به گزارش برنا؛ این انجمنهای صنفی قرار است پیگیر مطالبات معیشتی و صنفی هنرمندان در سراسر کشور باشد. هماکنون، چندین انجمن صنفی سراسری فعال داریم؛ انجمن صنفی نقاشان، انجمن صنفی موسیقی، انجمن صنفی داستان نویسان، انجمن صنفی روزنامهنگاران و… اما ایجاد و راهاندازی کانون فراگیر انجمنهای صنفیِ پدیدآورندگان فرهنگ، هنر و رسانه، یک گام فراتر و قدمی روبهجلو است که با مصوبه هیئتوزیران، از رؤیا به واقعیت تبدیل شد و برای اولین بار در تاریخ هنر کشور، کلیه پدیدآورندگان آثار فرهنگی و هنری و رسانهای میتوانند ذیل تبصره (۵) ماده (۱۳۱) قانون کار، انجمن صنفی سراسری تشکیل دهند. پیشنویس این تصویبنامه، حاصل دهها جلسه همفکری و مشورت نمایندگان ۱۴ تشکل و انجمن فرهنگی، هنری و رسانهای است که طی بیش از یک سال و در خلال برگزاری دهها جلسه عمومی و تخصصی تهیهشده و با تأیید و امضای دو وزیر کابینه دولت (وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی) جهت طرح و تصویب تقدیم هیئتوزیران شده بود.
این کانون که با همگرایی عمودی انجمنهای سراسری و با ابتکار خود آنها، البته با حمایت و بسترسازی وزارتخانههای مربوطه (وزارت ارشاد و وزارت کار) شکلگرفته، میتواند هنرمندان را در پیگیری مطالبات و دغدغههای مشترک یاری کند. کانون فراگیر، یک هویت صنفی مشترک و سراسری به هنرمندان داده است که با اتکا به آن میتوانند سازمانیافتهتر و متحدتر از پیش، پیگیر خواستههای مشترک باشند.
نایبرئیس انجمن صنفی هنرمندان نقاش ایران و عضو هیات علمی دانشگاه هنر که در ایجاد و شکلگیری این کانون فراگیر، نقش فعالی، معتقد است: وزارت کار، در ثبت انجمنها، در کارشناسی روابط کار و همراهی در بحثهای تخصصی، همکاری خوبی با ما داشته است. اما مسئله اصلی، مشارکت خود هنرمندان و انجمنهای صنفی است، جمال عرب زاده، میافزاید: امیدواریم تا پایان سال جاری، همه انجمنهای صنفی مربوطه بیایند و عضو این کانون فراگیر شوند مهمترین پیششرط شکوفایی و گسترش حداکثری این کانون، کشف «هویت صنفی» توسط هنرمندان کشور و درک ضرورت مشارکت سندیکایی و فعال است. اگر هنرمندان بخواهند و بیایند، این کانون فراگیر میتواند بسیاری از مطالبات مشترک را با رایزنی و کنشگری برآورده سازد. گفتوگو با عرب زاده را در زیر میخوانید:
ضرورت راهاندازی و ایجاد چنین کانونی برای همگرایی هرمی یا عمودی انجمنهای صنفی حوزه هنر، فرهنگ و رسانه چیست. انگیزه شما بهعنوان یک فعال صنفی برای ورود به روند نفسگیر شکلدهی به«کانون فراگیر فرهنگ، هنر و رسانه» چه بود ؟
فعالیتهای مشترک هنرمندان ،پیشازاین ، همواره خارج از دایره کنشگری صنفی بوده است. تا پیشازاین، «نهادهای هنری» قیمومیت هنرمندان را داشتهاند و کارهای آنها را پیش میبردهاند. در این نهادهای صرفاً هنری، محتوای فرهنگی کار مدنظر بوده و مسائل صنفی و دغدغههای معیشتی کمتر موردتوجه قرار میگرفته. همه امور این نهادها در تعامل با وزارت ارشاد انجام میشده. اینها از ارشاد مجوز خود را میگرفتند و عموماً توسط ارشاد به آنها اعتبار داده میشد یا اصطلاحاً تغذیه میشدند. لذا در حیطه فعالیت صنفی و کنشگری صنفی، کمبودهایی بود که در گذر زمان ، خود را نشان داد.
