به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا؛ نوزدهمین قسمت از فصل شانزدهم برنامه زاویه روز چهارشنبه 17 آذر ماه، ساعت 22 با اجرای عطاالله بیگدلی از شبکه 4 سیما برگزار شد.
در این قسمت علی محمد حاضری و علیرضا شجاعی زند و عطاالله بیگدلی درباره "جامعه شناسی اعتراض در ایران" به گفت و گو پرداختند.
بیگدلی در ابتدای گفت و گو گفت: بنظر میرسد جامعه ایران در 50 سال گذشته اصولا یک جامعه ناراضی و معترض است و در تاریخ معاصرمان مان از مشروطه به بعد تاریخ مدون اعتراض داریم به نظر شما از منظر جامعه شناختی این چه روایتی از جامعه اعتراضی ایرانی میشود واین افراد چه میخواهند و چه در سر دارند؟
حاضری با شروع مقدمه ای در این باره گفت: هدف و محصول ما از شرکت در این جلسه را با این مقدمه آغاز می کنم که من چندین سال با صدا و سیما هیچ ارتباطی از موضع اعتراض برقرار نمی کردم و فرض من بر این است که صدا و سیما از موضع قبلی خود عبور کرده و به جای یک سویه نگری ها و قضاوت ها می خواهد به سمتی پیش برود که مردم به نحو دقیق تری درجریان مسائل قرار بگیرند و به رویکردهای مختلف توجه شود و انشاالله صدا و سیما گامی به سوی جایگاهی که حضرت امام فرمودند " صدا وسیما یک دانشگاه عمومی است" نقش آفرینی خود را بهتر انجام دهد.
وی ادامه داد: مورد مهم دیگری که باعث شد من در این برنامه شرکت کنم موضوع برنامه است چرا که پرداخت به این مسئله بسیار ضروری است و درواقع از منظر علمی و آسیب شناسانه و بی طرفانه موضوع را مورد بررسی قرار می دهیم. نکته دیگر اینکه بنده به عنوان یک فرد معترض در این برنامه شرکت نکرده ام بلکه به عنوان کسی که دلبستگی به انقلاب و پیشرفت کشور و ملت دارم و فکر می کنم اینجا فرصتی است که می توانیم از طریق طرح و دیدگاهی که داریم نسبت به رویه های حکمرانی در کشور به بهبود رویه های حکمرانی کمک کنیم.
حاضری در ادامه گفت: من به رویه ها و شیوه های برخورد با اعتراض در کشور را کاملا نگاه اعتراضی دارم و معتقدم با مسئله اعتراض خیلی بهتر و مناسب تر می شود برخورد کرد و اینکه خود ما در جامعه مان حتی اگر بنیان بسیاری از اعتراضات را در همه جوامع نوعی سر خوردگی ها و نارضایتی ها ی مردم از اقدامات و افتتاحات بدا نیم و یک مسئله مهمترش این است که همه میتونه از این نارضایتی ها وجود داشته داشته باشه ولی مشکل ما این است که برنامه ای در کار است که بلافاصله نارضایتی هایمان را سیاسی می کنیم.
بیگدلی در ادامه بحث سوالی مبنی بر طرح کلی شما از اعتراضات در ایران کدام است سیاسی، اقتصادی و یا اینکه متنوع است؟ پرسید.
حاضری در پاسخ به این سوال گفت: من معتقدم اعتراضات وجود گوناکونی دارد اما در مجموع و طی سال های اخیر بخشی از اعتراضات بنیادش، پیامد ناکارمدی های حکمرانی های ماست و درواقع آثار و عواق ب ضعف حکمرانی را نشان می دهد که این خود میتواند انواع مختلف داشته باشد و مشکلی که ما داریم این است که حداقل را رعایت نمی کنیم و در شرایطی که مردم و جامعه ناراضی هستند، ما دیگر سوزن به مردم نزنیم. ما در واقع هنری داریم که با بد سلیقگی ها و تنگ نظزی ها نه تنها تسکین نمیدهیم آلام مردم را بلکه آنها را تشدید می کنیم.
