به گزارش برنا؛ چهاردهمین قسمت از فصل شانزدهم برنامه زاویه، چهارشنبه 5 آبان ساعت ۲۲ با اجرای عطاالله بیگدلی روی آنتن شبکه چهار سیما رفت .
در این قسمت حسین راغفر عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا و سید احمد حبیب نژاد عضو هیئت علمی دانشگاه تهران درباره « بررسی برنامه های فقرزدایی » گفتگو کردند .
حسین راغفر در ابتدای این برنامه اظهار داشت: اساسا فقر محصول نظام اجتماعی است؛ به این معنا که نظام سیاست گذاری های اساسی در هر جامعه ای مسئول اصلی شکل گیری نابر ابری ها و توزیع آن در جوامع است. در کشور ما نیز همه تصمیم گیری های اساسی توسط کسانی که در قدرت هستند اتخاذ می شود و انها هستند که تعیین می کنند ارز حاصل در کشور چگونه توزیع شود، چه اولویتی داشته باشد و به چه قیمتی عرضه شود. همه اینها باعث می شود که یک جامعه نابرابر شکل بگیرد و آنهایی که در قدرت هستند تصمیمات به نحوی است که همانان صاحب ثروت می شوند و اینها یک جامعه طبقاتی می سازد، چیزی که در ایران ما بخصوص پس از جنگ تحمیلی اتفاق افتاد. در این زمان نوعی تغییر سیاست ها و تغییر ایدئولوژی در کشور پیدا شد.
وی افزود: در حال حاضر یکی از دستور کارهای کنونی دولت و مجلس افزایش نرخ ارز ترجیحی است که به نظر من بسیار مشکل ساز خواهد شد و این یکی از تصمیماتی است که در نظام قدرت اتخاذ می شود و قربانیان آن مردم هستند. این تصمیم از این باب است که اساسا ارز 4200 توامانی به دست مردم نمی رسد و چون نمی توانند با فساد مقابله کنند قیمت ها را افزایش می دهند و هزینه ها را بر دوش مردم یم گذارند. اگر در جامعه ای کانون های عفونی حفظ شوند، طبیعتا افزایش قیمت ها به نفع کسانی خواهد شد که در پس پرده نشسته اند و اتفاقا مدافعین اصلی افزایش قیمت ها هستند.
وی همچنین گفت: اصلی ترین اقدام در جهت فقرزدایی در شرایط کنونی کاهش قیمت ها است. یعنی همانطور که در دولت های گذشته نرخ ارز به نحو دستوری افزایش یافته باید به همان نحو کاهش یابد. ارز محصول فروش منابع طبیعی است که نه تنها متعلق به همه مردم بلکه متعلق به همه نسل های آینده است. بنابراین می توان آن را برای رفاه و تولید خرج کرد و آن هم نه هر تولیدی، تولیداتی که امنیت سیاسی کشور را تنظیم کنند ، فرصت های توزیعی و بازتوزیعی داشته باشند و اشتغال آفرین باشند. بنابراین ریشه اصلی فقر در ایران در سیاست گذاری است.
سید احمد حبیب نژاد نیز در چهاردهمین قسمت از این فصلل برنامه زاویه اظهار داشت: طبق آمار در سال 98 نرخ فقر 32 درصد بوده و از 84 میلیون ایرانی 26 میلیون نفر زیر خط فقر هستند و این تعداد در سال 1400 به 30 میلیون نفر می رسد. پس مسئله هزار یا چند هزار نفر نیستند بلکه میلیونها نفر درگیر هستند. ما در حوزه سیاست گزاری به فقر به مثابه یک مشکل نگاه می کنیم نه به مثابه یک مسئله. به همین خاطر مواجهه با آن نیز از همین باب است؛ مثلا برای مقابله با فقر پرداخت یارانه را در دستور کار قرار می دهند که اثر عمده ای بر این مسئله ندارد.
وی افزود: در این مسئله فقر بر فقیر مقدم است. امیرالمونین علیه السلام وقتی به آن پیرمرد نابینای نصرانی رسید، نفرمود «من هذا» بلکه پرسیدند «ما هذا»، یعنی «این چیست؟». فقر یک پدیده اجتماعی است. وقتی اصحاب گفتند که این یک نابینای نصرانی است امام علیه السلام مجددا مبتنی بر همان پدیده پاسخ دادند و فرمودند «فنفقوا» که دلالت بر استمرار دارد. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران هم ما کلمه فقیر نداریم بلکه در اصل 3 و 43 فقر آمده است. در نگاه تدوین کنندگان قانون اساسی ما فقر بر فقیر مقدم است. وقتی به جای فقر به فقیر توجه شود راه حل ها منقطع، موقت و مصلحت اندیشانه خواهد بود.
وی همچنین گفت: متاسفانه برخی کارگزاران سیاسی و اداری ما خود متعلق به طبقه ای هستند که با حوزه فقر و محرومیت درگیر نبوده اند و بنابراین شناخت و تحلیل درستی از این پدیده ندارند. چون فهم آنها دقیق نیست، مدلها، سیاست ها و راهبری های آنها در حوزه فقرزدایی نیز دقیق نیست.به نظر من مشکل اصلی همین عدم فهم دقیق کارگزاران از فقر و دور شدن از اهداف و مبانی ای است که در قانون اساسی هست. تدوین کنندگان قانون اساسی ما کرامت انسانی را در عرض توحید و معاد قرار داده اند. از نظر من یکی از دلایلی که این اهداف محقق نشده وابستگی کامل بودجه به نفت است. بنابراین بخشی از مسئله فقر در ایران اولا ضعف نظام سیاسی و ثانیا تلفیق نظام سیاسی و نظام اداری است. دولت بزرگ فقرزا است و چنین دولتی از تعامل میان کارگزاران اداری و کارگزاران سیاسی شکل می گیرد. نظام دانشی ما هم نسبت به رفع فقر و محرومیت دغدغه و مسئله ای ندارد، یعنی نهاد علم در این حوزه نظریه پردازی نمی کند و با نظام اداری و سیاسی همراستا و همداستان شده است.
