به گزارش برنا؛ از پر بحثترین مسائل عصر پیامبر صلی الله علیه و آله و دوران زندگانی ائمه علیهمالسلام مربوط به موضوع آخرالزمان و ظهور و در یک عنوان کلی، موضوع مهدویت و امید به منجی بود. حجم روایات صادره از این انوار مقدس به قدری بود که به اصلیترین گفتمان جامعه اسلامیِ آن دوران تبدیل شده بود، به گونهای که افراد به مناسبتهای مختلف درباره ویژگیهای منجی اعم از نام، کنیه و حتی شکل و شمایل او و نیز درباره ویژگیهای دوران آخرالزمان و عصر ظهور از معصومین علیهمالسلام سؤال میکردند.
بخشی از حکمت بیان این روایات از آنجایی ناشی میشد که جامعه بشری به ناچار باید وارد فضای آخرالزمان شود و خود را مهیای ظهور منجی بشریت کند؛ در چنین شرایطی پیامبر و اهل بیت از باب رحمت و کرامت خویش به بیان مهمترین شاخصههای دوران غیبت و راهکارهای عبور از فتنههای سخت آخرالزمان پرداختند. از جمله آنکه حجم زیادی از روایات امیرالمؤمنین علیهالسلام به موضوع مهدویت اختصاص دارد تا حدی که برخی پژوهشگران بابی را در نهجالبلاغه با عنوان "مهدویت در کلام امیر مؤمنان" باز کردند و به تشریح و تبیین این دست از بیانات حضرت پرداختند.
عبدالعظیم حسنی از امام جواد علیهالسلام و ایشان از اجداد مطهرش تا امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل میکند که فرمود:
براى قائم ما غیبتى است که مدت آن طولانى خواهد شد. شیعیان را در این زمان مىبینم که همانند گلّه بىصاحبى که در دشت پراکنده شده باشند، به دنبال چراگاه و مرتع مىگردند، اما آن را پیدا نمىکنند (به جستجوى آن حضرت مى پردازند، اما او را نمىیابند) آگاه باشید؛ هرکه از شما در دینش ثابتقدم باشد و به واسطه طول غیبت او قلبش را قساوت فرا نگیرد، چنین فردی همدرجه من در دوران قیامت است؛ سپس فرمود قائم از ما (اهل بیت) است؛ هنگامی که قیام کند، بیعت هیچ فردی بر گردن او نباشد؛ به این جهت ولادتش مخفی و جسمش در غیبت است.
لِلْقَائِمِ مِنَّا غَیْبَةٌ أَمَدُهَا طَوِیلٌ کَأَنِّی بِالشِّیعَةِ یَجُولُونَ جَوَلَانَ النَّعَمِ فِی غَیْبَتِهِ یَطْلُبُونَ الْمَرْعَى فَلَا یَجِدُونَهُ أَلَا فَمَنْ ثَبَتَ مِنْهُمْ عَلَى دِینِهِ وَ لَمْ یَقْسُ قَلْبُهُ لِطُولِ أَمَدِ غَیْبَةِ إِمَامِهِ فَهُوَ مَعِی فِی دَرَجَتِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ ثُمَّ قَالَ ع إِنَّ الْقَائِمَ مِنَّا إِذَا قَامَ لَمْ یَکُنْ لِأَحَدٍ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ فَلِذَلِکَ تَخْفَى وِلَادَتُهُ وَ یَغِیبُ شَخْصُهُ. (کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص 303)