بیگدلی در ادامه گفت: به نظر شما با الگوی تمرکز بر ناکارامدی حکمرانی اعتراض خود نظام اسلامی را میشود تبیین کرد که درواقع ما از یک تاریخ 150 ساله صحبت میکنیم یا نه تمرکز شما روی 30 سال اخیر است؟
حاضری گفت: خیر بحث من انقلاب نیست یا حتی اعتراض هایی که جنبه براندازانه دارد هم نیست من تکیه تاکیدم بر اعتراض هایی است که قاعدتا می شود درون نظام باشد و با روش های اصلاح طلبانه صورت بگیرد و هم پاسخ داشته باشد، اگر به سطوح دیگر کشیده شده مربوط به ضعف در حکمرانی ماست که هم مشکلات را برای مردم به سطوح بالاتری بردیم و هم نحوه برخورد با آنها غلط بوده است.
در ادامه بیگدلی از شجاعی زند پرسید آیا بنیادی اعتراض ایرانی دارد در طول سال های گذشته؟ و اگر آری این بنیاد چیست و ایرانی چه می خواهد؟
بنده پاسخی برای سوال شما ندارم علت آن هم این است که به این شکل این موضوع را بررسی نکرده ام و تخصصی در این زمینه ندارم. بنده مسئله ای فکر کردم میتوانم که میتوانم نکاتی درباره آن مطرح کنم ناظر بر همین اتفاقاتی است که که در بستر جمهوری اسلامی رخ میدهد تحت عنوان اعتراضات و معتقدهم نیستم که ما پدیده ای به اسم اعتراض عمومی داشتیم، اعتراضی که از هر قشر جامعه یک صدا مطالبه مشترکی داشته باشند که اساسا اعتراضات از نوع صنفی ویژگی عمومی پیدا نمی کند حتی همه افراد مطعلق به آن مسئله هم در آن اعتراض حاضر نمی شوند.
شجاعی زند در ادامه گفت: ما در مواجهه با پدیده اعتراضات دچار موضع گیری های پیشینی هستیم یعنی پرابلماتیک های مختلفی نسبت به این مسئله داریم از حیث های مختلف هم ای ن پرابلماتیک شکل گرفته است. هم حیث دیسیپلینی دارد یعنی اگر به جای آقای دکتر فرد دیگری نشسته بود پرداختن به این قضیه چه از لحاظ حل مسئله و دیگر مسائل فرق میکرد ، دلیلش هم این است که ما پرابلم های مختلفی داریم همانطور که گفتم در ماجرای اعتراض ها یک حیث آن دیسیپلین و حیث دیگر آن خاطرات و تجربه های زیستی متفاوتی که داریم، بعضی ها از دور دیدند و شنیدند و بعضی ها درگیر آن بودند اینها عناصری است که در دیدگاه های پیشینی تاثیر می گذارد. یک عنصر موثردیگر که در این ماجرا در تحلیل و مواجهه با این پدید وجه تمایز میکند حسب موازی است که ما درقبال نظام حاکم یا در قبال دولت مستقر داریم . مثلا برای یک فعال اجتماعی این خود اعتراض است که موضوعیت دارد نه موضوع اعتراض و او میتواند روی آن کار کند یا برای یک فرد سیاسی در عالم سیاست این حق اعتراض است که اهمیت پیدا میکند برای او این جنبه پرابلم مهمتر است برای یک جامعه شناس زمینه ها و عوامل رسیدن کار به این مرحله اهمیت دارد برای یک مصلح اجتماعی حل مسئله مهم است یعنی مهم تر از خود اعتراض حق اعتراض و حتی عوامل بروز اعتراض برای یک مصلح اجتماعی برای او از همه مهم تر این است که مسئله چیست و چرا از آن غفلت شده است. روی صحبتم این است که ما با پرابلم های مختلفی به این مسئله نگاه می کنیم.
