فیلم قهرمان آخرین ساخته اصغر فرهادی با سروصدای بسیار به سینماها آمد و به سرعت تمام خانواده سینما را به سالن ها کشاند تا اتفاق مبارکی برای سینمایی که مدتها به دلیل شیوع ویروس کرونا رنگ و لعاب گذشته را نداشت رخ بدهد.
جالب اینکه فیلم فرهادی در همان روزهای ابتدایی بسیاری از خانواده سینما ، طرفداران سینما ، هنرمندان عرصه های مختلف و دیگر آحاد جامعه را به سالن ها کشاند اما این تب تند به سرعت خوابید.
اگر چه قهرمان در قدم اول رکوردهای روزانه ای را در فروش تجربه کرد اما با گذشت زمان شیب نمودار فروش و استقبال از این فیلم رو به سقوط رفت تا این سوالات را ایجاد کند که تبلیغات دهان به دهان آیا در استقبال مخاطبان در فیلم فرهادی موثر بوده است؟
آیا جدا از صاحب فیلم و اخباری که در احوال این فیلم منتشر می شود فیلم نتوانسته است از جایگاه خودش دفاع کند؟
نکته ای که بیش از هر چیز نقل محافل شد شایعاتی بود که در خصوص کپی برداری فیلم از مستندی به گوش رسید که گویا حقیقت داشت و اتفاقا در کنار آن نمونه رخدادهایی شبیه در خبرها پیچید که به دلیل وجود شاهدانی قابل کتمان نبود.
قبل از اینکه به بررسی قهرمان اصغر فرهادی از چند زاویه بپردازیم ذکر این نکته لازم است که فراموش نکنیم پیروزی و اقبال فیلم یک کارگردان ایرانی در جشنواره های بین المللی قطعا بادی است که بر پرچم سه رنگ این مرز و بوم می وزد اما آیا این نگرانی جدی نیست که فیلم چقدر در انعکاس واقعیت ها به حقیقت نزدیک بوده است و چقدر فیلمساز برای مخاطبان هموطنش فیلمسازی کرده است؟ و دیگرانی که در انتظار مستمسک برای رسیدن به اهدافشان هستند هدف فیلمساز نبوده است؟
نکته ای که شاید فیلم فرهادی را تا حدودی وارد حاشیه کرد مستقیما به اظهارنظرهای خودش و یادداشتی که در شبکه های اجتماعی دست به دست شد باز می گردد.
بدیهی است که هر فیلمسازی با دغدغه هایی شخصی اقدام به ساخت اثر می کند و بر همین اساس سوژه یابی می کند ، تحقیق می کند ، با شناخت و مصاحبت تلاش می کند تا آنچه در تفکرش می گذرد را در قالب یک اتفاق نمایشی با مدیوم سینما منعکس کند. اما چند سوال مهم از اصغر فرهادی ؛
با چه نوع از تحقیقاتی به سوژه فیلم قهرمان رسیدید؟
کدام دغدغه شما را به سوی نگارش فیلمنامه ای با این خط و ربط برد؟
چطور به شیراز رسیدید؟
خانواده در قصه شما چه جایگاهی داشت؟
کاراکترهای اطراف قهرمان برای او چه کردند؟
استفاده از یک خیریه با تعریف موجود در جامعه امروز با چه هدفی در قهرمان شما جانمایی شد؟
ضد قهرمان داستان شما کیست؟
حقیقت پشت قصه چیست؟
تعلیق های نصفه و نیمه فیلم قرار است با چه هدفی ترمز مخاطب را بکشد و چرا ما در برخی از لحظات قصه نمی توانیم قهرمان خود را همراهی کنیم؟
اگر جواب سوالات فوق در فیلمنامه و افکار خالق اثر تنها با نگاه فیلمسازی صرف رخ داده باشد (که با شناختی که از اصغر فرهادی داریم اینگونه نیست) بدیهی است که ذهن ناآرام خالق اثر در کنار دغدغه های یک جامعه شناس به یک سیاهی صرف رسیده است و نمی توان کوچکترین لکه سفیدی بر این بوم نقره ای متصور شد.
-قهرمان بیش از آنکه فیلمی برای مخاطبان داخل کشور باشد اثری بیزار از زندگی و امید و بیش از هر چیز تماشاگرش را به این فکر فرو می برد که همیشه انتخاب مسیر درست نمی تواند بهترین انتخاب باشد!
-در برشی از یک اتفاق نامرسوم و کاملا تصادفی می توان افراد را از درستی و غلطی کردارشان به نتیجه ای برعکس رساند.
-حالا که می شود با نام و نشان و اعتباری که از هر مسیری به دست آمده است در جشنواره های مهم دنیا صاحب فرصت بود چرا در نمایش سیاهی های پررنگ یک خاکستری تمام قدرت را مصروف نکرد!
حتما قهرمان بهترین فیلم فرهادی نیست و حتما فرهادی با قهرمان در دنیای مد نظر خودش بیش از گذشته مطرح می شود اما فراموش نکنیم آدم های دنیای فرهادی از شهر زیبا تا درباره الی، چهارشنبه سوری، جدایی نادر از سیمین و حتی فروشنده از آنچه در ذهن هدفمند فیلمساز می گذرد فاصله می گیرند و اگرچه او با تبحری که در بازی گرفتن از بازیگرانش دارد زندگی را جلوی دوربینش نمایان می کند اما لحظات کوچک تر شدن دنیای فرهادی در آثارش محسوس است و این وقتی نمود بیشتری پیدا می کند که زمان در فیلم قهرمان آنقدر کش داده می شود که ضربان قلب تماشاگر برای شکست قهرمان به شماره بیفتد درحالی که فیلم و خالقش تنها گوشه ای از دنیای ممکن بودن و ممکن نبودن رخداد ها را برای این فیلم هزینه کرده بودند و همه ی این دنیا حتی با رگه های تلخش گاهی قابل مزه مزه کردن هست!
انتهای پیام//