عباس کریمی عباسی منتقد سینما در گفتوگو با خبرنگار گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، اظهار داشت: چهلمین جشنواره فیلم فجر یک ویژگی مهم داشت که در آن شاهد ژانرهای مختلف بودیم و این تنوع ژانرها را میتوان یکی از نکات مثبت این دوره از جشنواره دانست. نکته مثبت دیگر فاصله گرفتن از فیلمهای آپارتمانی بود. فیلمهایی که امسال در جشنواره دیدیم فقط متمرکز بر تهران نبودند و بسیاری از فیلمها در خارج از تهران روایت میشدند.
کریمی عباسی خاطرنشان کرد: یکی از ضعفهای مشهود در فیلمهای امسال که مربوط به کلیت سینمای ایران میشود، اصرار کارگردانها به نگارش فیلمنامه است. ما امسال فیلمهایی دیدیم که میتوانستند جزو آثار خوب سینمای ایران باشند ولی به دلیل عدم توانایی کارگردان در نگارش فیلمنامه ابتر مانده بودند. اکثر فیلمها در ابتدای راه برای روایت قصهشان خوب عمل میکردند و تا حدود دقیقه 40 خوب بودند اما در هنگام اوج و فرود فیلمنامه خط سیر را به شکلی نادرست تغییر میدادند و حتی موضوع اصلی را به حاشیه میبردند و فیلمنامه ضعیف میشد. «برف آخر» یک نمونه از این دست آثار است که موضوع و دغدغه اصلیاش را در اواسط فیلمنامه از دست میداد و داستان دچار انحرافی میشد که به سمت دیگری میرفت. فیلم «بی رویا» هم چنین ویژگی داشت و با وجود ایده خوبش تا جایی قصه به خوبی پیش آمد اما در ادامه یک سری موارد فرعی داستان اصلی را در حاشیه قرار داد و پایانبندی اثر دچار اشکال شد.
وی افزود: دلیل وجود چنین اشکالی در سینمای ایران این است که ما در کشورمان شغلی به نام نویسندگی نداریم و به همین دلیل داستانهای خوب هم نداریم و کارگردانهای ما که اصرار به فیلمنامه نوشتن دارند داستان نمیخوانند و سعی دارند فقط به ایدههای ذهنی خودشان توجه داشته باشند. در ادبیات ما هم داستانهای کمی برای اقتباس وجود دارد و ما به همین دلیل اقتباس در سینمایمان هم بسیار کمرنگ است. فیلم سینمایی «خائن کشی» که یک ایده جذاب را دستمایه قرار داده بود به همین دلیل با سلایق مدنظر کارگردان به اثر متوسطی تبدیل شد در حالیکه میتوانست فیلم بسیار بهتری باشد.
این منتقد در ادامه گفت: در جشنواره امسال قطعاً فیلمی نداشتیم که بتواند در کنار بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران قرار بگیرد اما چند فیلم به عنوان نقاط عطفی برای سینمای ایران در جشنواره چهلم وجود داشت. یکی از این آثار «مرد بازنده» بود که اتفاقاً توسط هیئت داوران نیز کاملاً بایکوت شد. این فیلم میتواند شروع خوبی برای ایجاد نوعی سینمای نوآر بومی باشد. ما میتوانیم نوعی سینمای نوآر بومی داشته باشیم و «مرد بازنده» میتواند عاملی برای شکلگیری این موج باشد اما متأسفانه این فیلم حتی توسط منتقدان ما هم نادیده گرفته شد. فیلم سینمایی «بی رویا» هم با وجود همه ایراداتی که داشت میتواند مقدمهای بر شکلگیری یک گونه سینمایی متفاوت در کشورمان باشد. فیلم سینمایی «علفزار» هم به عنوان یک فیلم ساخته شده بر اساس داستانی واقعی که با شاخ و برگهایی در قصه دراماتیک و سینمایی شده بود اثر قابل توجهی به حساب میآید. ما در سینمایمان تابوهایی داریم که کاملاً منطقی و درست هستند، مثل تابوهای مذهبی و یا برخی مسائل فرهنگی؛ اما یک سری تابوهای غلط وجود دارد که باید کنار گذاشته شوند. به عنوان مثال رشوه گرفتن یک قاضی که ما در سیستم قضایی کشورمان هم شاهدش بودیم و حتی این افراد متخلف دادگاهی شدند و اخبار این دادگاهی در تلویزیون هم منتشر شده است؛ نباید تابویی باشد که فیلمسازان اجازه پرداختن به آن را ندارند. فیلم «علفزار» مثل فیلمهایی چون «مارمولک» این تابوشکنی را به خوبی انجام داده و از شخصیت شرافتمند خود که اتفاقاً او هم شخصی در سیستم قضایی است کاراکتری غیر شعاری و انسان ارائه داده است.
کریمی عباسی در پایان گفت: به نظر من در جوایز اهدا شده فیلم «مرد بازنده» در کارگردانی کاملاً نادیده گرفته شد و موسیقی فیلم «خائن کشی» که بسیار خوب بود و در فضاسازی فیلم نقش موثری داشت هم میتوانست جایزه این بخش را از آن خود کند اما فکر میکنم در بخش بازیگران همه کسانی که جایزه گرفتند استحقاق این جایزه را داشتند.
انتهای پیام //