نگاه کلی حاکم بر این نهادها این بود که هنرمندان بیشتر فقط دغدغههای فرهنگی دارند و مشکلاتشان در همان عرصه فرهنگ قابلطرح و البته قابلحل است. این نگاه، نگاهی که هنرمند بودن را شغل نمیداند و برای آن هویت شغلی مستقل قائل نیست، دههها و بلکه قرنها در جامعه حاکم بوده و بنابراین فضای نهادگرایی هنرمندان نیز از همین نگاه حاکم برآمده بود و تداوم همین نگاه سنتی و پر ایراد بود. قرنها ساختار حمایت از هنرمندان، یک ساختار دولتی و از نوع «حمایت از جانب فرادستان» بوده است؛ یا پادشاهان حامی هنرمندان بودهاند یا اربابان و صاحبان ثروت و قدرت. درواقع ساختار حمایت از هنرمندان و رفع دغدغههای زندگی آنها، ساختار «ارباب-گونه» بوده است . اینکه هنر، خود یک شغل مستقل است و هنرمندان، شاغلانی با هویت شغلی و صنفی که باید خودشان با کنشگری به دنبال مطالبات و دغدغههای صنفی خود باشند، هیچ زمان مطرح نبوده است.
درواقع ، معتقدید که نگاه حاکم هنرمند بودن را یک شغل مستقل نمیداند و هنرمند را صرفاً دارای دغدغههای فرهنگی و هنری تلقی میکند که اگر هم دغدغههای معیشتی داشته باشد، باید با حمایت اربابان، پادشاهان یا دولتمردان و با لطف و آنها این دغدغهها ، برطرف شود؟
بله. نگاه حاکم، «هنر» و «هنرمند بودن» را بهعنوان یک شغل مستقل نمیدید، حالا اینکه چطور این نگاه در طول زمان شکلگرفته، خود ماجرایی طولانی است و دلایل بسیار دارد اما بخشی از آن برمیگردد به ماهیت «سرگرمی گونه» و نرمافزاری هنر که موجب شده تولید هنری بهصورت یک ارزش مطلق مادی دیده نشود. تولیدات هنری کمتر حالت «شی وارگی» تولید به مفهوم رایج را دارند و در سطح جامعه، نسبت به تولیدات رایج و عادی، نظام ارزشگذاری متفاوتی دارند که همین تفاوت ماهیت تولید، نیروی کار هنر را از نیروی کار عادی متمایز ساخته است و ماهیت شغلی این نیروی کار را سلب کرده است. همواره ، کار هنری صد درصد در مقوله کار فرهنگی دستهبندی شده ، البته ، بدون در نظر گرفتن مختصات شغلی آن. تا دهههای اخیر، نگاه حاکم همین بوده و وزارت ارشاد یا ساختارهای مشابه که متولی امر هنر بودند، هنرمندان و دغدغههای آنها را پدرخواندگی میکردند. البته این پدرخواندگیِ از بالا بخشی از امور معیشتی و صنفی را پوشش میداده، البته فقط بخشی از آن را. اما اجازه داشتن هویت صنفی مستقل نمیداده که هنرمندان بتوانند با کنشگری صنفی مستقل از خود دفاع کنند.
وقتی این نقصانها دیده شد، تلاش برای تغییر صورت گرفت؛ این تلاش چگونه پیش برده شد؟
ما سالها در این رابطه بحث داشتیم؛ انجمنهای صنفی با مجوز وزارت کار و با هویت صنفی، تک و توک تشکیل شد و درنهایت در ادامه این مذاکرات و بحثها، تصمیم گرفته شد کانونی (همان کانون فراگیر انجمنهای صنفیِ پدیدآورندگان فرهنگ، هنر و رسانه) با همکاری هر دو وزارتخانه (ارشاد و وزارت کار) راهاندازی شود. جلسهای برگزار شد که میزبان آن وزارت ارشاد بود و اعضای انجمنهای صنفی حضور داشتند؛ نکته اینجاست که در این جلسه، متخصصان و کارشناسان وزارت کار برای هماهنگی و مشورت حضور داشتند و کار با همکاری این کارشناسان جلو رفت. بخشی از امور و مسائل به قانون کار بازمیگشت و نیاز به کارشناسان روابط کار داشت چراکه هدف، همگرایی انجمنهای صنفی ذیل توانمندیهای قانون کار بود تا مشاغل فرهنگی و هنری، هویت شغلی پیدا کنند و ذیل قانون کار قرار بگیرند.
اکنونکه چندین ماه از برگزاری این نشست گذشته، روند پیشبرد کار چگونه بوده؛ کانون فراگیر، در چه وضعیتی است و چه میزان پیشرفت داشته است؟
چندین انجمن عضو این کانون فراگیر هستند (که البته تعداد انجمنهای عضو میتواند افزایش یابد) قرار شد این انجمنها ابتدا مجمع عمومی برگزار کنند و هیات مدیره و بازرسان خود را انتخاب کنند. تا امروز حداقل دو تا از این انجمنها توانستهاند مجمع عمومی تشکیل دهند و انجمنهای دیگر مثل انجمن نقاشان ایران، در حال دادن فراخوان برای برگزاری مجمع عمومی هستند. اما چیزی که الآن مهم و حیاتی است، آگاهیرسانی به هنرمندان در ارتباط با این تشکلهای صنفی و کانون فراگیر است. بخش زیادی از هنرمندان کشور، تفاوت انجمنهای هنری قبلی با انجمنهای صنفی فعلی را نمیدانند. اطلاعات جامعه هنری در ارتباط با انجمنهای صنفی حوزه هنر و فرهنگ، بسیار ضعیف است.