پس ضاهرش این است که ما با یک پدیده مواجه هستیم اما درواقع این است که ما با چند پدیده مواجهیم و موانع و اغراض مختلف ی در پرداختن به این مسئله داریم. من در برخورد با این مسائل خیلی به دیسیپلین ها وفادار نیستم و دربنده موقعبت ها نیستم اگرچه ما در بند آنهاییم. وفاداری و مسئله من خود مردم، ایران و نظام است، یعنی اعتراض و مطالبه از طبع این عناصر هستند و تلاش میکنم در چنین موقعیتی قرار بگیرم اگر موفق باشم اینکه من جامعه شناس هستم و الزاما باید در چارچوب علت یابی اعتراضات باشم البته که کار خوبی است اما من نمیخواهم در این چارچوب بمانم. یعنی مصلح اجتماعی باید از من فعالتر باشد و دغدغه روزانه اش باشد. برای من کشف درست مسئله منظومه مسائل و حل به موقع مسائل مهم است البته من معتقد نیستم که اعتراضات ریشه در مسائل دارد بلکه اعتراضات خصوصا در جامعه ما بخشی از آن به ناکارمدی ها، ظلم ها ، تبعیضات این ها همه می تواند بانیبخش هایی از اعتراضات باشد اما معتقدم بخش قابل توجه آن مربوط به مطالبه گری است یعنی همه اعتراضات را نمیشود حمل بر وجود مشکلات و حکمرانی (البته که به حکمرانی در کشور نقدهایی وارد است) و غیره دانست.
بیگدلی گفت یعنی خلق و خوی ایرانی یک خلق و خوی مطالبه گر دارد؟ خیر بنده این نوع تحلیل ها که همه ایرانی ها را در یک قالب قرار می دهد و برای آنها یک سرشت ذاتی متفاوت از بقیه جوامع یک ویژگی هایی نهفته است که همواره اینها رو وادار به یک رفتارهایی میکند، قطعا این نیست من منکر این نیستم که تاریخ و فرهنگ و سرگذشت ما یک تجلیاتی دارد که ایرانیان را متمایز میکند، این تمایزها را میپذیرم امه اینکه آن را به یک امر طبیعی و سرشت وجودی انسان تبدیل کنید، قبول ندارم. من مطالعه و مقایسه نکردم ما نسبت اعتراضاتمان از حیث کمیت و کیفیت و گوناگونی آیا وضع ویژه ای متفاوت از جوامع دیگر دارد یا اینکه ایران را باید به طور خاص تحلیل کرد یا اینکه نه به طور عادی نگاه کنیم و به ویژگی های خاص حکمرانی در ایران بدانیم من با این نوع تحلیل ها خیلی همسویی ندارم.
حاضری گفت: من در ادامه بحث خودم باید به این نکته اشاره کنم که اصلا ما به چه چیزی اعتراض می گوییم؟ اعتراض وجوه مختلفی دارد اعتراضات فردی که در بحث ما نمیگنجد و اعتراضات فردی. برخلاف تصور رایج فی نفسه وجود اعتراض حتی در سطوح مختلف اجتماعی هیچ نشانه ی ضعف و نارضایتی و بی ثباتی جامعه حتی در نظام سیاسی هم نیست. به زبان جامعه شناسی اتفاقا اعتراضات میتواند تجدیگر بروز و ظهور کاستی هایی باشد که به طور معمول در نظام کسی نمیفهمد و اینها خود را نشان میدهند و فریاد میزنند. این میتواند به معنای کارکرد مناسب و بهینه جامعه و نظام باشد درواقع بیان دردها، ضعف ها و آسیب هایی که به شما معرفی می شود و برعکس این ماجرا در همین صدا و سیما وقتی اعتراضاتی در کشوری رخ می دهد سریع میگوید افول نزدیک شد به هیچ وجه وجود اعتراضات در یک جامعه ای نمتواند نشانه افول باشد و می تواند اعتراضات گسترده ای صورت گیرد اما بامدیریت قوی طوری کنترل شود که کمترین آسیب ها اتفاق بیوفتد و جامعه به سرعت نظم خود را پیدا کند. و این برخورد های نادرست هست که اعتراضات را به یک بیماری که می تواند اتفاقا اینبار نشانه ضعف باشد، تبدیل شود.
