صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

نوحه‌ها و اشعار قدیمی از کجا آمده‌اند؟

۱۴۰۰/۰۵/۲۹ - ۰۴:۱۵:۰۷
کد خبر: ۱۲۲۲۰۶۹
در اینجا مروری کرده‌ایم بر تعدادی از آن شعرهای قدیمی محرمی و امام‌حسینی تا ببینیم چه کسی آنها را سروده یا چه کسانی آنها را خوانده‌اند.

به گزارش روی خط رسانه های خبرگزاری برنا، روزنامه جام جم نوشت: «شعرهای سطحی و کم‌مایه بعضی نوحه‌خوانی‌های امروز را که کنار بگذاریم، دل خیلی از ما به یکی از آن روضه‌خوانی‌های قدیمی گره خورده است؛ یکی از همان شعرهایی که می‌خواست هم واقعیت را بگوید، هم دم از مبارزه با ظلم بزند، هم تنگی دل از این همه رنج را نشان بدهد. اتفاقا همان‌ها هستند که هنوز در خلوت‌هایمان زیر لب با خود زمزمه می‌کنیم و چند لحظه‌ای غرق می‌شویم در دنیایی دیگر.

در اینجا مروری کرده‌ایم بر تعدادی از آن شعرهای قدیمی محرمی و امام‌حسینی تا ببینیم چه کسی آنها را سروده یا چه کسانی آنها را خوانده‌اند. احتمالا انتهای این مطالب یک «خوش به حال شاعرش» خواهید گفت؛ از آن غبطه‌های واقعی.

او می‌دوید و من می‌دویدم

می‌گویند جوانی در یکی از روستاهای نزدیک مشهد به دنیا آمد و بعد هم به مشهد رفت و آنجا یک قنادی باز کرد. اهل شعر بود. حتی گاهی افرادی به مغازه‌اش می‌آمدند و او شعرهایش را می‌خواند.

ابایی نداشت از این که میان شعرهای مذهبی‌اش گریه کند. آن مرد عبدالجواد جودی‌ خراسانی بود که در شعرهایش تخلص به «جودی» می‌کرد. بعضی‌ها هم صدایش می‌کردند: میرزای جودی. دیوان شعر او اولین بار سال ۱۲۹۹ به سبک چاپ سنگی منتشر شد. یکی از شعرهای او در دیوانش این است:

او می‌دوید و من می‌دویدم

او سوی مقتل، من سوی قاتل

او می‌نشست و من می‌نشستم

او روی سینه، من در مقابل

او می‌کشید و من می‌کشیدم

او از کمر تیغ، من آه  از دل

او می‌برید و من می‌بریدم

او از حسین سر، من غیر از او دل

آن قدر این شعر روان است که نه‌تنها مداحان مختلف آن را خوانده‌اند، بلکه شاید خودمان هم وقتی در حال خودمان هستیم، آن را زیر لب زمزمه کنیم.

باز این چه شورش است

صحبت از شعرهای روزهای عاشورا که می‌شود نمی‌توان از یاد جناب محتشم کاشانی دور شد؛ از باز این چه شورش است... ما این قطعه را فراوان شنیده‌ایم. اما یکی از خاطره‌انگیزترین‌ها آنها برای ما شعرخوانی بچه‌های آباده است؛ همان گروه سرودی که یک بار به دیدار امام‌ خمینی (ره) هم رفته بودند. محمدحسین توکل، تکخوان این گروه سرود، در خاطراتش تعریف می‌کند: آموزش و پرورش و بنیاد شهید این استان بسیار علاقه‌مند به همکاری بودند. نوحه باز این چه شورش است با همکاری آموزش و پرورش و بنیاد شهید یزد ضبط و آماده پخش شد. آنها یکی از مدارس خود را در اختیار ما قرار دادند تا این نوحه ضبط و آماده شود.

ما دلمان می‌خواهد همه بچه‌هایی که در کودکی پشت میکروفن می‌روند و نوحه می‌خوانند عاقبت به خیر شوند، مفید باشند مثل توکل که مدرک پزشکی عمومی و تخصصی پاتولوژی دریافت کرد.

ای ساقی لب تشنگان

عمری طولانی نداشت علی‌اکبر خوشدل تهرانی. ۱۲۹۳ در تهران به دنیا آمد و در دوران جنگ یعنی سال ۱۳۶۵ از دنیا رفت. غیر از این که به مدرسه‌های معمولی رفته بود، فقه و اصول و صرف و نحو را در مدرسه مروی خوانده بود. بخشی از عمرش صرف یاد گرفتن شد. وقتی علم باشد و در کنارش هم صفای دل، حاصلش می‌شود شعر مشهوری که خیلی از ما آن را شنیده‌ایم:

ای ساقی لب‌تشنگان، ای جان جانانم، سقای طفلانم

این سال‌ها خیلی از مداحان شعر علی‌اکبرآقای خوشدل را خوانده‌اند. اما شما اگر دلتان می‌خواهد یکی از آن نسخه‌های قدیمی ساده و صمیمی‌اش را بشنوید، به سراغ مداحی استاد محمد احمدیان بروید. مرحوم احمدیان را که می‌شناسید، او همان کسی است که «نوجوان اکبر من» را هم خواند و حالا صدایش جزو صداهای ماندگار از نوحه‌خوانی‌های تهران قدیم است. گرچه، خیلی‌ها آن را بازخوانی کرده‌اند.

از این شعر مشهور که بگذریم، در دهه۴۰، آن سال‌هایی که مردم در تردید و خفقان و بزرگ‌ترین رویدادهای سیاسی ایران به سر می‌بردند، او توانست در شعرهایش از ظلم و حق‌طلبی هم بگوید. مثلا در همان شعر معروف

حسین سرباز ره دین بود

عاقبت حق‌طلبی این بود

از سر نی داد، خوش این ندا سر

الله اکبر الله اکبر

شعر دیگری که از او به جای مانده این است:

بزرگ فلسفه قتل شاه دین این است

که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است

با خواندن این ابیات چقدر باید دلمان بسوزد که بعضی از شعرهای امروزی نه از ظلم می‌گوید و نه از حق و به جایش همچنان از زیبایی چهره امام‌حسین و یاران او با ریتم‌های نامرتبط و معانی صرفا احساساتی و نه برانگیزاننده علیه ستم.

مکن ای صبح طلوع

خباز بود. نان می‌پخت و شعر می‌سرود. مرد معتبر محله بود و امضا و شهادتش یک گواهی به حساب می‌آمد. کربلایی محمود بهجت که در بهمن ۱۳۲۴ از دنیا رفت، شعرهای زیادی در وصف اهل‌ بیت سرود اما مشهورترینش همان شعری است که در مراسم تاسوعا و عاشورا به صورت دودمه خوانده می‌شود:

امشبی را شه دین در حرمش مهمان است

عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است

مکن ای صبح طلوع

از کجا مشخص شد که این شعر از پدر آیت‌الله بهجت است؟ از آنجا که یک بار وقتی مراسم روضه‌خوانی روز تاسوعا تمام شد، مداح جلسه برای عرض تسلیت پیش آیت‌الله بهجت رفت و ایشان گفتند: این شعر (مکن ای صبح، طلوع) از سروده‌های مرحوم ابوی است.

البته این را هم در خاطر داشته باشید نسخه‌های متفاوتی از این شعر هست که مصرع‌ها و ابیاتش با یکدیگر فرق دارند.

نظر شما