حسین راغفر در ادامه اظهار داشت: در دهه اول انقلاب علیرغم اینکه جهان علیه ما متحد شده بود اما نظام توانست مستقر شود. در این برهه هدف این است که مشکلات مستضعفین و محرومین رفع شود. اما پس از اتمام جنگ ایدئولوژی ها عوض شد و در نتیجه جهت گیری ها تغییر کرد. یارانه های مسکن حذف شد، طرح خودگردانی بیمارستان ها مطرح شد و آموزش و پرورش به سمت خصوصی سازی حرکت کرد.
وی افزود: مسیله اصلی اسن است که ما باید به قانون اساسی برگردیم و این راه حل مشکلات ماست. نمی شود ایکس و ایگرگ را در وزارتخانه ها و دستگاه ها جایگزین کنید اما سیاست ها همان سیاست هایی باشد که نابرابری ها را تشدید می کند. مهاجرت های گسترده ای که در کشور صورت می گیرد نوعی اعتراض به دیده نشدن است. اینکه دولت ها نمی توانند آموزش و پرورش رایگان در اختیار مردم بگذارند یک دروغ بزرگ است. بعد از جنگ گفتند که ما باید بازسازی انجام دهیم و پول نداریم که این هم دروغ است. مگر کشورهای صنعتی در دنیا نفت دارند؟ همه مالیات می گیرند. امروز ما پایه های مالیاتی متعددی نداریم و سالهاست که راجع به مالیات حاصل از عواید از سرمایه صحبت می شود. بیش از یک سال است که مالیات بر خانه های خالی در همین مجلس تصویب شده اما اجرایی نمی شود. چون آنهایی که منتفع می شوند قانونگذاری می کنند و خود هم آن را لغو می کنند.
عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا گفت: ما محاسبه کردیم 950 هزار میلیلارد تومن در سال 1399 دولت می توانست به سهولت مالیات بگیرد. چیزی حدود دو برابر بودجه جاری کشور که کاملا احصا شده و مشخص است. در ایالات متحده که آزادترین اقتصاد دنیاست بیشترین میزان یارانه پرداخت می شود و هیچ کشوری به اندازه آنها یارانه پرداخت نمی کند. در شرق آسیا توجه اصلی معطوف ایجاد شغل است و حکومت مسئول اصلی ایجاد شغل است. اگر مالیات به نحو درست و دقیق در کشور اخذ شود، درآمد حاصل از مالیات برای رفع فقر در کشور کافی است، اما اراده سیاسی در این رابطه وجود ندارد. گفته می شود که توسعه 5 رمز دارد که اولین آن عزم سیاسی است و این عزم هم زمانی شکل می گیرد که شناخت وجود داشته باشد. دولت در ایران نهادی است که توزیع منزلت اجتماعی می کند و بسیار تنبل است و هیچ محصولی برای مردم ندارد و بسیای از این وزارتخانه ها اگر تعطیل شوند هیچ اثر منفی بر زندگی مردم مترتب نمی شود.
سید احمد حبیب زاده در قسمت چهاردهم این فصل از زاویه گفت: مسئله ما در کشور اندازه ثروت ملی نیست بلکه ما با توزیع نابرابر ثروت مواجهیم. یک نظام اقتصادی کاریکاتوری داریم که یک سر آن کارگزاران اداری هستند و سر دیگر آن فقرای و کپرنشین ها در حالی که نباید چنین باشد. در قانون اساسی این است که باید نظام اداری صحیح داشته باشیم و تشکیلات غیر ضروری را نیز حذف کنیم اما چنین اتفاقی تا امروز نیفتاده است. در اوایل انقلاب و زمان جنگ تحمیلی گفتمان جنگ فقر و غنا وجود داشت که امام (ره) مطرح کردند، اما این ادبیات و گفتمان عوض شد.
وی افزود: چرا برای مردم مهم نیست که فلان رئیس بانک مرکزی چند سال محکوم شده است؟ چون محکومیت او خسارات وارده به مردم را جبران نمی کند. جمهوری اسلامی تعهدات سلبی و ایجابی داشته که متاسفانه انجام نشده است. مثلا در قانون اساسی ایجاد رفاه به عنوان تعهد دولت مطرح شده اما اتفاق نیفتاده است و یامثلا رفع فقر و محرومیت در همه زمینه ها که این هم اتفاق نیفتاده است. به نظر من ما باید اصلاحات بنیادین اندیشه ای داشته باشیم؛ یعنی دغدغه نخبگان باید به صورت عالمانه این حوزه قرار گیرد. همچنین تفسیر از اصل سه قانون اساسی که درباره تعهدات دولت در حوزه فقرزدایی است، باید از تعهد به وسیله به تعهد به نتیجه تغییر کند. نهادهای دولتی و خصوصی ما متعدد هستند اما موازی کار می کنند که این باید اصلاح شوند. رویکردهای رفتاری ما باید مبتنی بر اصل رحمت باشد در مواجهه با محرومین. تصمیم گیری برای فقرا باید برآمده از درون جامعه باشد و نمی توان از پشت میز برای فقرا تصمیم گرفت.