وی در ادامه افزود: من اشاره میکنم که در واقع اعتراض به بیان جامعه شناسی مشارکت سیاسی غیر متعارف است ما یک سری مشارکت های سیاسی داریم که درواقع در قالب اعتراض جا نمیگیرد ولی مطالبه است ولی آن مطالباتی که در قالب متعارف صورت نمیگیرد بیشتر رنگ و بوی اعتراض به خود میگیرد حالا همین اعتراضم علی رقم اینکه غیر م تعارف هست اما سطوح متفاوتی دارد. تقریبا میتوان گفت اعتراضات را میشود به 4 سطح متفاوت از جهت شدت و ضعف اعتراضات تقسیم بندی کنیم.
اولین سطح اعتراضات " اعتراضات قانونمند" است. مثل امضا طومار جمعی ، شرکت در تظاهراتی که حداقل غیر قانونی اعلام نشده است.
سطح دوم اعتراض ها " برخوردهای سلبی یا تحریمی" مثل عدم پرداخت مالیات، عدم مشارکت در انتخابات
سومین مرحله "اقدامات غیر قانونی ولی مسالمت آمیز" است. اعتصابات، اشغال مسالمت آمیز و بدون تخریب اماکن، تجمع و راهپیمایی هایی که غیر قانونی اعلام شده شامل این سطح میشود.
و در نهایت سطح چهارم اعتراضات شامل اعتراضات خشونت آمیز است که توام با تخریب و احتمالا ضرب و جرح و آتش سوزی است که هنر یک نظام اجتماعی این است که از یک سو اول نگذذارد اعتراضات به وجود بیاید ولی اگر اتفاق افتاد کوشش کند اعتراضات را تا آنجا که ممکن است در همین سطوح هایی که مطرح شد در سطوح اول با آنها برخورد شود و به سطوح بعدی کشانده نشود.
در مجموع بخواهیم اعتراضات را تقسیم بندی کنیم: یکی اعتراضات مدنی که سه رتبه اول در مجموع مدنی محسوب میشوند و دیگری شامل سطح چهارم یا همان خشونت آمیز است. در واقع برحسب برخوردهایی که پیش می آید خود رخدادها و صحنه ها میتواند کاملا اثر گذار باشد ممکن است شما یک اعتراض صنفی ساده به سطوح خیلی بالاتری کشیده شود و یا یک اعتراض وسیع میلیونی با یک رفتار مسالمت آمیز تمام شود. و ضرورتا با نوع اعتراضات اقتصادی و سیاسی و غیره ارتباطی ندارد.
ما در بحث اعتراضات سه مرحله مواجهه داریم یکی اقدامات پیشگیرانه که چگونه برخورد کنیم که نارضایتی ها به وجود نیاید بحث دوم مدیریت اعتراضات در صحنه است اگر قرار است اعتراضاتی صورت بگیرد آن را چگونه مدیریت کنیم که با کمترین خسارت به حداقل خسارت مدیریت شود سومین بحث این است که اعتراضات صورت گرفت و آثار و عواقب آن مشهود است حالا بعد از این چه عبرتی و چه مکانیزمی برای پیشگیری از تکرار این رفتارها بکار میگیریم که در اینباره در دانشگاه به این مسئله بسیار پرداخته شده است.
