به گزارش برنا، در معرفی ناشر از این کتاب آمده است: لاکلائو معتقد است آنچه در انکار تحقیرآمیز پوپولیسم روی میدهد، صرفاً انکار سیاست در یک کلام و اطمینان از این معناست که مدیریت درست اجتماع، دغدغه قدرت اجراییای است که مشروعیت خود را از آن جهت به دست آورده است که میداند یک اجتماع «خوب» چه ویژگیهایی دارد. این معنا طی قرنهای متمادی همواره هسته مرکزی گفتمان «فلسفه سیاسی» بوده است که با افلاطون آغاز شد.
این کتاب از سه بخش و هشت فصل تشکیل شده است. بخش اول در باب عقل پوپولیستی «بدنام کردن تودهها» نام دارد که از سه فصل «پوپولیسم: ابهامات و تناقضات»، «گوستاو لوبون: تلقین و بازنمایی تحریفشده» و «تلقین، تقلید، همسانسازی» تشکیل شده است. اما بخش دوم با نام «برساخت «مردم»» هم با سه فصل ««مردم» و تولید مقالی تهیبودگی»، «دالهای شناور و ناهمگنی اجتماعی» و «پوپولیسم، بازنمایی و دمکراسی» به واکاوی مفاهیمی چون «دال شناور»، «ناهمگنی اجتماعی»، «دمکراسی» و «بازنمایی» پرداخته است. سپس نوبت بخش سوم، «گونههای پوپولیسم» میرسد که از دو فصل «حماسه پوپولیسم» و «موانع و محدودیتهای برساخت «مردم»» تشکیل شده است. «حماسه پوپولیسم» به موارد تاریخی میپردازد و شرایط پدیداری همسانیهای مردمی را بررسی میکند، درحالیکه فصل هشتم محدودیتهای موجود در برساخت همسانیهای مردمی را در نظر میگیرد.
در نهایت میرسیم به بخش بیان نتایج که خود از سه زیرفصل تشکیل شده است. لاکلائو ابتدا به دو مورد از رویکردهایی میپردازد که اساساً با آنها مخالف است؛ یعنی موارد پیشنهادی اسلاوی ژیژک، و مایکل هارت و آنتونیو نِگری که این دو مبحث در دو قالب زیرفصل «ژیژک: در انتظار مریخیها» و «هارت و نِگری: خداوند عطا میکند» مطرح میشوند و سپس بهسراغ یکی از دیدگاههای نزدیکتر به نظرات خود میرود و دیدگاه ژاک رانسییر را هم در قالب زیرفصل «رانسیر: کشف مجدد مردم» بررسی میکند.
لاکلائو درباره دلیل نگارش کتاب نوشته است: «پوپولیسم همواره به یک اضافه خطرناک ربط داده شده است که قالبهای آشکار اجتماع عقلگرا را به چالش میکشد. بنابراین تا آنجا که من درک میکنم وظیفه اصلی من آن بود تا شفافیت بیشتری به منطق نهفته در پوپولیسم بخشیده، نشان دهم که پوپولیسم با آنچه بتوان آن را یک مفهوم حاشیهای قلمداد کرد فاصله بسیار زیادی دارد و در نهاد هر فضای اجتماعاتی جای گرفته است.»
ارنستو لاکلائو، زاده ۶ اکتبر ۱۹۳۵ و درگذشته ۱۳ آپریل ۲۰۱۴، فیلسوف آرژانتینی بود. لاکلائو در دانشگاه بوینس آیرس به تحصیل تاریخ پرداخت و تا سال ۱۹۶۹، یکی از اعضای حزب سوسیالیست ملی بود. او به همراه همسرش، شانتال موفه، به عنوان سردمداران مکتبی موسوم به «مکتب تحلیل گفتمانی اسکس» شناخته میشوند.