیها و راهحلهای احتمالی و پیشنهادی خود را درباره آن موضوعات در فضای عمومی مطرح کنند.
تقوی متذکر شد: امروز نزدیک ۵ میلیون ایرانی در خارج از کشور زندگی میکنند و این عدد قابل توجهی است. در یک دهه گذشته، ایران آمار نگرانکنندهای در مهاجرت جوانان و نخبگان خود داشته و جزو ده کشور اول جهان قرار گرفته و این عدد هم نگرانکننده است. خب این یک دغدغهی ملی است و اصلاحطلب و اصولگرا هر دو باید نسبت به عواقب و تبعاتش نگران باشند. جوانان احزاب رقیب، باید موضوعات اینچنینی را برای گفتوگو روی میز بگذارند و برای رفع و دفع علل و انگیزههای آنها حرف جدی بزنند. 9