شجاعی زند در ادامه بحث گفت: اعتراضات نشانه بیماری سیستم است یا نشانه زنده بودن آن است که اتفاقا بخش دومش ارتباط با مطالبه گری پیدا میکند. بنده معتقدم که بخش قابل توجهی از اعتراضات در جامعه ما و در جوامع دیگر باید با مطالبه گری تبیین شود نه با وجود مسئله. اولا اعتراض و کثرتش در جوامع میتواند نشانه دو چیز باشد یکی زنده و حساس بودن جامعه است و دیگری بیانگر این است که ضعفی بیماری در سیستم وجود دارد. و سوالی که پیش می آید ما اساسا چه جامعه ای را سالم میدانیم؟ جامعه ای که مطالبه گر باشد یا جامعه ای که مسئولیت پذیر باشد که البته معارضه ای هم وجود ندارد و میتواند هر دو آن هم باشد اما گاهی یکی بر دیگری غلبه میکند و در همین راستا سوالی مطرح میشود و با افرادی که درگیر با مسئله آتش به اختیاری هستند عرض میکنم، ایده آتش به اختیاری که حضرت آقا مطرح کردند ما را در کدام یک از این دو موقعیت قرار می دهد و باید مورد بررسی قرار گیرد.
این ترقی از اعتراضات که عرض کردم یا جامعه بیمار را نشان یدهد یا زنده بودن جامعه را میرساند که در هر دو صورت نگاه خوش بینانه ای به جامعه دارد در صورتی که نگاه بدبینانه هم وجود دارد و قابل طرح است. نگاه بدبینانه به اعتراضات به معنی است که بعضا با چنین تعابیری از اعتراضات یاد میکنند و آن را ناشی از تحریک پذیری بیش از حد مردم میدانند.
اساسا اگر شما اعتراضات رو وابسته به سیستمی در درون خود کنید بنظر من دیگر روزامد نیست و مربوط به یک شرایط ساده و متعارف در یک سیستم بسته که بگویید اعتراض نشانه نارسایی سیتم است و اینطور نیست و ماجرای اعتراض بسیار پیچیده تر از این بحث هاست. اعتراضات جمعی و فردی به راحتی نمیشود عنوان کرد که ضعف یک بیماری سیستم است و این برای موقعی است که سیستم بسته ای باشد. امروز اگر جامعه ای تمام مسائلش به خودش مربوط باشد تنها یک تصویرسازی است و واقعیت ندارد. در اینجا یک عواملی وارد شدند که ماجرا را قدری پیچیده تر کرده است و ما باید به آن عوامل بیشتر توجه کنیم و دیگر مسئله راحتی که تحت عنوان اعتراض نشانه یک بیماری است، این عوامل صورت مسئله را عوض کردند.
این عوامل کدام ها هستند: یکی اینکه سیستم بسته نیست و باز است ، عوامل خارجی نظیر فضارها و دخالت ها در این سیستم عمل میکند. من قصد ساده سازی مسئله را ندارم که بگجویم در درون هیچ عاملی وجود ندارد و هرعاملی مربوط به جامعه است خیر اینطور نیست و این موارد را هم مثل بقیه پارامتر ها باید در جامعه وارد کرد و در بعضی موارد برای تحلیل اعتراض بعضی چیزها جور در نمی اید و باید این عامل ها دیده شود خصوصا در جامعه اسلامی کوچک ترین اعتراضات بلافاصله حساسیت های طرف های بیرونی از رسانه ها و دیگران را برمی انگیزد و حتی بعضا سخنگوی وزارت خارجه کذا زود اعلام موضع میکند و این در شرایطی ایت که معکوسش اتفاق نمی افتد.
عنصر دوم فضاسازی است هم پیرامون مسائلی که زمینه ساز اعتراضات میشود یا بزرگ نمایی یک مسئله محدود میشود و افر اد رو به احساس نارضایتی میکشاند. فرض کنید تعدادی از افراد در منطقه ای روی یک موضوع خاصی اعتراض دارند بلافاصله این اعتراض را به یک جنبش ملی در سطح کشور تبدیل میکنند و این ها عناصری هست که نمیتوان نادیده گرفت.