قانون کار، قانونی جامع و حمایتگر است و میتواند همه مشاغل را صرفنظر از تفاوتهایی که در ماهیت تولیدات آنها وجود دارد پوشش دهد. هنرمندان باید بدانند برخورداری از مزایا و حقوق قانون کار، چقدر اهمیت دارد. باید بدانند فایده انجمنهای صنفی سراسری و کانون فراگیر این انجمنها که همگرایی را در لایه بالاتر محقق میسازد، چیست؛ ابتدا باید آگاهیرسانی و روشنگری صورت بگیرد، آن زمان اطمینان دارم شاهد موج بزرگتری از تشکیل انجمنهای صنفی و رجوع به کانون فراگیر برای همگرایی سرتاسری باشیم.
وظایف اصلی این کانون فراگیر چیست؛ چه توقعاتی از آن دارید و این کانون چه مطالباتی را قرار است پیگیری کند؟
هدف از ایجاد این کانون و پیشبرد آن، پیگیری دغدغههای صنفی مشترک هنرمندان سراسر کشور است. پس بهصورت خام، مواردی مانند بیمه هنرمندان، بیمه بیکاری و پرداخت مستمری بیکاری، درمان و خدمات درمانی، مطالبات صنفی اصلی هستند که چه توسط انجمنهای صنفی حوزههای مختلف و چه توسط کانون فراگیر که از جمع شدن این انجمنها در سطحی بالاتر ایجاد شده، قابلپیگیری هستند. اما شاید بپرسید فایده فراگیری این انجمنها در سطحی بالاتر یست؛ چرا در حد همان انجمنهای صنفی سراسری اکتفا نمیشود؛ پاسخ ساده است: هرچه اعضا بیشتر و گستره پوشش وسیعتر، قدرت چانهزنی و مطالبهگری بیشتر. این کانون فراگیر، میتواند امور مبتلا بهِ همه هنرمندان کشور را بهبود بخشد و با قدرت چانهزنی بالایی که دارد، بستر ارائه خدمات بیشتر به هنرمندان را مهیا کند. بهطور خلاصه انجمن ، میتواند در تأمین بیشتر و بهتر معیشت و شاخصهای زیستی هنرمندان تأثیرگذار باشد، آنهم تأثیر قابلملاحظه و پایدار.
همکاریها و همافزایی نهادهای مسئول را چطور ارزیابی میکنید؛ چقدر با شما همراهی صورت گرفته؟
وزارت کار، در ثبت انجمنها، در کارشناسی روابط کار و همراهی در بحثهای تخصصی، همکاری خوبی با ما داشته است. اما مسئله اصلی، مشارکت خود هنرمندان و انجمنهای صنفی است. امیدواریم تا پایان سال جاری، همه انجمنهای صنفی مربوطه بیایند و عضو این کانون فراگیر شوند؛ اساسنامه کانون و آییننامههای مربوطه نیز با مشارکت حداکثری اعضا نوشته شود. الآن بزرگترین مانع، عدم اطلاع هنرمندان از فواید چنین تشکلهایی است و اولین گام باید آگاهیرسانی و شفافسازی در حیطه گسترده باشد. برخی هنرمندان نگرانیهایی دارند ازجمله اینکه رابطه کانون با انجمنهای هنری قدیمی چیست. ببینید تسهیلگری فعالیتهای هنرمندان همیشه با وزارت ارشاد بوده حالا با شرایط جدیدی سروکار داریم که اعتبار خود را از وزارتخانه دیگری یعنی وزارت کار میگیرد. بنابراین سؤالات بسیاری در ارتباط با هویت این انجمنهای صنفی و کانون فراگیر وجود دارد مثلاً اینکه چطور هویت هنری حفظ شود یا انجمنهای جدید چه هویتی دارند و چطور باید بین هویت صنفی و هویت هنریِ هنرمند ارتباط برقرار کرد.
خوشبختانه، بهتازگی، انجمنهای صنفی کمپینهایی برای آگاهسازی اعضا راه انداختهاند که کار این کمپینها، پاسخ به همین سؤالات و ابهاماتی است که ذهن هنرمندان را درگیر کرده است. امیدوارم هنرمندان بدانند که ضمن برخوردار بودن از هویت هنری و فرهنگی، میتوان یک هویت صنفی مستقل و سازمان یافته داشت و برای رسیدن به مطالبات صنفی، گامبهگام و با قدرت به پیش رفت.