به گزارش برنا، «هنر رمان» مجموعه کاملی است از تفکرات کوندرا درباره تاریخ تحول هنر رمان در اروپا، و نیز بررسی و تحلیل خود وی دربارهی رمانهایش...
هنر رمان بیش از آنکه به معنای هنر رماننویسی باشد، به معنای توانایی و امکانات رمان است.
کتاب «هنر رمان»، عصر جدید اروپا را همچون دورانی توصیف میکند که دارای دو خصیصهی متضاد، یا به عبارت دیگر دارای ماهیتی «دوگونه» است: از یک سو فلسفه و علوم، انسانی را پرورش میدهند که جهان را منحصراً از دید علمی و فنی مینگرد، میکوشد تا بر طبیعت و انسانهای دیگر مسلط شود و در نتیجه، سرانجام، در آنچه هیدگر «فراموشی هستی» مینامد، فرو میرود. از سوی دیگر یک هنر بزرگ اروپایی شکوفا میشود تا «آن هستی فراموششده» را پیوسته روشنی دهد.
کوندرا در این کتاب ارزشمند، به شکلی درخشان به بررسی آثار چهره های برجسته و متنوعی همچون رابله، سروانتس، استرن، دیدرو، فلوبر، تولستوی و موزیل می پردازد. او به طور ویژه، تفکرات هرمان بروخ را مورد تحلیل قرار می دهد و کاوش جذابش در دنیای رمان های کافکا، پرده از ترس طنزآمیز موجود در جهان بروکراتیزه شده ی کافکا برمی دارد. کوندرا علاوه بر این ها، مباحثی را درباره ی آثار خود مطرح می کند و نگرش خود درباره ی نقش رویدادهای تاریخی در داستان ها، مفهوم یک رویداد داستانی، و خلق شخصیت در رمان های پساروانشناسانه را به تفصیل شرح می دهد.
بخشهایی از کتاب:
رمان می کوشد تا، در هر مرحله از تاریخ تحول خود، جزئی ناشناخته از هستی را کشف کند و انسان را در برابر «فراموشی هستی» مصون دارد. اگر رمان از این مسیر منحرف شود از «تاریخ خود بیرون می افتد» و رمان نویس به «قلم زنی» مبدل می شود که به جای ادامه ی راه سروانتس، کافکا، بروخ و نظایر آنان، به پرگویی و داستان سرایی محض می پردازد.
نگرش کافکایی، معرف یک امکان بنیادی انسان و جهان اوست، امکانی که از نظر تاریخی، نامتعین، و تقریبا تا ابد همراه انسان است.
من پافشاری هرمان بروخ را در بیان این مطلب درک می کنم و می پذیرم که: یگانه علت وجودی رمان، کشف آن چیزی است که فقط رمان، کشف تواند کرد.