حاضری در ادامه اشاره کرد اصولا عمده ترین شیوه مدیریت و حکمرانی درست که کمتر به اعتراض بخورد روش های پیشگیرانه است. اولین مسئله اعتمادسازی برای برگزاری یک فرایند مناسب، چرخش مسئلین در نظام های دموکراتیک است. بالاخره یک حذب یک گروه و یا یک مسئول ممکن است اشتباه کنند و ضعف داشته باشند اگر سازو کاری وجود داشته باشد که مردم بتوانند اگر اینها را نپسندیدند بتوانند آنها را تغییر دهند. حالا صبر کردن که بگذاریم 4 سال مدیریت این مسئول تمام شود بنظر سخت نیست؟! یعنی ما نهاد سیاسی اجتماعی داشته باشیم که مردم بتوانند نظرهای خود را بطور قانونی اعمال کنند. اگر امکان جا به جایی این روش ها وجود داشته باشد خود به خود بخشی از آنچه که میتوانست به انباشت نارضایتی ها و اعتراضات انجام شود، خود به خود رفع می شد.
لازمه پیشگیری این است که اعتراضاتمان در ساز و کارهای نهادی و یک واسطه هایی بین مردم و حاکمیت برای ابراز و اعلام این نارضایتی ها وجود داشته باشد. کاردکرد احزاب، انجمن ها، گروه های صنفی و اتحادیه ها همه برای همین هستند که شما میتوانید این را بجای اینکه مردم در خیابان تجمع کنند، حزب بیانیه دهد و حرف بخش مهمی از جامعه را میزند. فعالیت های این انجمن ها و گروها راه بروز مسالمت آمیز اعتراضات و درواقع مشارکت بخشیدن و پیدا کردن راه کارها و اصلاح امور است و اگر ما این ها را داشته باشیم خیلی از مشکلات حل می شوند.
الحمداالله انقلاب و قانون اساسی ما همه شرایط را گذاشته تا ما از این مکانیزم استفاده کنیم ولی ما یک جور تفسیر میکنیم که این انتخاباتمان بخش مهمی از جامعه خارج از گود شود و از چرخه انتخابات خارج شوند که در واقع راه های دیگر بسته شده و جامعه مجبور است از این راه اعتراض کند.
ما فرض میگیریم در همین اعتراضات اخیر دوتا از شاخص ترین احزاب فعالی که به کارکرد حزبی در نظام های دموکراتیک نزدیک شده بودند منحل شدند و حتی اتهام آن ها معلوم نشدو ساختار حقوقی آنها هم مبهم بود.
مسئله بسیار مهم این است که در بیشتر جوامع اختلاف و نارضایتی وجود دارد مسئله این است که در نظام های مختلف بخصوص مدرن نهادهای فرا جناحی و بی طرف تعبیه شده است. نهادهایی که میتوانند نقش حکمیت قابل اعتماد داشته باشند و مجموع جامعه و مردم و طرف های ذی نفع به بی طرفی آنها اعتماد می کنند که متاسفانه ما اینها را نداریم ما بعضی ازنیازهایی که کارکردشان در ساختار حقوقی به عنوان نهادهای فراجناحی و بی طرف دیده شده است خودشان از روز اول در داخل یکی از این مناضعات وارد می شوند. پس چطور میتواند به عنوان یک جناح بی طرف قضاوت کند.
بستر مهم دیگر این است که انتخابات 88 چرا در نهایت به حکم شورای نگهبان منتقل شد؟ شورای نگهبان از روز اول افرادش در این مسئله وارد شدند و در ستاد انتخاباتی صحبت کردند حالا میشود به قضاوت این افراد تن داد گذشته از این مسئله که درگیزی رخ داده اجازه دهید طرفین حرفشان را بزنند.
ما چقدر در رسانه ملی اجازه دادیم که بحث آزاد و بی طرف باشد وقتی رسانه ملی خود یک طرف منازعه است چطور میتواند این مسئله را کاهش دهد.
شجاعی زند در ادامه این بحث گفت: همانطور که میدانید اعتراضات موانع بسیاری دارد یکی از موانع اصلی آنها خود دولت ها هستند چه در بروز اعتراضات چه در بی اعتناعی به اعتراضات اما همه موانع اعتراضات درواقع دولت ها نیستند و بخشی اتفاقا کسانی هستند که اعتراضات را تصاحب میکنند همین مسئله در همینجا رخ داد و دکتر حاضری بحث را بخوبی پیش بردند اما در ادامه ماجرا بحث را سیاسی کردند گویا تنها اعتراضات مطرح در جمهوری اسلامی سیاسی است. اتفاقا یکی از موانع اصلی شنیده شدن اعتراضات این است که همواره اعتراضات صنفی و موردی مشخص باشد. مثل آب که شما آن را بلافاصله سیاسی و امنیتی می کنید و اصل این ماجرا کور شده و از بین میرود. دکتر حاضری همان کاری که از این قبیل اعتراضات رخ می دهد توسط سیاسیون تصاحب میشود و سمت و سوی آن عوض می شود و از لا به لای بحث یک دفعه ماجرا به سمت تغییر کارگزاران و بحث انتخابات و بحث 88 و موارد خاص و ویژه از 88 و میفرمایند صدا وسیما اجازه صحبت به این افراد را نداد من طرف صدا و سیما نیستم اما در آن زمان صدا و سیما از این افراد خواست تا بیایند و صحبت های خود را در اینباره توضیح دهند اما نگفتند. دکتر حاضری اعتراضشان به این است که چرخش نخبگان و کارگزاران صورت نمیگیرد این یکی از دلایل اعتراضات است. بالاترین میزان چرخش کارگزاران در جمهوری اسلامی رخ داده انقدر این چرخش ها فراوان است که بعضا ما فکر میکنیم با آمادن یک گروه جدید یک انقلاب جدیدی رخ داده است و یک دفعه سمت و سوی نظام عوض میشود.
بعد بحث چرخش کارگزارن را به سمت انتخابات کشاندند و اینکه ا نتخابات نمیگذارند همه شرکت کنند، ببینید آقای دکتر مشکل کارگزاران بیشتر از تغییراشان در این است که ما سازوکار عضل نداریم وگرنه در یک ادوار یک کارگزاری هست که مملکت را تعطیل و رها کرده است یکی از ایده های اقای پوپر در باب دموکراسی " این نیست که مردم مشارکت کنند در تعیین کارگزان باید اختیار عضل هم داشته باشند در وسط راه اگر یکی ناتوان بود بتوانند او را عضل کنند البته از نوع مسالمت آمیز. اول اینکه این مردم کی هستند که یک دغعه به این نتیجه می رسند که باید یک نفر را عضل کنند، باید تعداد افراد بالا باشد و با فضا سازی نمیشود که کسی را یک دفعه عضل کرد.
این اراده مرد باید شناخته شود به این سادگی نیست بر فرض هم که به خواسته مردم رسیدید در جامعه ما سنگ هم جا به جا می کنید همه چیز تغییر میکند چرا که همه روی کوچکترین تلاطم زوم کرده اند که نظام را از هم بپاشند و واقعا نمیدانم این افراد نگران ایران هستند؟
ام المسئله جریان اصلاحات ما تصاحب کرسی ها و مناصب شده است و مسائل و مشکلات ایران اصلا مهم نیست یعنی اگر بتوانند کمکی کنند بی بضاعت ها را دست نمیگیرند و تمام این را ذخیره میکنند تا بتوانند این مناصب را کسب کنند. ما در دوره ای که در مسند نیستیم کمک کنید که مسائل حل شود نه اینکه زوم کنید بر روی اینکه چرا ما انتخاب نشدیم. عرض بر این است که چرا نهادهای عمومی که باید بی طرف باشند بی طرف نیستند؟ در جریان اصلاحات چرا هرچیزی که در حوزه نظام با ماجرا برخورد میشه با عنوان جناح مقابل محسوب می کنند مگر اصلاحات جناح مقابل نظام است؟ در ماجرای 88 حضرت آقا به شیوه های مختلف وارد شدند که دوستان بیایند و همراهی کنند بالاخره از موضع نظام است و شما اگر معتقد باشید که حضرت اقا در جناح مقابل شماست شورای نگهبان در حوزه مقابل شماست شما دیگر جناح سیاسی درون نظام نیستید .
انتهای پیام//